فرزند کیومرث نخستین شاه ایران
فرزند کیومرث نخستین شاه ایران را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
کیومرث
کیومرث یا گیومرث در فارسی، گیومرت یا گیومرد[۱] در پهلوی، گَیومَرَتَن در اوستایی نام نخستین نمونهٔ انسان در جهانشناسی اساطیری مزدیسنا و نخستین شاه در شاهنامه است. گیومرث در زبان اوستایی از دو جز گَیو (به معنی زندگانی) و مَرَتَن (به معنی میرنده یا فناپذیر) تشکیل یافتهاست.
کیومرث در بندهش[ویرایش]
کیومرث، نخستین بشر را، اهورامزدا آفرید، کیومرث به مدت سی سال تنها در کوهساران بسر برد، در هنگام مرگ از او نطفهای خارج شد و به وسیله اشعه خورشید تصفیه شد و در خاک محفوظ بماند، پس از چهل سال از آن نطفه، گیاهی بشکل دو ساقه ریباس بهم پیچیده در مهرماه و مهر روز (جشن مهرگان) از زمین بروییدند پس از آن از شکل گیاهی به صورت انسانی تبدیل شدند که در قامت و چهره شبیه هم بودند(مشی و مشیانه) یکی نر موسوم به مشی و دیگری ماده موسوم به مشییانه پس از پنجاه سال آن دو با هم ازدواج کردند و بعد از نه ماه از آنها یک جفت نر و ماده پدید آمد از این یک جفت هفت جفت پسر و دختر متولد شد یکی از ان هفت جفت موسوم بود به سیامک و زنش نساک از سیامک و نساک یک جفت متولد شدند به نامهای فرواک و زنش فراواکیین از آنان پانزده جفت پدید آمد که کلیه نژادهای همه کشورها از پشت آنان است که یکی از ان پانزده جفت هوشنگ و زنش گوزنگ نام داشتند ایرانیان از پشت آنان میباشند.[۲]
ریشهشناسی نام[ویرایش]
گیومرث یا گیومرت در تاریخنگاریها و داستانهای ایرانی و کیومرث یا جیومرت تاریخنگاریهای اسلامی و گیومرد یا گیومرت یا گیوک مرت پهلوی همگی از واژه اوستایی «گیه مرتَ» ریشه گرفتهاست. بخش «گیه» به معنی جان و بخش «مرت» در معنای مردن است. مرت یعنی درگذشتنی، میرا و فانی و بدینسان «گیه مرت» به معنای «زندگانی میرا» یا «حیات فانی» است. به سخن دیگر انسان و آدمی چون سرانجام آن فنا و زوال است، زنده میراست.[۳]
گیومرث بر یک مفهوم مجرد شخصیت یافتهای دلالت دارد که معنی آن «زندگی میرا»، زندگی انسانی است. به نظر میرسد که تمایل به شخصیت دادن به مفاهیم مجرد در دورهٔ نوآوری زرتشت، تحول یافتهاست. درست است که مفهومی چون رته (rta) «نظم قانونی و مقدس» در دورهٔ هند و ایرانی نقشی داشتهاست، اما احتمالأ آن زمان از این مفهوم یک «خدای مستقل» تصور نمیشدهاست.[۴]
گُیومرت (کیومرث) در شاهنامه[ویرایش]
کیومرث یا گَیومرت نخستین پادشاه کشور یا ملّت ایران در شاهنامه است که سیسال حکمرانی نمود. حکیم طوس چنین بیان میکند که او در کمال و بزرگی دیهیم بر سر گذاشت ولی از دوران او آگاهی در دست نیست. زمان کیومرث مانند زمانی نیست که پسر از پدر یاد نماید یا احوالات و خاطرات پدر را بتواند مو بمو بازگو نماید، آنچه بود کیومرث (گَیومرت) انسانی بود برتر از دیگران در اخلاق و مردمانگی.
