توجه : تمامی مطالب این سایت از سایت های دیگر جمع آوری شده است. در صورت مشاهده مطالب مغایر قوانین جمهوری اسلامی ایران یا عدم رضایت مدیر سایت مطالب کپی شده توسط ایدی موجود در بخش تماس با ما بالای سایت یا ساماندهی به ما اطلاع داده تا مطلب و سایت شما کاملا از لیست و سایت حذف شود. به امید ظهور مهدی (ع).

    شعری کوتاه برای حاج قاسم سلیمانی

    1 بازدید

    شعری کوتاه برای حاج قاسم سلیمانی را از سایت پست روزانه دریافت کنید.

    شعر کوتاه، آه بلند | اشعاری کوتاه برای «شهید حاج‌قاسم سلیمانی»

    شعر کوتاه، آه بلند | اشعاری کوتاه برای «شهید حاج‌قاسم سلیمانی»

    شهرستان ادب: همزمان با شهادت سردار قاسم سلیمانی، سایت شهرستان ادبششمین چالش شعر کوتاه خود را با موضوع «شهادت سردار پرافتخار ایران، حاج‌قاسم سلیمانی» منتشر کرد. در پی انتشار این چالش، اشعار بسیاری از شما مخاطبان عزیز از طریق صفحات مجازی و کامنت‌های سایت شهرستان ادب به دست ما رسید.

     امروز، به مناسبت چهلمین روز درگذشت سردار سپهبد، حاج‌قاسم سلیمانی، گزیده‌ای از اشعار ارسالی شما را با هم می‌خوانیم. گفتنی‌ست برخی از شعرهای ارسالی که در قالب شعر کوتاه نمی‌گنجید و بلندتر بود، در مطلب «بیش از صد شعر برای سردار سپهبد قاسم سلیمانی» منتشر شده است که می‌توانید با مراجعه به این مطلب، اشعار تازه‌ای نیز بخوانید.

    مریم قاسمی‌زادگان:

    یک شال عزا به هر مسلمان بدهید

    بوی خوش او را به گلستان بدهید

    بابای تمامی یتیمان بود او

    انگشتری‌اش را به یتیمان بدهید

    اصغر عاشوری:

    افسوس که سردار سلیمانی رفت

    سردار سپاه قدس ایرانی رفت

    دشمن به خیال خویش آسوده شده

    غافل که به جنگ صد سلیمانی رفت

    خاطره محقق:

    یک جمعۀ تلخ را ورق می‌زد باد

    ای داد از این ‌جنون و این استبداد

    سردار وطن به دست گرگی وحشی

    غلتیده به خون در آتش و بی فریاد

    امین شیخ‌الاسلام:

    ما مرد نبردیم و ز دشمن داریم

    خونخواهی قاسم سلیمانی را

    باید که عدو دوباره احساس کند

    سنگینی ضرب شست ایرانی را

    حسن صنوبری:

    امروز روز مرحمت نیست امروز روز انتقام است

    خشمی که پنهان بود، امروز، شمشیر بیرون از نیام است

    محمدمهدی معماریان:

    درمجلس رهروان چو مهمانی شد

    سرتاسر دشت‌ها چراغانی شد

    در حلقۀ بی‌سران ابومهدی هم

    اندر پی سردار سلیمانی شد

    حسن رفیعی کشتلی:

    زخمیم که التیام خواهیم گرفت

     موجیم که انسجام خواهیم گرفت

     سردار به قطره قطره خونت سوگند

     روزی سخت انتقام خواهیم گرفت

    ***

    اندیشۀ شوم کینه‌توزی دارد

     آشفتگی شبانه‌روزی دارد

     سردار محال بود بر خاک افتد

     دشمن در بین ما نفوذی دارد

    ***

    یک تکه جواهرید، نورید شما

    اسطورۀ غیرت و غرورید شما

    رفتید اگر چه، زود برمی‌گردید

    زیرا که ذخیرۀ ظهورید شما

    حسن یعقوبی:

    بوسه بر انگشترت زد ماه، ای خورشید عشق!

    می‌کشد آیینه از دل، آه، ای خورشید عشق!

    روشن از خون تو گردیده‌ست آفاق حیات

    شب‌پرستان نیستند آگاه، ای خورشید عشق!

    محمد کابلی:

    باید اصلاً شهید می‌شد او

    تا به مردانگی مثل باشد

    و همیشه برای قاسم‌ها

    مرگ شیرین‌تر از عسل باشد

    افسانه حسینی:

     تبر هرقدر بر جان درختان می‌زنند، این باغ
     دوباره می‌شود سرسبز از سرو سرافرازی
     سر از پا گر چه نشناسند در این راه سربازان
     ولی سردار! مثل تو، ندیدم هیچ سربازی‌

    جلال احمدی حسن‌آباد:

    تو رسیدی به آرزوی خودت
    چه کند این جهان تباهی را؟

    پیمان سپهری:

    هرچند که زخم‌خوردۀ پاییزیم

    از جام بهار تا ابد لبریزیم

    همخون سیاوشیم و خونخواه حسین (ع)

    یک تن چو بیفتد همه برمی‌خیزیم

    مهدی فتاحی:

    در شجاعت نام تو ضرب‌المثل

    نوش جانت شهد احلی من عسل

    زهرا غلامزاده:

    کاخ رؤیای تو با خاک یکی خواهد شد
    وقت لشکرکشی حاج‌سلیمانی‌هاست

    زهرا میریان کرمی:

    ای غیرت ایمان‌ها

    ای چارۀ بحران‌ها

    هرگز نروی از یاد

    در نعرۀ طوفان‌ها

    از خون تو می‌روید

    صدلاله به دامان‌ها

    ای قاسم‌ جبارین

    سرلشکر میدان‌ها

    از نام تو می‌افتد

    صد لرزه به شیطان‌ها

    الهه فرحی:

    آن مرد خدا، یار خدا کو؟
    فرماندۀ از کینه جدا کو؟
    همراه ولی، دلدار علی
    آن لالۀ خونین رها کو؟

    ***

    در روی زمین یاور محرومان بود

    در ظلمت شب امید مظلومان بود

    آن کس که دلش آینۀ باور بود

    در خلوت شب چشم بهارش تر بود

    هادی زعیم:

    از شهادت خبرت بود و نگفتی هرگز

    پیش چشم همگان دست تو آخر رو شد

    فاطمه ناصری‌فر:

    در ماتم این بلای سنگین باید

    از دیدۀ داغ‌دارمان خون بارد

    «بی سر» نکند که بازگردد، سردار

    «سر دار» خدا کند تنش باز آید

    حسین میچقانی:

    تو رفتی و ماندنی شدی در دل ما

    پیروز همیشگی شدی بر دل ما

    خورشید، غروب میرود اما صبح

    پر می‌شود از نشانه‌اش منزل ما

    حسن لملیکی‌زاده:

    تاریخ ندیده همچو ایرانی‌ها

    خواهیم گرفت جان این جانی‌ها

    نابودیشان به فضل حق نزدیک است

    می‌خیزد از این بیشه سلیمانی‌ها

    حمیده پارسافر:

    سفر به‌خیر، علم را به دست ما بسپار

    بخواب آسوده، از تو شد جهان بیدار

    به انتقام تو باید قیامتی باشد

    به انتقام تن تکه‌تکه‌ات، سردار!

    ***

    سکوت جمعۀ چشم‌انتظار، در تکرار

    غروب جمعۀ دلگیر، بر جهان آوار

    پس از تو جمعۀ ما زخم‌خورده‌تر شده است

    لباس سرخ شهادت مبارکت سردار!

    علی امیریان:

    خون تو در رگ ما در جریان تا به ابد

    شادی و غم گذرد بعد تو از حد و عدد

    دمی آرام نشینیم که تا خرد کنیم

    گردن قاتل تو، حیدر کرار مدد

    مسلم رنجبر:

    ای حافظ حریم ولایت

    دلدادۀ شهید و شهادت

    سردار اقتدار جهانی

    سردار قله‌های رشادت

    دنیا به اعتبار سر تو

    بر شانه‌های مقتدر تو

    تکیه زده جهان تشیع

    با یک خیال راحت راحت

    سیدمرتضی موسوی:

    می‌توان دید دگر وعدۀ قرآنی را

    خیل «من ینتظر» و جلوۀ ربانی را

    داغداریم ولی نیک بدان ای دشمن

    نتوان بست دگر راه سلیمانی را

    علی امیریان:

    از داغ تو سنگ آب شد سردار دل‌ها

    ایران همه بی‌تاب شد سردار دل‌ها

    حامی زینب بودی آخر از دعایش

    جسم تو چون ارباب شد سردار دل‌ها

    سیدمحمدرضا لاهیجی:

    موطنم هند و دل کرمانی‌ام اهل صفا

    گاندی و قاسم سلیمانی درونم زنده‌اند!

    ***

    در سال هزار و سیصد و درد تو را

    دادیم به‌ دست گریه‌ها مرد تو را

    عالی‌جناب عشق و ایمان و عمل

    خلقی دوباره زندگی کرد تو را

    ***

    از غمت عشق بی‌پدر گشته

    صاحب‌الامر بی‌پسر گشته

    مشهد سرخ و داغ هجرانت

    ساقی اشک چشم تر گشته

    ***

    چشمـان خلیج فارس بارانی شد

    حال خـزر از غمی پریشانی شد

    از ساعت ابتدایی پر زدنش

    نقاش دل همه سلیمانی شد

    ***

    شهر ما

    بی روزنامه بود امروز

    تمام کاغذها

    با گلوله‌های سربی خبر وداعت

    آتش گرفتند قبل از تیتر اوّل!

    کوچه‌‌، خیابان‌های جمعه

    با ایست

    یکی بود و یکی نیست

    بوی دود،

    کباب دل،

    عطر تو دارد!

    ***

    س: سلمان و راه دیگر عشقی، سلیمانی!

    ل: لقمان و گاه دیگر عشقی، سلیمانی!

