شعر دیو چو بیرون رود فرشته درآید
شعر دیو چو بیرون رود فرشته درآید را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
گنجور » حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲
امین افشار نوشته:
درود بر گنجوران گوهر یکتای ادب پارسی
غزل بالا در “دیوان کهنه حافظ” که به کوشش استاد “ایرج افشار” از روی یک نسخه خطی نزدیک به زمان خواجه شیراز، در سال ۱۳۴۸ به چاپ رسیده است، چنین آمده است:
(آن چه در پرانتز آورده ام مطابقت آن با چاپ معروف و معتبر قزوینی-غنی است.)
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست بکاری زنم که غصّه سر آید
منظر(خلوت) دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکّام، ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید خواه بوک( بو که) برآید*
بر در ارباب بیمروّت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی بکن(مکن) که گنج بیابی
از نظر ره رُوی که بر(در) گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا چه قبول اوفتد(افتد و) که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و سرخ(شاخ) گل ببر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که بمیخانه رفت بیخبر آید
* بو، که برآید : شاید طلوع کند، باشد که سر بزند.
افزون بر این، باید دانست در بعضی از نسخه ها مانند نسخه قدیمی ودیوان انجوی شیرازی این دوبیت مشهور نیز آمده اند: **
صبر و ظفر، هر دو دوستان قدیمند بــر اثرِ صبر، نوبتِ ظفر آید
بـگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید
** jalalian.ir/farsi…;Itemid=45
👆☹
منبع مطلب : ganjoor.net
مدیر محترم سایت ganjoor.net لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.