در شاهنامه فردوسی دربارهٔ کیومرث اینگونه آمده که او نخستین کسی بود آیین تاج و تخت را آورد. پادشاهی گیومرت (کیومرث) از روز نوروز که جهان پر از فرّ و آیین و آب است آغاز میگردد. دشت و دمن پر از سبزه و گیاه، آفتاب گرمابخش و درخشان، چنین روزی است که کیومرث تاج شاهی بسر برنهاد:
[۵]
آنچنان که برمیآید جایگاه نخستشان در دل کوه بوده شاید بتوان گفت از کوهستان نشینان بوده است. جامه و تنپوشهای گیومرت و گروهاش نیز جامههای بافته شده نبود پس هنوز به هنر پارچه بافی آشنایی نداشتند از پوست جانوران رام یا ددان مانند پلنگ پوششی برای خویش فراهم مینمودند. اینک از فرهنگ دوره مزبور در ایران اشیاء و آثاری توسط باستانشناسان کشف گردیده است.
جامعه و فرهنگ دوران کیومرث[ویرایش]
جامعهای که ایرانیان در زمان کیومرث داشتند هنوز دوران اولیه بشر متمدن و یکجانشین را سپری مینمود و نیاز به ارتقاء همهجانبه داشت. بدین سبب کیومرث در پیشرفت فرهنگ و تمدن ایرانیان نقش بسزایی ایفا نموده و پدر تاجدار ایرانیان کهن بودهاست. شاهنامه او را بانی و ترویج دهندهٔ انواع پوشیدنی، خوردنی، آموزش و پرورش معرفی میکند به عبارتی ایرانیان برخی فنون را در رشتن و بافتن از پشم حیوانات را مدیون وی هستند. همچنین برخی غذاها و خوراکیهای جدید و هنر پختوپز را کیومرث به همگان عرضه نمودهاست.
در کنار ارائه و آموزش انواع هنرها، از چهره و سیمای پاشاه عادل فرّ شاهنشاهی متبلور میشد و روز بروز کدخدایی او بر مردمش شیرینتر و مقبولتر میگشت. دد و دام نیز مطیع فرمان او گشتند و همه حیوانات اهلی و وحشی در کنار کیومرث آرام گرفتند یا در قلمروی او احساس خطر نمیکردند. حکیم طوس فردوسی خبر میهد که همه در مقابل تخت او دوتا شده عرض ادب بجا میآوردند حتی حیوانات نیز از این قاعده مستثنا نبودند در برابر کدخدا کرنش مینمودند.
بدین منوال کیومرث در شاهنامه نخستین پادشاه دانسته شدهاست که سیسال کدخدایی جهان را بر عهده داشت. در شاهنامه نیز مانند متون پهلوی به کوهنشینی کیومرث اشاره شدهاست. به علاوه او کسیاست که پلنگینه[۷] بر تن میکند و کشاورزی هم در زمان او آغاز میشود. کیومرث فرزندی دارد سیامک نام، که به دست فرزند اهریمن یعنی دیو سیاه (در زمان حیات کیومرث) کشته میشود. کیومرث از این ماجرا غمگین میشود و هوشنگ پسر سیامک را با لشکری به جنگ دیو میفرستد و پس از گرفتن انتقام سیامک، روزگار کیومرث نیز بسر میرسد.
دولت کیومرث[ویرایش]
زمامداری کیومرث بدوران بسیار کهن مربوط است، به استناد متون پیش از کشف آهن توسط ایرانیان. تمدنهای متقدم در این موضوع، یعنی احتمال دستیابی به عنصر استراتژیک آهن یحتمل تمدنهای مصر باستان و میانرودان بودند. دوران کدخدایی کیومرث پیش از کشف آهن بود و ایرانیان فن اسخراج آهن را در زمان هوشنگ یادگرفتند که البته دستیابی به آهن مستلزم کشف و حفظ آتش بود که این مهم در زمان هوشنگ محقق شد:
از کیومرث فقط یک پسر بجا ماند که همانند پدر هم با زکاوت بود و هم خوبچهر که کیومرث طاقت دوری از او را نداشت. سیادت کیومرث بیهیچ پیشامد ناگواری سالهای سپری شد و حکومت او هر روز بیش از پیش فروزندهتر میشد کسی هم با او دشمنی نداشت مگر یک نفر آن هم اهریمن بدسگال.[۸] اقبال و درخشش فرّهٔایزدی کیومرث، رشک و حسد آهرمن را به غلیان آورد و سراپای وجودش از کین کیومرث لبریز شد آنگاه نسبت به استمرار دولت کیومرث بحثها و جدلها براه انداخت تا عاقبت مسبب فنای دولت او گردد. آهرمن زانپس فرزند خویش را که پهلوانی گرگ سیرت بود، برانگیخت و او را مهیای جنگ با کیومرث نمود.