    ی: یعقوب و سرباز عزیز یوسف زهرا

    م: مقداد شاه دیگر عشقی، سلیمانی!

    ا: انسان، فرشته، بهتر از هردو مسلمانی

    ن: نام و نگاه دیگر عشقی، سلیمانی!

    ی: یک‌لحظه از چشم تو را باید کنم تصویر

    عمار ماه دیگر عشقی، سلیمانی!

    ***

    او عقاب

    ما در عقاب

    او پر...

    ما کلاغان بی خبر!

    مردم خواب

    حیّ علی الفلاح

    حیّ علی خیر الْعمل

    ***

    فزْت و رب الْکعْبه از عشق و جنون

    روح نستعلیق و نقّاشی خون

    قاسم آورده کنون!

    سعید نوروزی:

    نوش دارویی و قبل از مرگ سهراب آمدی

     بار بر بستی و وقت شهادت آمدی

     چون به آزادی رساندی مردمانی از دمشق

     پر کشیدی درنهایت سوی خالق آمدی

    زهرا میریان کرمی:

    نام قاسم چون ستون عزت این کشور است

     نام سرداری که در قلب زمان جامانده است

     پیکر خونین قاسم این گواهی برتر است

     راهمان قدس است و این در باور ما مانده است

    امین نوراللهی:

    هر چند روز ما لحظاتی چو شام شد

    اما بدان کسوف که کارت تمام شد!

    با چند تکه ابر سیاه و کسوف کی-

    کی می‌شود که مانع روزی مدام شد!؟

    مرتضی سرشار:

    ای سوخته بال و پرت از کین عدو

    حالا تو برایم سخن از عشق بگو

    جایت به خدا قعر بهشت است بدان

    دستان تو گیرد به علی دست عمو

    عبدالله موسوی صالحی:

    تا بود تمام زخم‌ها مرهم داشت

     انگار وطن دوباره یک رستم داشت

     پایان تمام افتخارات، اسمش

    او واژه‌ای از جنس شهادت کم داشت

    امین رحیمی:

    او اسوۀ پایمردی و ایثار است

     او در صف عاشقان پرچمدار است

     مردی که جنون جنگ را تجربه کرد

     سردار سلیمانی بی‌تکرار است

    احمد خوانسالار:

    خواب دیدم که فرج آمده در دولت عشق

     باز فرماندۀ قدس است سلیمانی ما

    هادی جملبادانی:

    ای عاشقان سبزپوش

    جان‌برکفان جام‌نوش

    آمد زمان انتقام

    از هرزۀ بذر حرام

    باید که شد طوفان خشم

    آتش بریخت در بود خصم

    چنگال جور از هم گسست

    خورشید شد شب را شکست

    ظلمت زدود از هر کران

    آزاد کرد خلق جهان

    مرتضی ذاکر شوشتری:

    باز یک فتنۀ دیگر ز سوی جانی‌ها

    رفته هم رخت عزا بر تن ایرانی‌ها

    گر گرفتند به نامردی ز ایران شیری

    هست در بیشۀ شیران، چو سلیمانی‌ها

    حجت بداغی:

    تو رفته‌ای

    اما در خون تو پیوندهاست

    تو قطره‌قطره اقیانوس خواهی شد

    و ما قطره‌قطره رود

    حسنیه جباری:

    دیدم که چراغ چشم دل‌ها می‌رفت

    یک شهر پی دیدۀ بینا می‌رفت

    با اینکه کویر زادگاهت بوده‌ست

     تابوت تو روی دوش دریا می‌رفت

    افسانه رفیعی نظری:

    ای شاه شیرمردان، ای خسرو دلیران

    خورشید بینوایان، مهتاب دلنوازان

    ای قاسم سلیمان، نامت وقار ایران

    فرماندۀ شجاعت، راهت شعار ایران

    ***

    پر کشیدی جمعه‌ای از پیش چشم فرشیان

    این عروج سرخ تو پیچید بین عرشیان

    در میان عاشقان سردار پر آوازه‌ای

    عرش اعلا رفته‌ای بر تو مبارک پرنیان

    حسین جعفری:

    در کشور ما عطر خوش یاس رسد

    با نغمه و شور و بزم احساس رسد

    این قاسم ما بود که آمد میدان

    پس وای اگر نوبت عباس رسد

    ***

    تا قرعۀ پرواز سلیمانی شد

    بغض آمد و دنیای پریشانی شد

    غم نیست به لطف رهبرم سیدعلی

    زیرا که علم به دست قاآنی شد

    ***

    ای جیره‌خورگرگ‌صفت، بدسیرت

    صدبار زدی به سنگ خورده تیرت

    تو منتظر تلافی سختی باش

    چون خون شهید هست دامنگیرت

    ***

    هر میوه که افتاده شود چیدنی است

    از جام بلا غم تو نوشیدنی است

    یک شهر شده منتظرت برگردی

     تشییع تو با ملایکه دیدنی است

    ***

    پرسوخته مهمان خطر میگردیم

    در‌ها لۀ ماه شعله‌ور می‌گردیم

    ما شیعۀ حیدری اثناعشریم

    هرچه بکشید زنده‌تر می‌گردیم

    ***

    آنان که در عشق گم شده پیدایند

    مجنون‌شدگان حضرت لیلایند

    امشب همۀ ستاره‌ها توی بهشت

    با شاخۀ گل به مقدمت میآیند

    ***

    داغ غم تو فقط قلم می‌داند

    ترکیب بلند محتشم می‌داند

    قدر تو و خاک کربلا را بی‌بی

    سرباز مدافع حرم می‌داند

    ***

    غرقیم ‌به موج و ناخدا افتاده

    سرلشگر جبهه‌ها ز پا افتاده

    خوب است که انگشتر تو دستت هست

    هرچند که از تنت جدا افتاده

    ***

    گل بود به سوی باغبان پرپر، رفت

    از خاک به عرش پیش همسنگر رفت

    سردار شهادتت مبارک باشد

    با رفتنت انگار که یک یک لشکر رفت

    ابوالفضل کرمی:

    دیدی چطور خوشۀ انگور باغ من

    با اینهمه مراقبت آخر شراب شد

    مهیار فلاح (12 ساله):

    آسوده برو سردار

    سردار خوبی‌ها

    سردار مهربانی‌ها

    یادت اما

    همیشه در قلب‌های ما

    مثل دلتنگی‌ات

    مثل مردانگی‌ات

    خواهد ماند

    روزی دوباره تو را خواهیم دید

    عاطفه قاسمی:

    چگونه تو تکثیر می‌شوی در خاک

    که کرده غمت تن زمین صد چاک

    چه بود عروجت از زمین به فلک

    که به آدم غبطه خورد حور و ملک

    چطور ربودی ز چشم دشمن خواب

    که کرد همه نقشه‌هایشان بر آب

    تو کوه پر کشیدی و جام دل بردی

    بگو تو شیطان، بگو زمین خوردی

    علم رسیده به دست قاآنی

    که بی انتهاست ره سلیمانی

    آذین یوسف‌وند:

    بغض آسمان شکست

    وقتی که دست‌های فرات

    درون خاکستر غلت می‌خورد

    که روی عین الاسد باران بگیرد

    اگر باران نمی‌گرفت

    ماهی‌ها در تشنگی انتقام می‌مردند

    آمریکا را در گوش پرندگان رسوا کن

    و قمارشان را

    تا سیاست‌های پلاستیکی را

    از روی ویترینشان بردارند

    با مغزهای منجمد شده که سربازان شطرنج می‌شوند

    یلدا یعقوبی:

    با گریه بگفتند که سردار نیامد

    صد ناله و حسرت که سپهدار نیامد

    دنیا شده سرتاسرش آغشته به این که:

    «ای اهل حرم، میر و علمدار نیامد»

    زاهده معینی:

    دیشب برادر از برایت یک نشان آورده بود

    شأن دریای وفایت جرعه‌ای آورده بود

    طعم شیدای نگاهش در همه جان و تنت ریشه دواند

    بحر دریای وجودت را به دنبالش دواند

    ذره ذرات وجودت خاک پایش سجده کرد

    برق چشمان نگاهت سجدۀ عشاق کرد

    علم از دستت نیفتاد دست تو دلدار شد

    قلب ملت‌ها بر آن انگشتری پیدا شد

    تاب شیدایی تو را تا منزل لیلی رساند

    بی‌نهایت عقل و دل‌ها تا شهادت‌ها رساند

    علیرضا همتی فارسانی:

    تصویرگر شکوه ایرانی بود

    معنای حقیقت مسلمانی بود

    پرواز در آغوش شهادت بی‌شک

    زیبندۀ قاسم سلیمانی بود

    فاطمه ابوالفتحی:

    از داغ غمت تمام گل‌ها پرپر

    افتاده زمین دو دست و پا و یک سر

    گفتی که به دل عزم شهادت دارم

    گفتم برسان سلام ما بر مادر

    ***

    از داغ غمت تمام دل‌ها خون شد

    یک عمر جهانی به تنت مدیون شد

    وقتی که خبر رسید، رفتی بابا

    دیدند همهکه لیلی‌ات مجنون شد...

    ***

    مثل تو نیاید به دل این دنیا

    مردیم همه از غم تو ای بابا

    هرچند که رهبر بزرگم گفته:

    ایران که پر است، از سلیمانی‌ها

    مرضیه‌سادات صادقی:

    ای که از نسل پاک سلمانی

    ای که اسوۀ عشق و ایمانی

    ای شهید سربلند از اسلام

    حضرت سپهبد سلیمانی

    رهرو صادق مسیر شهود

    بندۀ پاک ربّ رحمانی

    همچو عباس (ع) کف ز کف دادی

    تو که عمری بود به کف جانی

    ای «قضی نحبه» به وصف شماست

    تو از آن عهدبسته مردانی

    او که «مالک ٌ و ما مالک» گفت

    هچو او را تو جان نگهبانی

    او که «احلی من العسل» گفته

    همچو او بر شهادت عطشانی

    ای تو مربوب مکتب مهدی(عج)

    مدرسه‌رفتۀ شهیدانی

    لقبت سرور دل و جان و

    قبلۀ افتخار کرمانی

    ز مقامت بود همین کافی

    مبغض شمرها و مروانی

    به دلم رفته بد که جان! آخر

    جان داعش تو به ید بستانی

    ای که دلدادۀ حسین (ع) بودی

    زاده در محرّم و شعبانی

    شده آغوش تو بر فرزند

    شهدا همچنان پدر جانی

    و دل طفل شهیدان بشنید

    ز دوباره غم پدرجانی

    چقدر ای سخی پدر، مردی!