تدارک دیوسیاه پسر اهریمن سپهسالار کشور دیوان در حمله به کشور کیومرث، توسط سروشها یک بیک به سمع سیامک رسید و سیامک از اقدام اهریمن و پسرش به خشم آمد و با سپاه اندکی که داشت بر دیوان تاخت. کیومرث از وقایع آگاه نشد حتّی خبر نداشت که فرزندش به جدال دیوان رفتهاست. در چنین اوضاع مشوّشی بود که بار دوّم سروشی خجسته بسان پریان خبر آورد که دیو ستمگر سیامک را هلاک نمودهاست. شاهزاده سیامک هنگام عزیمت به جنگ، چرمینهٔ پلنگی به تن کرد و با سپاهی اندک رهسپار نبرد شد. شاهنامه یادآور میشود که در زمان مزبور هنوز جوشن و لباس رزم وجود نداشت یا ایرانیان هنوز موفق به تهیه آن و سایر آلات حرب نشده بودند، حتی آیین جنگ و خونریزی برای ایرانیان مفهومی نداشت.
کیومرث از خبر قتل سیامک برسر و سینه زنان از تخت فرود آمد با دیدههایش اشکبار و مویهای چنگ انداخته به عزا نشست. از نشر خبر ناله و خروش لشکریان به آسمان برخاست، همه با جامههای پیروزه رنگ و رخانی زرد رنگ به سوگ نشستند.[۹] حتی دد و دام نیز بر درگاه صف کشیدند. از ابیات فوق چنین متصوّر است که همه بجانب کوهستان رهسپار شدند، احتمالاً به سبب شکست غیره منتظره سیامک ایرانیان موطن خویش را رها نموده به کوچ اجباری دست زدند. خطر حمله دیوان قریبالوقوع بوده و ارتش کیومرث توان مقابله با آنها را نداشت.
ایرانیان چند سالی در کوهستان به سوگ نشستند و عزای سیامک را پاس داشتند که دوباره از جانب خداوند فرشتهای (سروش) بر کیومرث نازل شد پس از درود بر ایشان او را بشارت به توقف عزا و ترغیب جنگ با دیوان را داد. این احوالات کیومرث مبیّن آن است که وی از اولیاء بوده و مراودهٔ فرشتگان با او دلیل بر شخصیت دینی و مذهبی وی است. اصولاً فرشتگان جز پیامبران بر کسی نزول نکردهاند.
در بیت آخر خداوند فرمان میدهد و کیومرث فرمان او را اطاعت مینماید. مدت کوهستان نشینی کیومرث با قومش را شاهنامه ذکر نمیکند ولی جریانی مشابه ماجرای شعب ابیطالب برای پیامبر اسلام بوده یعنی یک نوع تحریم و محاصره یا عدم دسترسی به امکانات معیشتی بود. پادشاه کیانیان پس از نزول وحی دستها را بطرف آسمان بلند کرده نفرین بر بدگمان میکند، نام آفریدگار را بر زبان جاری ساخته آنگاه چشمانش را از اشک پاک نموده به عزا پایان میخشد تا به کین سیامک برخیزد، شب و روز آرامش و آسایش را بر خویش حرام میکند تا آیین مزدیسنا را احیا و آیین خروزان دیو را از روی زمین محو نماید؛ و اینچنین است که رسالت هر دو شخصیت زرتشت و کیومرث مترداف هم هستند.
کیومرث در اوستا[ویرایش]
از بعد از شاهنامه دیگر چندان نامی از کیومرث در ادبیات فارسی نمیبینیم. کیومرث هرگز به شهرت شهریاران بزرگ بعدی چون جمشید و فریدون نرسید.
گویا در یکی از نسکهای مفقود اوستای ساسانی به نام چهرداد، سرگذشت کیومرث به تفصیل آمده بود. خوشبختانه خلاصهٔ این نسک در کتاب پهلوی دینکرد آمدهاست. کیومرث در اوستا با صفت نخستاندیش آمدهاست زیرا نخستین کس است که پیام اهورامزدا را دریافت کرد.
در فروردین یشت بند ۸۷ نیز آمده که: فروَهر کیومرث را میستاییم که نخستین کسی است که به گفتار و آموزش اهوره مزدا گوش فرا داده و کسی است که اهوره مزدا از او خاندانهای کشورهای آریایی و نژاد کشورهای آریایی را آفریده است.»
یک اندیشهٔ اساطیری قدیمی در بخشی از دینکرد آمدهاست[۱۱] که در آن آیین ازدواج میان نزدیکان (خویدوس) توصیه و توجیه شدهاست. به عنوان نخستین نمونهٔ خویدوس، پیوند مقدس میان اورمزد (خدای آسمان) و دخترش سپندارمذ (زمین) برشمرده شدهاست. از این پیوند است که کیومرث زاده شد.
نطفهٔ گیومرث چهل سال بر زمین باقی ماند. بن ملتهای آسیای مقدم عدد چهل اصطلاح سنتی برای عدد بزرگ نامعین است: یهودیان چهل سال در بیابان راه میروند، در داستانهای هزار و یک شب و دیگر داستانهای شرقی غالبأ سخن از دورهٔ محتوم چهل روزه در میان است. بنا بر نظر یرمیاس باید اصل این کاربرد نمادی (سمبلیک) عدد چهل را که همچون دیگر بن مایههای (موتیفهای) حاصله از مشاهدات نجومی، از اصل بابلی ناشی شده، در عدد «خوشهٔ پروین» (ثریا) جستجو کرد.[۱۲] ویندیشمان این سؤال را مطرح کردهاست که چرا باید نطفهٔ گیومرث قبل از این که نخستین زوج بشری از آن به وجود آید، درست چهل سال در زمین باقی بماند، و توجیه آن را در افسانهٔ ور جم مییابد که بر طبق آن «هر چهل سال یک بار از هر زوج انسانی، دو انسان یعنی یک زوج، زن و مرد، یه دنیا میآیند.» (وندیداد ۲ بند 41).[۱۳]
گیومرث در متون پارسی میانه[ویرایش]
در متون پهلوی آمدهاست که هرمزد کیومرث را در گاهنبار ششم (ششمین و آخرین دورهٔ آفرینش) آفرید و این آفرینش هفتاد روز به طول انجامید. بلندای کیومرث شش نای، و درازا و پهنای او به یک اندازه بود. کیومرث به مدت سههزارسال پس از خلقت بیحرکت بود و وظایف دینی انجام نمیداد ولی به آن میاندیشید. تا اینکه اهریمن به همراهی دیوان بر جهان تاخت از آن پس کیومرث فناپذیر شد و پس از آن تازش به مدت سیسال بزیست. چون کیومرث مرد بر سمت چپ افتاد و نطفهٔ او بر زمین ریخت. ایزد نریوسنگ نگهبانی دوسوم آن و سپندارمذ نگهداری یکسوم آن را بر عهده گرفت. از نطفهٔ کیومرث نخستین جفت مردمان به صورت دو شاخه ریواس روییدند. نام این جفت به صورتهای مختلف آمدهاست: «مشی و مشیانه»، «مشیگ و مشیانگ»، «مرد و مردانه» و … تمام مردم از فرزندان مشیگ و مشیانگ هستند. هرچند در متون پهلوی تکیه بر نخستینانسانبودن گیومرث است ولی اشاره به پادشاهی او نیز شدهاست. برای نمونه در دینکرد به او لقب «گرشاه»*[۲] به معنی شاه کوهستان داده شدهاست.
مهری از زمان ساسانیان موجود است که کیومرث را نشان میدهد که پاها و بدن پشمالو و چهرهای میان انسان و حیوان دارد و حیوانات در کنار او هستند.[۱۴]
کیومرث در واژهنامه دهخدا[ویرایش]
در واژهنامه دهخدا زیر واژه گیومرت آمدهاست:[۳]
دهخدا همچنین کیومرث [ک َ م َ] را نام نخستین پادشاه جهان دانسته است.[۱۵] در مفاتیحالعلوم نیز یادکرد شده که کیومرث نام نخستین انسان در نزد مجوس (ایرانیان) است. دهخدا کیومرث را نخستین پادشاه پیشدادیان معرفی کرد و لقب او را گِلشاه دانسته است[۱۶]
در کتاب مجمل التواریخ آمدهاست:
دیدگاهها در مورد کیومرث[ویرایش]
مهرداد بهار (پژ ص ۴۹) اظهار داشتهاست که اسطورهٔ کیومرث اسطورهای جدیدتر است و به پس از کشف فلزات بازمیگردد و در اسطورهٔ کهنتر (مربوط به اقوام هندوایرانی) جم و خواهرش نخستین زوج مردمان بهشمار میآمدند.