    که دهی جان خود به آسانی

    هم نشان مبین انصاف و

    هم به حق تلألو وجدانی

    «کی روی از دل ای قرار دلم»

    و تو کی سزاوار نسیانی

    تو خود پاکی و خود عشقی

    نه چو من سزاوار عصیانی

    این زمین ظرف حضور تو نبود

    تویی از جنس دل ربانی

    تو که از خلّص سپاه دلی

    دشمن شیردل شیطانی

    معنی واژۀ شجاعت، تو

    و دلآرام مهد سبحانی

    غبطۀ مدافعان می‌بینی

    عشق وصل مرا تو میدانی

    همه دارند گویی می‌بینند

    بر دل قدسیان تو درمانی

    یاد کردیم با تو چمران و

    همت و کاظمی، همدانی

    دارد این قلبمان هم امّیدی

    که سلام از جهان برسانی

    به امام شهیدمان گویی

    به رکابت بود سپاهانی

    خوش به حالت الا شهید رشید

    که به آغوش وجه یزدانی

    چو هزاران شهید هم بدهیم

    تو به تاریخ چو مه می‌مانی

    ***

    این کوه، شکسته پشتش از بار غمت

    این شهر، خمیده زیر آوار غمت

    این ابر سیاه‌پوش از راهی دور

    باران باران آمده دیدار غمت

    ***

    نوشید شراب پاک، در خون غلتید

    افتاد به روی خاک، در خون غلتید

    از زخم، گلوی جام‌ها لبریز است

    امروز درخت تاک در خون غلتید

    ***

    این لاله که روی پرچمت دوخته است

    صد داغ درون سینه اندوخته است

    گریان شده‌ای چو شمع، ایران عزیز!

    پروانۀ سرفراز تو سوخته است

    ***

    پایان تو نیست غصۀ جانکاهت

    تا صبح ظهور ادامه دارد راهت

    فرماندۀ قلب‌های عاشق هستی

    سرتاسر عالم است اردوگاهت

    ***

    این غصۀ هولناک، پایان تو نیست

    این پیکر چاک‌چاک، پایان تو نیست

    در خاطر ژرف آسمان می‌ماند

    پرواز عقاب، خاک پایان تو نیست

    حمید حسینیان:

    نقاشی زخم‌های تو رنگین است

    این زخم سپید، تا ابد آیین است

    راز گل سرخ را تو می‌فهمی و بس

    ای مرگ! هنرمندی تو در این است

    ***

    ماییم و دلی شکسته، شرمندۀ تو

    غیرت، شده محتوای پروندۀ تو

    امروز که دست مرگ را می‌گیری

    جز نام «شهید»، چیست زیبندۀ تو؟

    ***

    در سینۀ تو گرمی احساس علی‌ست

    آیین تو، آیین گل یاس علی‌ست

    ای غیرت ذوالفقار سرمایۀ تو!

    دست تو صدای دست عباس علی‌ست

    ***

    بی‌تاب رهایی‌ام، مجابم کن عشق!

    در آتش خود شبی کبابم کن، عشق!

    شایستۀ دار تو سری با من هست

    با امضای خود انتخابم کن، عشق!

    ***

    اندوه امیر بدر، سنگین آمد

    چون ماتم شام قدر، سنگین آمد

    بیدار شدیم، رادیو گفت: خبر

    کوتاه، ولی چقدر سنگین آمد

    ***

    ای نعرۀ تو، نعرۀ عمار علی

    ای جان و دلت مست و گرفتار علی

    ای ذکر تو تا شب شهادت «حیدر»

    خوش باش! مبارک است دیدار علی!

    ***

    لبیک تو، چون به گوش باران آمد

    آن ظهر بلا، به هوش باران آمد

    زیباتر از این قرار، تصویری نیست

    تابوت تو روی دوش باران آمد

    ***

    هست زمانه، باورم هستی تو

    انگیزۀ سرخ دفترم هستی تو

    گفتند «مدافع حرم» یعنی چه؟

    تفسیر «مدافع حرم» هستی تو

    ***

    بر پیرهن تو کاروان می‌گرید

    یعقوب، غریب و بی‌امان می‌گرید

    کنعان که به تشییع تنت می‌آید

    بر شانۀ شهر آسمان می‌گرید

    ***

    اوراق مرا سپید برگردانید

    با بوی دعای عید برگردانید

    خورشید، مرا به خانه دعوت کرده

    وقت است مرا شهید برگردانید

    فاطمه شریف:

    به غیر مشت حرامی که خون شیطانند

    بگو کجاست دلی که مدیحه‌گوی تو نیست

    عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

    که شادی همه‌شان قدر جست‌وجوی تو نیست

    کجاست لشکر نامرئی‌ات؟ که قصه کند

    که دیده آن سحری را که غم به روی تو نیست

    رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

    رسیده آنچه که من بعد، آرزوی تو نیست

    سیداکبر سلیمانی:

    هرگز نه معطل پر پروازند

    نه چشم‌به‌راه فرصت اعجازند

    مردان خدا برای زیبا رفتن

    هر بار مسیر تازه‌ای می‌سازند

    ***

    این منطق قدرت سیاسی‌شان بود

    معناگر قانون اساسی‌شان بود

    پرپر زدن تو در میان آتش

    اوج هنر دموکراسی‌شان بود

    ***

    سرخ است مسیر رفتن مردانت

    سبز است و سفید، بختت و سامانت

    از بس که ستاره در زمینت گل کرد

    گشته‌ست رقیب آسمان، دامانت

    سمیه تورجی:

    همیشه مرهم داغ جگرهاست

    شکوه فتح، در اوج خطرهاست

    بگردم دور اسمت حاج قاسم

    که سرخط تمامی خبرهاست

    ***

    تو ما را بی‌سپر نگذار، سردار

    بدون بال و پر نگذار، سردار

    از آن حال و هوای آسمانی

    زمین را بی‌خبر نگذار، سردار

    ***

    بزرگ و قهرمان بودی از اول

    مسیحای زمان بودی از اول

    دلت را تا خدا پرواز دادی

    تو سهم آسمان بودی از اول

    ***

    غزل آرایه‌ای کم داشت بی‌تو

    جهان سرمایه‌ای کم داشت بی‌تو

    به دست بر زمین افتاده سوگند

    شهادت آیه‌ای کم داشت بی تو

    ***

    تو آن کوه پر از احساس بودی

    نگهبان حریم یاس بودی

    بنازم این رشادت را که عمری

    غلام حضرت عباس بودی

    ***

    به پیشانی چین افتادۀ تو

    به پای روی مین افتادۀ تو

    چه زیبا اقتدا می‌کرد باران

    به دست بر زمین افتادۀ تو

    ***

    نگاه قاب‌ها را شعله‌ور کرد

    دل بی‌تاب‌ها را شعله‌ور کرد

    غریبانه سفر کردی و داغت

    تمام آب‌ها را شعله‌ور کرد.

    ***

    پر از مهری و ماه انقلابی

    همیشه تکیه‌گاه انقلابی

    تو با این دست‌های غرق در خون

    علمدار سپاه انقلابی

    ***

    تو مرد جبهه‌های نصر بودی

    در این دنیا فقط در حصر بودی

    برای تو همین بس حاج‌قاسم

    که سرباز ولی عصر بودی

    ***

    غزل می‌خواند و شاعروار می‌رفت

    به سوی عشق زائر‌وار می‌رفت

    به دنبال نشانی از شهادت

    حبیب‌بن‌مظاهروار می‌رفت

    مرجان اکبرزاد:

    چهل شب است که دریای چَشم، بارانیست

    چقدر جای نگاهَش، پُر از پریشانیست

    چهل شب است که دیگر میانِ مردم نیست

    یَلی که شُهرتِ او قاسمِ سلیمانیست

    ***

    نام تو ابتدای کوچۀ دل

    سر در آشیانۀ احساس

    حک شده طاق حجرۀ هجران

    ای شهید مدافع اسلام!

    شوکتت اقتدار ایران است

    تا ابد صادقانه بر تو سلام

    السّلام علی مجاهد حق

    السّلام علی غبار تنت

    السّلام علی شب معراج

    والسّلام علی نماز شبت

    ***

    افتاده روی خاک یکی سرو سبزپوش

    انگشتر عقیق سلیمان زرفروش

    شیرین‌تر است شهد شهادت من العسل

    در کام قاسمی که سبو می‌کشد به دوش

    ***

    ای نام و حیات و موت تو پر برکت

    دیریست که در عشق خدا سوخته‌ای

    در گنجۀ آتش‌زدۀ قلب همه

    خاکستری از داغ غم اندوخته‌ای

    چشمان تو گفته باز برمی‌گردی

    با نام خودت شراری افروخته‌ای

    آن خشم نگاه با ابهّت را باز

    انگار به خصم دشمنان دوخته‌ای

    ***

    سوخته گرچه پر سیمرغ عشق

    از مددش پر زده ققنوس‌ها

    شعشعۀ مهر فروزنده شد

    خامشی ارزندۀ فانوس‌ها

    کاظم رستمی:

    پروازی که

    پرواز آخرت باشد

    پرهایت تا کجا قد خواهند کشید

    از کربلا

    تا مشهدالرضایی که رضایت می‌دهند

    به شهادتت کبوترها

    نشانه‌ها

    انگشتر

    دست

    و پیکری که...

    پیکر تو کدامین بود؟

    کربلا را خلاصه می‌کرد

    در صحنه ای بهت انگیز

    مجال گفتن نبود

    اشکها باریدن گرفته

    در شبی که انتظار برای ظهور کامل می‌شد

    حضور تو کربلایی دیگر بود

    ***

    ایمان تو را محک زدند

    گلوله‌ها

    قلبت را نشانه گرفتند کینه‌هایی در کمین

    مبارک بود شهادتی چنین

    که طوفان بپا می‌کرد

    دریایی می‌خروشید

    غبطه می‌خوردند فرشته‌ها

    پریده بودند از رود زندگی

    که بگویند

    تو زنده‌ای

     تو هنوز نفس می‌کشی

    با همان ابهت می‌آیی

    باز فرماندهی می‌کنی

    فرمان می‌برند ستاره‌ها

    ***

    سرمای زمستان

    سوزنده‌تر خواهد بود

    اگر بر نگردی

    هیچ آتشی گرما بخش خانه نخواهد بود

    این را از زبان کودکی یتیم به یادگار می‌نوشت

    دیوارهای سرد

    جا می‌گذارند خاطراتت را

    طواف می‌کنند پیکرت را

    دستهایی که بوی رفاقت می‌دهند

    بوی سرزمین

    وقتی که مرزها را در هم می‌شکستی

    خون جاری از رگهایت دیدنی نبود

    دیدنی نبود جان دادنت

    در شبی که بازگشتی نبود

    ستاره‌ها نیامدنت را رصد کرده بودند

    از فاجعه ای که سیاهی‌ها منتشر می‌کردند

    محمدحسین صفری:

    سرت سلامت باد

    ای سردار

    سلامتی سرت که بر دار نرفته است

    می‌نوشم از شراب سرخ شهادتی که در خمرۀ دلتنگ سینه‌ام

    به خروش آمده است.

    ***

    هر بار که می‌رسی

    از گرد راه

    با تو فقط فتح است و ظفر

     و نصری که پیامبری‌ست

    با فوجی از فرشتگانی که

    چشمهای تو را به طواف آمده‌اند.

    ***

    یاران بدر و

    دلاوران غزوه و

    سرداران احد

    صف کشیده‌اند

    پشت سرت

    با نیزه‌هایی آغشته

     به شهد و شراب

    گوش به فرمانی که جمارانی‌ست.

    ***

    چقدر حیف

    که نبودند روزنامه‌چی‌ها

    وقتی نشسته بودی

    در آستانۀ چشم‌های امامی که حاضر است

    کنج اتاق جنگ

    پای نقشه‌ای که تو را به خیمه‌ای در حوالی تلی از نگاه و زیتون و ذوالجناح می‌کشید.

    ***

    گور پدر جنگ‌افروزانی که می‌سوزند

    هنوز از نیافتنت

    در میدان‌های غریب جنگ

    بتاز ای سردار

    گرگ‌ها در حوالی چشم‌هایت پناه گرفته‌اند

    و روبهان

    پشت تیترهای پوشالی روزنامه‌هایی که باطله مانده‌اند

    پنهانند.

    ***

    حالت چگونه است

    ای سردار

    وقتی که ایستاده‌ای

    هنوز

    پای نخلی در هوای فرات

    خیره بر ذوالجناحی

    که آمده است

    تو را ببرد

    اتاق جنگ

    در آن‌سوی مرزهایی که پر است از

     اباذر و سلمان و حر ؟

    ***

    سلام بر تو

    سلام بر امام تو

    سلام بر خدای تو

    سلام بر قبله و نماز و تسبیح و سجاده‌ای که از تو است

    سلام بر چشم‌های به باران نشسته‌ات

    سلام ای سردار

    ای دماوندی که سال‌هاست به هیئت انسان درآمده است.

    ***

    برای من از قرار نانوشته‌ات بگو

    با قمر منیر آل عشق

    که آمده است

    پای تلی از خون و خطابه و اشک و رشک

    تا با تو از دردهای ناتمام اهل عبا و عترت و قرآن و کوثر و آب بخواند

    برای من ای سردار فاتح دل‌هایی که مجازی نیست

    از قرارهای نانوشته‌ات با آسمان بگو

    از جنگ‌هایی که پیش‌روست.

    ***

    می‌بینمت

    که نشسته‌ای

    کنار امام عصر

    شانه‌به‌شانۀ ماه نجیب ام‌ّالبنین

    با آفتابی از دردهایی که ازلیست

    در نجوایی آمیخته با سلام و صلوات

    در بی‌قراری لحظه‌هایی که سرشارند

    از زیارتی عاشورایی

    وعده می‌دهی

    که به خونخواهی اهل حرم خواهی رفت.

    ***

    خداقوت ای سردار

    دشمن چه بسیار آمده است

    با انبوهی از نیرنگ و تزویر و نفاق

    روبرو نشسته است

    هم‌پیمان

    با جهانی از تباهی و دروغ

    و تاریخی که تکرار می‌شود

    پیوسته با آتش و جنون

    در سطرهای مشق کودکی که پدر از دست داده است.

    ***

    با تو می‌مانم

    با تو می‌خوانم

    با تو می‌آیم ای سردار

    با تو که چشمی به آسمان داری و

    راهی که فراوان است

    در آن

    دلهای به انار نشسته

    و چشم‌هایی که به دریا رسیده‌اند

    با تو می‌آیم ای سردار

    با تو که مسیر پوتین‌های به آفتاب رسیده را

    خوب می‌دانی.

    ***

    سردار

    برای من از نبودن‌های گاه‌به‌گاهت

    هیچ مگوی

    من از نسل دست‌های به آفتاب رسیده‌ام

    تو را خوب می‌شناسم

    مرا نیازی به توصیف روزنامه‌ها از تو نیست

    و یا تصویر دوربین‌هایی که خود

    در انزوای تلخی از این جهان پر از نیرنگ

    گیج و حیران و آشفته مانده‌اند.

    سعید نوروزی:

    نام تو دگر جاوید مانده
    در قلب سترگ آریایی مانده
    در تک‌تک قلب‌‌های ایرانی‌ها
    یک مرد به نام سلیمانی مانده

    ***

    نوش‌دارویی و قبل از مرگ سهراب آمدی
     دل جدا کردی و در وقت شهادت آمدی
    چون به آزادی رساندی مردمانی از دمشق
    پر کشیدی سوی خالق باز آمدی

    کلثوم خان‌آبادی: (شعر کودک و نوجوان)

    دیشب به خوابم آمد

    از آسمان دوباره

    بر شانه‌های خود داشت

    یک‌عالمه ستاره

    یک مرد سبزپوشی

    با چشم‌های آبی

    او خوب و مهربان است

    یک مرد انقلابی

    مثل ستاره آن شب

    در آسمان درخشید

    دنبال او دویدند

    ماه و زمین و خورشید

    مادر همیشه می‌گفت

    با گریه‌های بسیار

    سردار داده یادت

    معنای خوب ایثار

    محمدمهدی عبداللهی:

    تکلیف تو چیست؟ با خودت چن چندی!

    شیطان بزرگ! تو به مویی بندی

    سردار حماسه‌های ما را کشتی

    آه ای سگ زرد! گور خود را کندی

    ***

    به اشک‌های پر از بغض رهبری سوگند

    که انتقام تو را از ترامپ می‌گیریم...

    ***

    از عطر ولایت علی سرمستیم

    دنباله‌روِ پبر جماران هستیم

    ما را بکشید، زند‌ تر می‌گردیم

    هستیم بر آن عهد که با جان بستیم

    ***

    سردار عزیز، درد یاران این است

    داغ تو برای رهبری سنگین است

    پرواز تو آدینۀ دلتنگی شد

    تا روز ظهور، جمعه‌ها غمگین است

    ***

    سردار به یک اشاره برمی‌گردد

    ‏با پیکر پاره‌پاره برمی‌گردد

    ‏با منتقم خون شهیدان، آری

    تا کرب‌وبلا دوباره برمی‌گردد

    ***

    پایان حکومت شما در چاه است

    ‏یعنی که جواب سختمان در راه است

    ‏آقای ترامپ؛ پس بدان هر موشک

    ‏یک سیلی آتشین حزب‌الله است

    ***

    در ملک بی‌نظیر سلیمان به وقت شام

    جز مرد عشق سوی مقاتل نمی‌رود

    ***

    سردار سلیمانی عاشق به جهان گفت

    راه سفر عشق به جز کرب‌وبلا نیست

    ***

    ‏تصویر شکوه و عزت مهتابی

    ‏ای چشم تو دریا و نگاهت آبی!

    ‏در قاب زمین جا نشوی، نه... هرگز

    سردار! تو آسمانی و کمیابی

    ***

    تصویر تو را کنار یاران دیدیم

    ‏در سوریه و عراق و لبنان دیدیم

    ‏ هم مالک اشتر علی بودی هم

    ‏عباس‌ترین لشکر دوران دیدیم

    صادق مولایی:

    این قصۀ رستم است و آن دیو پلید

    یا قصۀ سربریده و قوم یزید

    آن روز که کفر و دین مقابل بودند

    تکفیر زنام او به خود میلرزید

    حاجی مراد اسماعیل‌وندی:

    نامت را

    به کاخ‌ها دادم

    به شهرک باستی‌هیلز

    به صندلی‌های نرم

    به صندلی‌های قُرص

    هیچ‌کس تورا نمی‌شناخت

    نامت را به باد دادم

    جاری شد

    بر زبان شنزارها

    دره‌ها

    دشت‌ها

    کوه‌ها

    ایستادند

    از جنوب خودمان

    تا کربلا

    بلندی‌های جولان

    از دمشق تا صنعا

    پرنده‌ها تورا زمزمه می‌کنند

    خاتم سلیمانی

    ***

    از چابهار

    اسلام‌آباد

    کابل

    تا کربلا

    فلوجه

    غزه

    قانا

    کرانۀ باختری رود اُردن

    همیشه پایِ شما درمیان بوده است

    با همان

    ادبیات وحشی قرون وسطا

    مسیح را به صلیب کشیدید

    و زیر چرخ‌های توحُّش له کردید

    بر زخم‌های کهنۀ ملت‌ها

    نمک تفرقه پاشیدید

    بشر به جان بشر افتاد

    و تو

    به فکر پر کردن بشکه‌های نفت از خاورمیانه

    و استخراج طلا از

    قلب تاول‌زدۀ آفریقا

    هی!