محمدبن جریر طبری دربارهٔ کیومرث و جانشینانش مینویسد: مردمان را اختلاف هست به گاه کیومرث اندر، و هر کسی چیزی همیگویند گروهان عجم گویند که او آن است که آدمش خوانند و خلق از اوست.[۱۹] همچنین نقل میکنند که کیومرث پسری داشت به نام مشی؛ و مشی با خواهرش مشیانه (مشیان) ازدواج کرد و مشیانه برای او فرزندانی آورد، یعنی سیامک پسر مشی، و سیامی دختر مشی؛ و سیامک پسر مشی پسر کیومرث دارای فرزندانی به نام افرواک، دیس، براسب، اجرب و اوراش و دخترانی به نامهای افری، دذی، بری و اوراشی شد.[۲۰]
بیرونی در آثار الباقیه چنین میآورد: اما ایرانیان و عامهٔ مجوس کاملأ منکر طوفان اند و برآنند که پادشاهی در میان ایشان از گیومرث گلشاه که به نظر آنان نخستین انسان است، پیوسته وجود داشتهاست. [بیرونی پس از نقل عقائد گوناگون دربارهٔ طوفان نتیجهگیری میکند که:] و این قبیل آشفتگیها در حکایات شنونده را به شک میاندازد و او را به تصدیق آنچه در برخی کتب است وامیدارد که گیومرث انسان اولین نبوده، بلکه او کامر[=جامر] پسر یافث پسر نوح است؛ و گیومرث سروری سالخورده بود که در کوه دنباوند(=دماموند) مستقر شد و آنجا را به تصرف خود درآورد تا آنکه کمکم کارش بالا گرفت، و مردم (در آن زمان) در حالتی همانند دوران نخستین و آغاز پیدایش بودند، بعد او و بعضی از فرزندان او بر اقالیم فرمانروا شدند. گیومرث در آخر راه ستم پیش گرفت و نام خود را آدم نهاد و گفت هر کس که مرا به نامی جز این بخواند، گردنش میزنم؛ و بعضی ایرانیان میگویند که او امیم پسر لاود پسر ارم پسر سام پسر نوح بودهاست. این مطلب که قدرت شاهی بنیان نهاده شد تا بر بی نظمی و بی عدالتی و ستمی که میان آدمیان حکمفرما بود، لگامی باشد، روایتی است از بیرونی که از کتاب مردی به نام سعید بن محمد ذُهلی استخراج کردهاست. این روایت که در آن گیومرث «پیشداد» خوانده شده، همچنین آمیزهٔ خاصی از افسانهٔ ایرانی نخستین زوج و افسانهٔ کتاب مقدس در مورد باغ عدن را دربردارد.[۲۱]
حمدالله موستوفی مینویسد: سه روایت در مورد کیومرث وجود دارد که اولی او را حضرت آدم علیه السلام میداند و عقیده دوم آنست که کیومرث بین شیث و نوح میزیسته و عقیده دیگر آنست که کیومرث فرزند ولاد بن امیم بن ارم بن ارفخشد بن سام بن نوح بود.[۲۲]
شهرستانی در کتاب الملل و النحل چنین میآورد: کیومرثیه کسانی هستند که به تقدم کیومرث اعتقاد دارند. اینان به دو اصل قائلند: یزدان و اهرمن، و میگویند که یزدان ازلی قدیم است، و اهرمن محدث و مخلوق است؛ و میگویند که سبب آفرینش اهرمن این بودهاست که یزدان در دل خود اندیشید که: «اگر منازعی داشتم چگونه میتوانست باشد؟» و این اندیشه بد و با طبیعت نور ناسازگار بود، و از آن تاریکی به وجود آمد، و اهرمن نامیده شد. طبع او شر و فتنه و فساد و فسق و ضرر و زیانرسانی بود. او بر نور خروج کرد، و با طبیعت و گفتار خود با آن به مخالفت برخاست. ستیز میان لشکر نور و تاریکی درگرفت. بعد فرشتگان به میانجیگری برخاستند و مصالحهای برقرار کردند مبنی بر این که جهان فروردین در مدت هفت هزار سال از آن اهرمن باشد، و پس از آن او جهان را رها کند و به نور واگذارد؛ و کسانی