     مُرده‌شور آن حقوق بشرت را ببرد

    گاوچران!

    طاهره ده‌پایینی:

    روضۀ سوختن و روضۀ خون جگر است

    دل بی‌تاب من امشب همه‌جا دربه‌در است

    مثل تابوت تو که گرد حرم‌ها می‌گشت

    دل ما دربه‌دران در پی آقا می‌گشت

    ***

    دیده بودم که چه سردار رشیدی بودی

    سایۀ روی سر و دست امیدی بودی

    شکل پرپرزدنت کرده مجسم به‌خدا

    روضه‌هایی که شنیده شده از کرب‌وبلا

    ***

    چقدَرآب شده قد رشیدت سردار

    بدنت ریخته مثل تن سقا انگار

    مالِک مُلکِ علی قبضۀ شمشیرت کو

    به فدایت بشوم دست علم‌گیرت کو

    ***

    ارباًاربا چو علی‌اکبر لیلا شده‌ای

    با تن غرقه‌به‌خونت تو چه زیبا شده‌ای

    پای جسمت دلمان کرب‌وبلا می‌خواهد

    شاید این‌بار تنِ توست عبا میخواهد

    ***

    دور تو ریخته اعضای تنت غوغایی‌ست

    حال و احوال دل ما همه عاشورایی‌ست

    دخترت کاش نبیند که چه پاشیده شدی

    تکه‌تکه شده در بین کفن چیده شدی

    ***

    دستت افتاده به یک سو بدنت سوی دگر

    پسرت کاش نبیند به سرافتاده پدر

    حلقۀ سینه‌زنی دور تو برپا شده است

    مثل ایام محرم همه دنیا شده است

    ***

    تو چه کردی که شده با تو عجین فاطمیه

    وعده‌گاه تو و ارباب شد این فاطمیه

    به غم سینۀ زخمی‌شدۀ مادرمان

    ای خدا یوسف زهرایی ما را برسان

    سیده‌مریم طباطبایی:

    نه عکسی و نه امضایی، نه فرش قرمزی در کَن

    تو یک امضا به خون کردی برای کل این میهن

    تو هم در نقش قاسم هم سلیمانی و هم اَشتر

    سلبریتی تویی با فیلم ‌«مرگت باد اهریمن»

    سارا قره‌تپه:

    اسطورۀ بی‌بدیل غیرت بودی

    خون در رگ ایثار و شهامت بودی

    تاریخ، گواه جانفشانی‌هایت

      سلمان معاصر! یل امت بودی

    فاطمه ابوالفتحی:

    مثل تو نیاید به دل این دنیا

    مردیم همه از غم تو ای بابا

    هرچند که رهبر بزرگم گفته:

    ایران که پر است، از سلیمانی‌ها...

    علی اصلاحی:

    تا که هستند در این عرصه سلیمانی‌ها

    نقش بر آب شده نقشۀ شیطانی‌ها

    ساره عبداللهی‌فر:

    قافلۀ عشق کجا می‌رود

    صبح به دیدار خدا می‌رود

    زمزمه دارد به لب و ذکر یار

    غرق به خون، دست جدا می‌رود

    حاج سلیمانی نسل بهار

    مثل علمدار رها می‌رود

    مست سبوی خُمِ دلدار او

    محو تماشا به رضا می‌رود

    ***

    بند دلم پاره شد

    اشک ره چاره شد

    یاس به تو مبتلا

    نرگس آواره شد

    غنچه همه ناله شد

    عکس رخِ لاله شد

    ریخت بهم هرچه بود

    باغ پر از ژاله شد

    گل به گلی سبزه زد

    چشم‌به‌در غمزه زد

    زمزمۀ بوی یار

    دشت همه لرزه زد

    عشق تو را دید و رفت

    فاصله خندید و رفت

    مالک اشتر ولی

    شاخه گلی چید و رفت

    ***

    خبر آمد که پر زد لاله‌ای آه

    به دل‌هامان شرر زد بغض ناگاه

    امیر عشق دل‌ها حاج‌قاسم

    چه زیبا آسمانی شد سحرگاه

    حامد طونی:

    عارف وسط خطابۀ توحیدش

    زاهد بعد از نماز پر تردیدش

    از گمشدۀ خویش ـ خدا ـ می‌گفتند

    آنی که شهید آشکارا دیدش

    امیررضا ستایش صومعه‌سرایی:

    گلواژۀ غیرتند ایرانی‌ها

    بی‌شک که زبانزدند، کرمانی‌ها

    ایران عزیز من خیالت راحت

    امروز زیادند «سلیمانی»ها

    محمد بابایی:

     آخر به مراد خود رسیدی سردار

     طعمِ خوش عاشقی چشیدی سردار

     دشمن به خیال خام خود کشت تو را

     در باور مردمان، شهیدی سردار

    ***

    کشتید اگرچه شیرِ کرمانی را

     سردارِ بزرگ ما سلیمانی را

     آمادۀ انتقام خونین باشید

     باید بچشید، زهر ایرانی را

    ***

     برخیز سپهبُد شهید آوردند

    یا پیکر رستم جدید آوردند

    برخیز، بزرگ ما سلیمانی را

    در وادی عشق روسفید آوردند

    ***

     سرحلقۀ رندان و خواصت کردند

     مشهور میان عام و خاصت کردند

     در نیمۀ شب به حکم شیطان بزرگ

     کشتند و ز بند تن، خلاصت کردند

    هادی داوودآبادی فراهانی:

    ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم

    گرد سر خود رقص‌کنان می‌گردیم

    ما بابت انتقام برمی‌گردیم

    دنبال شما در همه‌جا می‌گردیم

    ***

    کشتند تو را و سخت پرپر گشتی

    در آتش و خون خود معطر گشتی

    گفتند که بشکنیم و نابود کنیم

    ای شیشۀ عطر، منتشرتر گشتی

    سمیه ایمانی:

    از طایفۀ سبز بهاری سردار

    هرچند همیشه سربه‌داری سردار

    از فلسفۀ شهادتت فهمیدم

    بعد از مرگت ادامه داری سردار

    ***

    در جبهۀ جنگ مرد میدان هستی

    سرلوحۀ لشکرِ دلیران هستی

    با مرگ تو دشمنت هراسان‌تر شد

    حالا تو نه یک نفر؛ که ایران هستی

    فاطمه سادات آل مجتبی:

    می‌گیرد صاحب علم دستت را

    باید که ببوسد این قلم ‌دستت را

    شاید که فقط نیت دشمن این بود

    کوتاه کنند از حرم دستت را

    ***

    بر خصم همیشه راه بستی سردار

    یک عمر تو از پا ننشستی سردار

    حالا حرم حضرت زینب تنهاست

    برخیز اگر چه خسته هستی سردار

    خدیجه شیوندی:

    یک گوشۀ گرم و حال آسودۀ ما

    یک گوشۀ سرد و سرو افتاده ز پا

    این رسم ادب نبود، سردار، ببخش

    شرمنده اگر که خواب بودیم و تو را...

    ***

    تصمیم گرفته نذر سردار شود

    این جان و دلم، فدایت هر بار شود

    هر چند که خونتان زمین ریخته شد

     خونخواه تو، عالمی عزادار شود

    ***

    ایران شده خانه‌ای پر از سردارم

    دنیا برساند این خبر را هر دم

    از پیر و جوان به گوش سفیانی‌ها

    بر روی زمین نیفتد اینجا پرچم

    ***

    این بود قرارمان؟ چرا؟ فرمانده

    اینگونه نبود، قول ما فرمانده

    هر چند که آسمان بشد جایت، باز

    ما گوش به حرفتان، شما، فرمانده

    ***

    عمریست برایمان یک عادت باشد

    این قصه، که آخرش سعادت باشد

    در محضر دشمنان ایران هر بار

    ما حرف حسابمان شهادت باشد

    ***

    جز زخم ندارم از تو چیزی در یاد

    بر روی سرت، تمام جانم فریاد

    لب تر بکند چو رهبرم، آمریکا

    تردید نکن که دودمانت بر باد...

    علی کاملی:

    از خاک، بزرگ فاتحانم! برخیز

    سردار بزرگ جاودانم! برخیز

    برخیز علی بدون تو تنها شد

    ای مالک اشتر زمانم برخیز

    ***

    ای آنکه تنت به بوریا محتاج است

    چون اربابت بر سر شاهت تاج است

    دستان جدای توست دست عباس

    دریای دل از شهادتت مواج است

    سیده نرگس میرفیض:

    از قلب شکست، با ظفر می‌آییم

    آتش بزنید؛ شعله‌ور می‌آییم

    در قامت قاسمِ سلیمانی‌ها

    ما را بکشید! زنده‌تر می‌آییم!

    منبع مطلب : shahrestanadab.com

    مدیر محترم سایت shahrestanadab.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.

    اشعاری در وصف سردار قاسم سلیمانی

    مرورگر شما از این ویدیو پشتیبانی نمیکنید.