را که پیش از این صلح در جهان بودند، از میان برد و تباه کرد. بعد مردی به نام گیومرث و حیوانی به نام گاو پیدا شد. اهرمن هردو را کشت. از جایی که این مرد افتاد شاخهای از ریباس [ریواس] رویید، و از ریشهٔ ریباس مردی به نام میشی و زنی به نام میشانه بیرون آمدند، و این دو پدر و مادر بشر بودند؛ و از جایی که گاو افتاده بود، چهرپایان و دیگر حیوانات روییدند. آنان [زردشتیان] برآنند که پیامبرانی و شاهانی دارند که نخستین آنان گیومرث بود، و او نخستین کسی بود که بر زمین فرمانروایی کرد، و در اصطخر اقامت داشت. بعد از او هوشنگ پسر فرواک بود.[۲۳]
مسعودی در مروج الذهب مینویسد: گویند که گیومرث نخستین کسی بود که فرمود تا هنگام غذا خاموشی گزینند تا طبیعت سهم خود را بگیرد و تن را با غذای که بدان میرسد اصلاح کند و جان آرام گیرد و هریک از اعضاء در کار دریافت صافی غذا تدبیری برای تندرستی تن کند و آنچه به کبد و دیگر اعضاء گیرندهٔ غذا میرسد مناسب و شایستهٔ اصلاح آن باشد. در ادامه چنین میآورد که بعضی پنداشتهاند که عمر وی هزار سال بود و کمتر از این نیز گفتهاند؛ و مجوسان را دربارهٔ گیومرث بحثی دراز است از جمله این که مبدأ پیدایش نسل بود؛ و او و زنش که مشیه و مشیانه (شابه و منشابه) هستند مانند گیاهان به صورت گیاه ریواس روییدند، و امثال این سخن که تذکار آن ناپسند است، و حکایتی که با ابلیس داشت و او را بکشت. گیومرث به اصطخر فارس اقامت داشت و پادشاهیش چهل سال و به قولی کمتر از این بود.[۲۴]
در فصل سوم کتاب اول (حمزه ج) از موبد بهرام پس مردانشاه، مورخی که بیش از بیست نسخه از خداینامه را با هم مقایسه کرده، نقل میکند که: نخستین انسان گیومرث گلشاه (شاه گل) سی سال فرمانروایی کرد. پسر و دختری از او ماند: مشی مشیانه که هفتاد سال با بدون داشتن فرزندی گذرانیده بودند، در مدت پنجاه سال صاحب هجده فرزند نر و ماده شدند. پس از مرگشان جهان به مدت نود و چهار سال و هشت ماه بدون شاه ماند. اما فترت میان پایان فرمانروایی گیومرث و آغاز فرمانروایی هوشنگ پیشداد، دویست و نود و چهار سال و هشت ماه طول کشید.[۲۵]
پانویس[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
شاهنامه فردوسی. پیرایش جلال خالقی مطلق، تهران نشر سخن ۱۳۹۴،پوشینه یکم رویه ۱۱ و ۱۲. شابک: ۲-۷۵۱-۳۷۲-۹۶۴-۹۷۸
منابع[ویرایش]
پیوند به بیرون[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.کیومرث اولین شاه اساطیری
اولین کیومرث است که در دانشنامه ویکی پیدیا چنین میخوانیم
کیومرث یا گیومرث در فارسی، گیومرت یا گیومرد در پهلوی، گَیومَرَتَن در اوستایی نام نخستین نمونه انسان در جهانشناسی اساطیری مَزدَیَسنیان و نخستین شاه در شاهنامه است.
گیومرث در زبان اوستایی از دو جز گَیو (به معنی زندگانی) و مَرَتَن (به معنی میرنده یا فناپذیر) تشکیل یافتهاست.
کیومرث در اوستا[ویرایش]
گویا در یکی از نسکهای مفقود اوستا(ی ساسانی) به نام «چهرداد» سرگذشت کیومرث به تفصیل آمده بود. خوشبختانه خلاصهٔ این نسک در کتاب پهلوی دینکرد آمدهاست. گیومرث در اوستا با صفت «نخستاندیش» آمدهاست زیرا نخستین کس است که پیام اهورامزدا را دریافت کرد.