    اشعاری برای سردار شهید قاسم سلیمانی

    پای ما محکم بر این جاده است، آمریکا ببین
    صف به صف این امت آماده است، آمریکا ببین

    قدرت شیطان کجا و قدرت ایمان کجا
    قوت ما را خدا داده است، آمریکا ببین

    تکیه چون بر بیرق عباس دارد رهبرم
    پرچم از دستش نیفتاده است، آمریکا ببین

    سر اگر بر نی نباشد لایق معراج نیست
    نام ما با کربلا زاده است، آمریکا ببین

    کربلای دیگری را هم اگر بر پا کنی
    بیست ملیون قاسم آماده است، آمریکا ببین

    بد رقم در سینه اش بغض تو را پرورده است،
    در زمین هر کس که آزاده است، آمریکا ببین

    امپراطوران عالم یک به یک زانو زدند
    قرعه بر نام تو افتاده است، آمریکا ببین

    ایوب پرند آور

    بیشتر بخوانید :

    کد آوای انتظار همراه اول سخنرانی سردار سلیمانی

    کد آهنگ پیشواز ایرانسل سخنرانی سردار سلیمانی

    عکس های شهید قاسم سلیمانی با کیفیت بالا

    ۳۷ عکس پروفایل شهادت قاسم سلیمانی با کیفیت مناسب

    بیوگرافی همسر سردار قاسم سلیمانی

    شعری در وصف سردار سلیمانی

    عشق من قاسم سلیمانی است
    او که نامش نماد ایرانی است

    آن دلیری که خارج از ایران
    پیشه اش از وطن نگهبانی است

    او که بر دشمنان فقط نامش
    باعث وحشت و پریشانی است

    آن دلاور نظیر نادر شاه
    حمله هایش سریع و طوفانی است

    تیر آرش به دست او امروز
    در قلوب جنود شیطانی است

    بر کند ریشه های داعش را
    هرزه ای را که انگلستانی است

    افتخارم بود که سربازم
    تحت امر کسی که قرآنی است

    در رکابش شهادتم فردا
    از عنایات و فیض ربانی است

    همچنین بخوانید :

    پیام تسلیت برای به شهادت رسیدن سردار قاسم سلیمانی

    بیوگرافی محمدرضا سلیمانی پسر سردار شهید قاسم سلیمانی

    شعری در وصف سردار سلیمانی

    شعر کوتاه برای سردار سلیمانی

    داعش برو این حرم نگهبان دارد

    بر ابرهه ها عذاب سوزان دارد

    پایت نرسد به کربلا ای ملعون

    تا یک نفر از شیعه به تن جان دارد

    شعر کوتاه برای سردار سلیمانی

    شعری به مناسبت شهادت سردار قاسم سلیمانی

    بهای لاله ی خون خفته پر ثمر تر گردد
    شهید عاشق این بیشه زنده تر گردد

    نماز کعبه ی دل آیه ی وفاداری است
    که سینه اش سپر نیزه ی خطر گردد

    خوشا به حال گلی از ترانه های شبش
    نسیم صبح امید و دم سحر گردد

    طبر بساق صنوبر چه می زنی نادان؟
    که ریشه برکشد از خاک و بارور گردد

    چو جان ز پیکر خاکین خود رها بیند
    برون ز واهمه سیمرغ بال پر گردد

    مزن به شعله آتش که رونق این باغ
    به روی دوش بهاران دوباره بر گردد

    ز داغ سینه ی گل ها شقایقی روید
    که پهنه پهنه صحرایی از شرر گردد

    هزار تازه نفس چون جوانه خواهد رُست
    ز سمت جاده خوبان و همسفر گردد

    متن شعری به مناسبت شهادت سردار قاسم سلیمانی

    جَزرِ این بغضِ فروخورده شبی مَد دارد
    موج‌ طوفان‌زده بسیار بسامد دارد

    ما که دل‌داده‌ی داغیم؛ بگو با دشمن
    مستیِ دشنه‌ی بی‌شرم تو هم حد دارد

    خصم را ریش نه. از ریشه بسوزیم اگر
    قصد «شمعی که برافروخته ایزد» دارد

    سفر عشق گُزیدیم و بلاها بردیم
    تا که برگردد، هرکس به دلش بد دارد

    «فتح خون» می‌دمد از بسمِل ما، بسم الله!
    که برای همه این «فاتحه» آمد دارد!

    ابرهای کدر آیینه‌‌ی باران هستند
    حمله ابرهه پیغام محمد دارد.

    محمدجواد میری

    همچنین بخوانید :

    پیام تسلیت شهادت با آیات قرآن

    بیوگرافی داماد سردار قاسم سلیمانی

    شعری به مناسبت شهادت سردار قاسم سلیمانی

    شعر در مورد قاسم سلیمانی

    گوش عالمی کَر شد از بلندی نامت
    نقش آب تا کردی نقشه های شیطانی

    این صدای آمریکاست؛ این صدای اسرائیل؛
    اعتراف را بشنو هر یکی به عنوانی:

    اوست مرد در سایه له کند دواعش را
    دشمنان شدند از ترس لشکر هراسانی

    منطقه فقط چرخد با همان سر انگشت
    یک ابر دلاورمرد؛ قاسم سلیمانی

    خار چشم هر ظالم، نور چشم مظلومان
    بین دشمنان و دوست، تو شدید و رحمانی

    تار و مار رزم تو مشرکین شرق و غرب
    حربیان تکفیری؛ سلفی و اخوانی

    آن سپیدْکاخی که جایگاه دجّال است
    ای خلیل ویران کن بت شکن به دورانی

    قلع و قمع کن قاسم خار و ریشه و خس را
    داعشی و وهّابی این درخت عصیانی

    آن حرامیانی که نطفه های شیطانند
    پاک کن زمینها را از وجود سفیانی

    ای شجاع و باغیرت وارثی ز عاشورا
    کربلا پدید آید چون شوی به میدانی

    باکری و صیّادی؛ همتی و طهرانی
    کاظمی و مغنیه؛ جمله ی شهیدانی

    تا که ظلم پابرجاست این مبارزه باقیست
    تا تویی علمدار حضرت جمارانی

    بیرق صدور این انقلاب را بردار
    این صدور قرآن است پس تو رحل قرآنی

    دشمنان زمینگیرت در عراق و در شامات
    ذوالفقار مولانا سیّد خراسانی

    هر نیابتی جنگی در حوالی مرز است
    با اشاره ی رهبر، سختْ پاسخ آنی

    در مسیر او ثابت بر ولایتش قائم
    فانی علی هستی انتهای عرفانی

    کربلا ز سمت قدس تا همیشه راه ماست
    تا شعیب ما باقیست در سپاه ایرانی

    عشق ملّت ما نیست جز نبرد با صهیون
    روز جنگ می بینند تو یک از هزارانی

    روز واقعه نزدیک، بوی یار می آید
    به به از یمن پیچید این شمیم روحانی

    تکیه میزند بر خود کعبه ی خداوندی
    ذکر حضرت ارباب مطلع سخنرانی؛

    گوید ایّها العالم جدّ من حسین است و
    آمدم که بستانم انتقام عطشانی

    بعد از آن من و این سَر پای دلبر افتادن
    کاش میشد این صحنه ایستگاه پایانی

    قطره قطره‌ی خونم در هوای تو جاریست
    پس قدم قدم تا مرگ میروم به آسانی

    عهد ماست بر خون و، حرف ماست جانبازی
    تشنه ی شهادت را ساقیِ حسین بانی

    مرگ نزد قاسم ها از عسل چو شیرین تر
    روضه را همین تشبیه بُرد سمت جانانی

    دین مجتبایی را بر عمو ادا کرد و
    این امانت آخر شد؛ جانفدا و قربانی

    آنچنانکه در میدان سیزده تن افتاده
    بسکه نیزه ها خوردند پیکر پریشانی

    بعد هم نشد دیری آن عمو به صحرا ماند
    خاکها به لب خواندند روضه های عریانی؛

    تا سه روز بر خاک داغ کربلا ماندی
    کوفیان ادا کردند خوب رسم مهمانی!

    تا سه روز بر خاک گرم مهر خوابیدی
    خاکها کفن بودند بر تنی بیابانی

    همچنین بخوانید :

    دانلود پوسترهای شهید قاسم سلیمانی

    بیوگرافی شهید وحید زمانی نیا همراه و محافظ سردار سلیمانی

    شعر در مورد قاسم سلیمانی

    شعر زیبا در وصف سردار سلیمانی

    مرحبا سپاهی مرد شرزه شیرکرمانی
    داو برد دیو اوژن قاسم سلیمانی‌

    ای جبال بارز را خود نمون‌های بارز
    در خروش رودارود با شکوه و طغیانی

    حبذا یل ناورد‌ای حماسه طوفان مرد
    از تو می‌شود آرام این کران طوفانی

    جنگ اگر که خون افشان، دست از آن نمی‌شویی
    خصم اگر چه رویین تن، روی از آن نگردانی

    تیغ مالک اشتر، زهد مالک دینار
    اول صف پیکار، آخر مسلمانی!‌

    ای دل مسلمانان، در پناه نامت گرم
    خاطر بداندیشان، از تو در پریشانی

    هار اگرسگ داعش بر جگر نهی داغش
    فیل فحل تکفیری گردنش بپیچانی

    تا تویی در این میدان، سرشکسته اسراییل
    در امان بود جولان تا تو گرم جولانی

    گرز و برز وبازو نیست گوهرمصاف امروز
    عصر، عصرتدبیر است، آنچنان که میدانی

    خدعه میکنی باخصم در ذکاوتی پیدا
    عجز دشمنان اینجاست: نقشه‌های پنهانی

    حرز جانت از حافظ مصرعی بلند آمد:
    در پناه یک اسم است، خاتم سلیمانی

    شعر زیبا در وصف سردار سلیمانی

    شعری برای سردار سلیمانی

    افتاده در این راه، سپر‌های زیادی
    یعنی ره عشق است و خطر‌های زیادی

    بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!
    بیرون قفس ریخته پر‌های زیادی

    این کوه که هر گوشه آن پاره لعلی است
    خورده است بدان خون جگر‌های زیادی

    درد است که پرپر شده باشند در این باغ
    بر شانه تو شانه به سر‌های زیادی

    از یک سفر دور و دراز آمده انگار
    این قاصدک آورده خبر‌های زیادی

    راهی است پر از شور، که میبینم از این دور
    نی‌های فراوانی و سر‌های زیادی

    هم در به دری دارد و هم خانه خرابی
    عشق است و مزین به هنر‌های زیادی

    بیچاره دل من که در این برزخ تردید
    خورده است به، اما و اگر‌های زیادی

    جز عشق بگو کیست که افروخته باشند
    در آتش او خیمه و در‌های زیادی

    سعید بیابانکی

    همچنین بخوانید :

    گلچینی از اشعار سوزناک در فراق سردار قاسم سلیمانی

    سردار قاسم سلیمانی کیست و چگونه به شهادت رسید ؟

    شعری برای سردار سلیمانی

    شعری به یاد سردار قاسم سلیمانی

    میخروشد از داغش دیده‌های توفانی
    ریزد از گلو بیرون ناله‌های زندانی

    قاسم سلیمانی پر کشید و رفت، اما
    میجهد برون از دل خشم‌های ایمانی

    خون او هزاران گل روی شاخه بنشانده
    شد مکرر‌ای یاران قاسم سلیمانی

    دست حق برون آید با نشانی از قدرت
    میرود که بر چیند لانه‌های شیطانی

    پایگاه آمریکا، پایگاه اسرائیل
    محو میشود هر دو در طلوع بحرانی

    آسمان بود شاهد میرسند موشک‌ها
    بر زمین نمیماند این خبیث سُفیانی

    غُرّش مسلمانان، چون به جوش میآید
    از عدو نمیماند جز مسیرِ ویرانی

    میچشد عدو یاران در خروش ناهنگام
    ضربت عراقیها، ضرب شصت ایرانی

    محمود تاری

    همچنین بخوانید :

    دانلود مداحی جدید نریمانی برای شهید سلیمانی با سبک قدیم

    شعری به یاد سردار قاسم سلیمانی

    شعر در مدح سردار سلیمانی

    تو از فریادها، شمشیر‌های صبح پیکاری
    که در شب‌های دهشت تا سحر با ماه بیداری

    تو دهقان زاده از فضل پدر مهری ست در جانت
    که می‌روید حیات از خاک، هر جا پای بگذاری

    دم روح خدا آن سان وجودت را مسیحا کرد
    که بالیدندند بر دستت کبوتر‌های بسیاری

    چه خوش رم می‌کند از پیش چشمت لشکر پیلان
    ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری

    دلت را سر به زیری ها، سرت را سربلندی هاست
    خوش آن معنا که بخشیده است چشمانت به سرداری

    ز ما در گریه‌های نیمه شب یاد آور‌ای همدرد
    تو از شمشیرها، لبخند‌های صبح دیداری

    محمدعلی مؤدب

    شعر در مدح سردار سلیمانی

    شهیدان غریبی پشت چشمان تو پنهانند
    هزار آیینه در پلکت نماز صبح می‌خوانند

    شب از شوق نگاهت سینه ریز از کهکشان دارد
    ‎به یادت اختران در هفت گردون مست و حیرانند

    ‎نگاه عاشقت از شاعران شهر دل برده
    ‎تبسم می‌کنی ابیات در تعبیر می‌مانند

    ‎سکوتت حرف‌ها دارد که در گفتن نمی‌آید
    ‎غزل‌هایم پر از آرامش اما قبل طوفانند

    ‎ببار ای ابر رحمت در دلم شوری ببار آور
    ‎کویرم، چشم‌های تشنه‌ام دلتنگ بارانند

    تو سردار هزاران لشکر ملک سلیمانی
    ‎شهیدان در نگاه تو نماز عشق می‌خوانند

    نغمه مستشار نظامی

    شعر واسه سردار سلیمانی

    شعر واسه سردار سلیمانی

    هان، میشناسیدش؟ زیاران خراسانی‌ست
    از نسل سلمان است اگر نامش سلیمانی‌ست

    مردانِ حق، همپای او در جبهه‌ها ماندند
    بدخواهِ او، تسلیم خواهش‌های شیطانی ست

    در وقت میدان، او: اشداءُ علی الکفار
    با دوستان، تفسیری از آیات رحمانی‌ست

    شرحِ نگاهش با یلان کارزار قدس
    توصیفِ او سنگینیِ اشعارِ خاقانی ست

    در صبح رجعت خوب می‌دانم که او هم هست
    در لشکری که جمع ایرانی و افغانی‌ست

    در وصف او حتی قلم هم از نفس افتاد
    راحت بگویم؛ آنچه می‌دانم و می‌دانی‌ست

    ایوب پرند‌آور

    شعر واسه سردار سلیمانی

    شعر درباره سردار قاسم سلیمانی

    پای ما محکم بر این جاده است، آمریکا ببین
    صف به صف این امت آماده است، آمریکا ببین

    قدرت شیطان کجا و قدرت ایمان کجا
    قوت ما را خدا داده است، آمریکا ببین

    تکیه چون بر بیرق عباس دارد رهبرم
    پرچم از دستش نیفتاده است، آمریکا ببین

    سر اگر بر نی نباشد لایق معراج نیست
    نام ما با کربلا زاده است، آمریکا ببین

    کربلای دیگری را هم اگر بر پا کنی
    بیست میلیون قاسم آماده است، آمریکا ببین

    بد رقم در سینه‌اش بغض تو را پرورده است
    در زمین هرکس که آزاده است، آمریکا ببین

    امپراطوران عالم یک به یک زانو زدند
    قرعه بر نام تو افتاده است، آمریکا ببین

    شعر درباره سردار قاسم سلیمانی

    متن شعر کوتاه برای شهادت سردار سلیمانی

    شب می‌رود و عطر سحر می‌گردیم
    در صبح ظهور یار بر می‌گردیم

    غم نیست که قاسم سلیمانی رفت
    ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم

    ​ متن شعر کوتاه برای شهادت سردار سلیمانی

    شعری برای شهادت سردار سلیمانی

    شده عطر شهادت باز احساس
    شهادت میکشه ما رو به پرواز

    شهادت انتهای راه هم نیست
    مسیر مرگ ظلمت میشه آغاز

    نگاهش قاسم حق و بدی بود
    سلیمانی که قالیچه ش دل ماست

    در اوج سادگی‌ها مقتدر بود
    همونجوری که توو قاموس دریاست

    برام آسودگی معنی نداره
    من و دل هم قسم تا نور هستیم

    تو عالم هرچی تاریک و سیاهه
    برای محوشون مامور هستیم

    پر از اشکه پر از خونه دلامون
    ولی آتیشه تو فریادهامون

    نگامون موشکه تو قلب دشمن
    همیشه منتقم بوده خدامون

    برای انتقام خون عاشق
    همه خوبای عالم پا به کارن

    تمومه قصه سازش که دیگه
    تموم کوچه هامون مرد دارن

    تموم دشمنا اینو بدونن
    که ققنوسی توی آتیش رفته

    بمیرید از هجوم ترسهاتون
    شجاعت توو رگامون پیش رفته

    مسیر حق از اول پر خطر بود
    گذشتن از سر اینجا رسم بوده

    اگه ترسوی خائن هست اما
    دل ما شعر بیداری سروده

    شعری برای شهادت سردار سلیمانی

    شعری در مورد شهادت سردار سلیمانی

    تیغ با درد به قلب همه بستان پیوست
    رود جاری شد و آرام به طوفان پیوست

    دست ابلیس برون از شب تاریک آمد
    کهکشانی به شهاب رخ تابان پیوست

    تا ابد رونق بازار شهادت زیباست
    مرد نستوه به فرمانده ایمان پیوست

    فصل تفسیر شهود و سفر و لبخند است
    عاشق نور به خورشید درخشان پیوست

    راه باز است بر آنان که تبسم دارند
    راه باز است بر آن کس که به سامان پیوست

    مادرش منتظرش بود بیاید قاسم
    پسر شیعه به مهمانی سلطان پیوست

    ابرها اشک بریزید سلیمانی رفت
    مالک اشتر حیدر به شهیدان پیوست

    شوکت خشم و خروش علوی در سر داشت
    خون پاکش به شهیدان مسلمان پیوست

    حاج قاسم به سلامت! که شهادت یعنی
    راوی فتح به آوینی رضوان پیوست

    متن شعر در مورد سردار سلیمانی

    متن شعر در مورد سردار سلیمانی

    مرحبا شیر مرد کرمانی
    مرحبا قاسم سلیمانی

    مردی از نسل ذوالفقار علی
    با خروشی همیشه طوفانی

    مالک اشتر است بی تردید
    عزّت شیعه در مسلمانی

    مثل عمار مانده در میدان
    یاور سید خراسانی

    شیر مردی همیشه آماده
    تا کند جان خویش قربانی

    مردی از جنس همت و صیاد
    کاظمی، باکری و تهرانی

    مردی از نسل پاک خرّازی
    با نگاهی دقیق و چمرانی

    سوریه یا عراق یا لبنان
    مقصدش جلوه گاه انسانی

    پهلوانی همیشه توفنده
    در نگاهش غرور ایرانی

    در رکابش چه خوب می‌جنگند
    شیعیان سپاه افغانی

    مثل عباس می رود محکم
    تا کند از حرم نگهبانی

    هم‌رکابش مدافعان حرم
    همقطارش بلند پیشانی

    از همین رو، سپاه تکفیری
    در هراس اند و در پریشانی

    داعش اما برای او دارد
    دائما نقشه‌های شیطانی

    او ولی در سکوت می‌رزمد
    چون پلنگان بیشه پنهانی

    از حلب تا دیاله و کرکوک
    رد پاهای اوست نورانی

    این یل قهرمان و رزمنده
    این چنین است و آنچه می‌دانی

    کلیپ و استوری شعر برای سردار سلیمانی

    دو بیتی در وصف شهادت سردار سلیمانی

    سرلشکر سپاه خدا ، پیکرت کجاست؟
    ای پاره پاره بدن پس سرت کجاست؟

    دستت جدا شد و افتاد بر زمین
    بشکسته بال و پرو شهپرت کجاست؟

    سرخم نموده لاله دراین ماتم عظیم
    پس ناله های ای پدردخترت کجاست؟

    ساغر شکسته و افتاده بر زمین
    ای ماه خون گرفته ما، پیکرت کجاست؟

    ای کاش باخبر نشود ساربان تو
    دنبال غارت انگشترت کجاست؟

    سیداکبرموسوی (فانی)