گیومرث در متون پارسی میانه[ویرایش]
در متون پهلوی آمدهاست که هرمزد کیومرث را در گاهنبار ششم (ششمین و آخرین دورهٔ آفرینش) آفرید و این آفرینش هفتاد روز به طول انجامید. بلندای کیومرث شش نای، و درازا و پهنای او به یک اندازه بود. کیومرث به مدت سههزارسال پس از خلقت بیحرکت بود و وظایف دینی انجام نمیداد ولی به آن میاندیشید. تا اینکه اهریمن به همراهی دیوان بر جهان تاخت از آن پس کیومرث فناپذیر شد و پس از آن تازش به مدت سیسال بزیست. چون کیومرث مرد بر سمت چپ افتاد و نطفهٔ او بر زمین ریخت. ایزد نریوسنگ نگهبانی دوسوم آن و سپندارمذ نگهداری یکسوم آن را بر عهده گرفت. از نطفهٔ کیومرث نخستین جفت مردمان به صورت دو شاخه ریواس روییدند. نام این جفت به صورتهای مختلف آمدهاست: «مشی و مشیانه»، «مشیگ و مشیانگ»، «مرد و مردانه» و .... تمام مردم از فرزندان مشیگ و مشیانگ هستند.
مهرداد بهار (پژ ص ۴۹) اظهار داشتهاست که اسطورهٔ کیومرث اسطورهای جدیدتر است و به پس از کشف فلزات بازمیگردد و در اسطورهٔ کهنتر (مربوط به اقوام هندوایرانی) جم و خواهرش نخستین زوج مردمان بشمار میآمدند.
هرچند در متون پهلوی تکیه بر نخستینانسانبودن گیومرث است ولی اشاره به پادشاهی او نیز شدهاست. برای نمونه در دینکرد به او لقب «گرشاه»*[۱] به معنی شاه کوهستان داده شدهاست.
گیومرث در شاهنامه[ویرایش]
گیومرث در شاهنامه نخستین پادشاه دانسته شدهاست که سی سال شهریاری جهان را بر عهده داشت. در شاهنامه نیز مانند متون پهلوی به کوهنشینی کیومرث اشاره شدهاست:
به علاوه او کسیاست که پلنگینه (به معنی کلیتر پوست جانوران) بر تن میکند و کشاورزی هم در زمان شهریاری او آغاز میشود:
از بعد از شاهنامه دیگر چندان نامی از کیومرث در ادبیات فارسی نمیبینیم. کیومرث هرگز به شهرت شهریاران بزرگ بعدی چون جمشید و فریدون نرسید.
در شاهنامه کیومرث فرزندی دارد سیامک نام، که به دست فرزند اهریمن یعنی دیو سیاه (در زمان حیات کیومرث) کشته میشود.
پانویس[ویرایش]
منبع مطلب : irane7000.blogfa.com
مدیر محترم سایت irane7000.blogfa.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.نخستین انسان و نخستین پادشاه
کیومرث
پژوهنده نامه باستان
که از پهلوانان زند داستان
چنین گفت کآیین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای
سر تخت و بختش برآمد به کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه
این ابیات در شاهنامه فردوسی برای آغاز داستان پدیدار شدن پادشاهی آمده است. نخستین انسانی که به مقام پادشاهی رسید، کیومرث نام داشت. او در آغاز ماه فروردین و بهار بر تخت نشست. محل زندگی او در کوه و شاید در غار بوده و جامه تنش نیز از پوست پلنگ و دیگر جانوران شکار شده فراهم می شد. لقب کیومرث، «گرشاه» بود که به معنی «پادشاه کوهستان» است. فردوسی می افزاید که تمام جانوران به کیومرث احترام می گذاشتند و بر او نماز می بردند. نماز بردن به معنی خم شدن و تعظیم کردن است.
کیومرث 30 سال پادشاه جهان بود. آری پادشاه جهان و نه ایران! در بیشتر اساطیر، پادشاهان نخستین، بر تمام جهان فرمان می رانند و پدیدار شدن کشورها و پادشاهان گوناگون، پس از گذشت مدت زمانی از عمر پادشاهی در جهان اتفاق می افتد.
اهریمن که دشمن اهورا مزدا و به تبع آن، دشمن آفریده های اوست؛ در تکاپوی حمله به کیومرث است. فرستاده ویژه خداوند که سروش نام دارد، به پسر کیومرث خبر می دهد که دیوان یا همان اهریمنان تصمیم دارند به پدرت آسیب برسانند. سیامک برای مبارزه با دیوان به میدان نبرد می رود ولی چون زره بر تن ندارد، به وسیله چنگالهای خروزان دیو از پای در می آید.
کیومرث با شنیدن خبر کشته شدن فرزندش، به سوگواری می پردازد. پس از یک سال، سروش به نزد کیومرث می آید و می گوید که سوگواری بس است و زمان، زمان ستاندن کین سیامک از دیوان است.
سیامک فرزندی به نام هوشنگ دارد که با لشکری که از آدمیان و پریان و جانوران فراهم کرده، به جنگ دیوان رهسپار می شود. دیو سیاه که سرکرده دیوان است، کشته می شود و کیومرث پس از شکست دیوان، تخت و تاج را به هوشنگ می سپارد و از دنیا می رود. ابیات پندآموز فردوسی در پایان پادشاهی کیومرث چنین است:
برفت و جهان مردری ماند از اوی
نگر تا که را نزد او آبروی
جهانِ فریبنده را گرد کرد
رهِ سود بنمود و خود مایه خورد
جهان سر به سر چون فسانه است و بس
نماند بد و نیک بر هیچ کس
در اساطیر ایرانی، کیومرث ششمین آفریده اهورا مزدا است. این شش آفریده که در طی یک سال پدید می آیند، عبارتند از: آسمان، آب، زمین، گیاه، گاو مقدس (گئو اسپنته یا گوسفند) و کیومرث.
در زبان اوستایی «گَئو مَرِتَن» به معنی جان میرا یا زنده میرنده است. کیومرث در سمت چپ رود دایتی و گاو یکتا آفریده در سمت راست آن آفریده شد. بالا و پهنای کیومرث به اندازه چهار نای بود. کیومرث و گاو مقدس به دست اهریمن کشته شدند. پیش از مرگ کیومرث، منی او بر زمین ریخت و 40 سال گذشت و آنگاه گیاه ریواسی رویید که دو ساقه داشت. هر ساقه به یک انسان تبدیل شد. اینگونه بود که نخستین مرد و زن پیدا شدند. نام مرد «مشی» و نام زن «مشیانه» بود. از این مرد و زن نخستین، شش جفت فرزند زاده شد. هر جفت که برادر و خواهر بودند، با هم زناشویی کردند و نژاد انسان گسترش یافت. یک جفت از آن شش جفت، سیامک و وَشاک نام داشتند. از آنها جفتی زاده شد که فرَواک و فرواکین نامیده شدند. از فرواک و جفت او، پانزده جفت زاده شدند که نژادهای گوناگون مردمان از آنان پدید آمدند. یکی از آن پانزده جفت، هوشنگ و گوزگ نام داشتند.
در اساطیر، این کیومرث است که به دست اهریمن کشته می شود ولی در شاهنامه، پسر کیومرث (سیامک) توسط دیوان یا اهریمنان از پای درمی آید. در شاهنامه، سیامک پسر کیومرث و هوشنگ پسر سیامک است؛ در حالی که بر پایه اساطیر ایرانی، سیامک نوه کیومرث و هوشنگ هم نوه سیامک است. از مشی و مشیانه در روایات ملی (شاهنامه) خبری نیست. کیومرث نخستین شاه است و نه نخستین انسان.
تفاوت عمده میان اساطیر و روایات ملی در همین جاست که؛ در روایات ملی، پیوند میان انسانها با یکدیگر و پیوند آنها با عناصر دیگر، ساده و باور پذیر است. کیومرث در اساطیر دارای پهنا و بالای یکسان است و مانند یک قطره منی، دایره شکل است. از منی کیومرث، ریواسی می روید که به نخستین جفت انسانی تبدیل می شود. داستان پیدایش کیومرث و مشی و مشیانه و نژادهایی که از آنان پدید می آید، در شاهنامه نیامده است. شاید رمز جاودانه شدن شاهنامه هم در باور پذیرتر بودن آن نسبت به اساطیر ذکر شده در اوستا و بندهش باشد.
منبع مطلب : eghlimehashtom.blogfa.com
مدیر محترم سایت eghlimehashtom.blogfa.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
سیامک
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
اولین شاهزاده ایرانی