    دو بیتی در وصف شهادت سردار سلیمانی

    شعر نو درباره سردار سلیمانی

    به غربت شهید کردید حاج قاسم سردار ایران را

    به زودی میگیریم انتقام این غم جان سوز را

    سردار شهید دلاور مرد وطنم بود

    شیری از شیران بیشه ایران بود

    ای ترامپ که از خریت خران خرتری

    گمان مبرکه زپا افتاده ایم محکم تر به راه افتاده ایم

    ما نیز از تبار همان سردار شهیدیم

    اراده کنیم برای نابودیت شمشیر زغلاف میکشیم

    گر اذن دهد سید علی رهبر ولایت

    به خاک یکسان میکنیم آن کاخ سیاه و عمارت

    شعر نو درباره سردار سلیمانی

    شعر طولانی در مورد شهادت سردار سلیمانی

    ابری از آهِ آینه باران گریسته
    در خونِ چشمِ غم زده، مژگان گریسته

    بغضی که در گلوی قلم آتشم زده
    در باغِ سرخِ مرثیه طوفان گریسته

    گردیده زلفِ بید، پریشان واقعه
    دستی به روی چاکِ گریبان گریسته

    گویا علی به منبرِ کوفه نشسته و
    بر داغِ مالِک اشترِ دوران گریسته

    از سنگ، ناله خواسته هنگامه ی وداع
    در غیبتِ بهار، زمستان گریسته

    در محورِ مقاومت از غربتش زمین
    از فَکّهِ تا بلندیِ جولان گریسته

    فقدان، به نبضِ بی هیجانش به معرکه
    بر التهاب سینه ی میدان گریسته

    آغوش خود گشوده به آغوش آسمان
    بر پاک بازی اش دلِ ایمان گریسته

    احلی من العسل، پیِ فتح الفتوحِ عشق
    بر قاسمِ نگینِ سلیمان گریسته

    بر آیه ی تبارکِ صبحِ شهادتش
    غبطه به چشمِ مردمِ ایران گریسته

    شهادتت گوارای وجود سردار دلها

    رسول رشیدی راد(مجتبی)

    شعر طولانی در مورد شهادت سردار سلیمانی

    کلیپ شعر برای سردار سلیمانی

    منبع مطلب : www.delgarm.com

    مدیر محترم سایت www.delgarm.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.

    گلچینی از اشعار سوزناک در فراق سردار قاسم سلیمانی

    گلچینی از اشعار سوزناک در فراق سردار قاسم سلیمانی

    شهادت مظلومانه سردار رشید اسلام سپهبد قاسم سلیمانی

    درپی شهادت مظلومانه سردار رشید اسلام سپهبد قاسم سلیمانی جمعی از شعرای کشور در وصف این شهید عزیز اشعاری سرودند که در ادامه این مطلب از مجله دلگرم این اشعار سوزناک را در اختیارتان قرار خواهیم داد .

    اشعار برگزیده در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی

    شعر نو درباره به شهادت رسیدن حاج قاسم سلیمانی

    تو قاسم بودی و یک سلیمانی و اشتری
    پیکری پاره و جا مانده دست و انگشتری

    خبر دارم که غوغایی از قاسم می آید
    دارد صدای روضه ای از کربلا می آید

    در میان آن آتش و خیمه ها
    علی استخوان در گلو با بغض می آید

    حق دارد ، در راه حق بی یاور شود
    مالکش در خون خدا غرق تماشا شود

    این درد در این واژه ها وصف نمی شود
    آتش بگیر تا این احساس به جان ها رسد

    قبل از آنکه چشم تو به خواب رود
    چشم ها همه در خواب ناز بودند

    وجودت مایه ی آرامش و امنیت بود
    یک سلیمانی پدر یک ملت ایرانی بود

    تمام افتخارمان سربازی در رکابت بود
    دل علی تنها به لبخند مالک خوش بود

    چه دعایی کردی در ولادت عمه ی سادات
    که سرت در آغوش حسین بن علی(ع) بود

    هم شهادتت مبارک گشت و هم روزت
    جمعه بود و چشم انتظاری برای ظهورش

    عمری در جهاد بودی و آرزویت
    گشت اجابت با لبخندی در قنوتت

    شهادت فقط هنر مردان خدا بود
    شهید مینگردد هر لحظه به معبودش

    سلام ما را به ارباب برسان که ما
    عاقبت گیریم راهت به سرآغاز ظهورش

    یک قاسم سلیمانی شدن کم نبود
    تمام جهان به یکباره سلیمانی شدن

    شعر نو از : حامد عقیلی

    همچنین بخوانید :

    سردار قاسم سلیمانی کیست و چگونه به شهادت رسید ؟

    شعر درباره شهادت سردار قاسم سلیمانی

    هان، میشناسیدش؟ زیاران خراسانی‌ست
    از نسل سلمان است اگر نامش سلیمانی‌ست

    مردانِ حق، همپای او در جبهه‌ها ماندند
    بدخواهِ او، تسلیم خواهش‌های شیطانی ست

    در وقت میدان، او: اشداءُ علی الکفار
    با دوستان، تفسیری از آیات رحمانی‌ست

    شرحِ نگاهش با یلان کارزار قدس
    توصیفِ او سنگینیِ اشعارِ خاقانی ست

    در صبح رجعت خوب می‌دانم که او هم هست
    در لشکری که جمع ایرانی و افغانی‌ست

    در وصف او حتی قلم هم از نفس افتاد
    راحت بگویم؛ آنچه می‌دانم و می‌دانی‌ست

    شعر از : فاطمه رحمانی

    شعری حماسی و زیبا در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی

    این رجز را به غیرت ایران زمین، حاج قاسم سلیمانی تقدیم می‌کنم.

    ۲۰ ملیون قاسم

    پای ما محکم بر این جاده است، آمریکا ببین
    صف به صف این امت آماده است، آمریکا ببین

    قدرت شیطان کجا و قدرت ایمان کجا
    قوت ما را خدا داده است، آمریکا ببین

    تکیه چون بر بیرق عباس دارد رهبرم
    پرچم از دستش نیفتاده است، آمریکا ببین

    سر اگر بر نی نباشد لایق معراج نیست
    نام ما با کربلا زاده است، آمریکا ببین

    کربلای دیگری را هم اگر بر پا کنی
    بیست ملیون قاسم آماده است، آمریکا ببین

    بد رقم در سینه‌اش بغض تو را پرورده است
    در زمین هرکس که آزاده است، آمریکا ببین

    امپراطوران عالم یک به یک زانو زدند
    قرعه بر نام تو افتاده است، آمریکا ببین

    شعر از : ایوب پرندآور

    همچنین بخوانید :

    پیامک تسلیت برای به شهادت رسیدن سردار قاسم سلیمانی

    شعر نو در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی

    سردار پر افتخار ایرانی ها
    کشتند تورا چگونه سفیانی ها؟
    از چشمه خون پاکت ای مرد بزرگ
    شد خاک وطن پر از سلیمانی ها

    -

    بنویسید عزادار برادر، مارا
    داغدار علی و مالک اشتر،مارا

    بنویسید غزل در غزل اندوه شدست
    اشک در اشک فرو ریخته، انبوه شدست

    بنویسید که شیرازه ی شیران افتاد
    سایه غم به سر مردم ایران افتاد

    بنویسید که او رفته به دیدار حسین
    شده همسایه دیوار به دیوار حسین
    -
    حاج قاسم تو بمان، درد جدایی سخت است
    زندگی در غمت ای مرد خدایی سخت است

    مالک امروز ببین چشم علی می گرید
    کوه از واهمه ی خشم علی می گرید

    دل خورشید به تنگ آمده، ای ماه مرو
    خسته أم، خسته ازین غربت جانکاه مرو

    غرش صاعقه ی مالک این مرز کجاست؟
    تا گذارد به دل دشمن مان لرز، کجاست؟

    ای سرای وطن از نام تو در امن و امان
    اندکی صبر کن ای قافله سالار، بمان

    مرد آن است که بی عشق نمیرد هرگز
    راه عشق است که پایان نپذیرد هرگز

    مالک اشتر غمهای علی بودی تو
    شرط بی شرط قدمهای علی بودی تو

    داغدارند اگر مرد و زن ،ایرانی ها
    کشورم پر شده اما، ز سلیمانی ها

    برسانید به دشمن که " علی "
    تنها نیست
    مالک از دست اگر داده، ولی تنها نیست

    برسانید به دشمن که بسازد "تابوت"
    وقت آن است که از پای برافتد طاغوت

    برسانید که این لشکر ثارالله است
    شیر کی در خور همسو شدن روباه است

    برسانید بدانند، من و ما "همه ایم "
    پاسبانان حریم پسر فاطمه ایم...

    شعر نو از : رجبعلی نیسی

    همچنین بخوانید :

    بیوگرافی شهید وحید زمانی نیا همراه و محافظ سردار سلیمانی

    شعر در مورد شهادت سردار قاسم سلیمانی

    شعر در وصف شهیدان غریبی پشت چشمان تو پنهانند
    ‎هزار آیینه در پلکت نماز صبح می‌خوانند

    شب از شوق نگاهت سینه ریز از کهکشان دارد
    ‎به یادت اختران در هفت گردون مست و حیرانند

    ‎نگاه عاشقت از شاعران شهر دل برده
    ‎تبسم می‌کنی ابیات در تعبیر می‌مانند

    ‎سکوتت حرف‌ها دارد که در گفتن نمی‌آید
    ‎غزل‌هایم پر از آرامش اما قبل طوفانند

    ‎ببار ای ابر رحمت در دلم شوری ببار آور
    ‎کویرم، چشم‌های تشنه‌ام دلتنگ بارانند

    تو سردار هزاران لشکر ملک سلیمانی
    ‎شهیدان در نگاه تو نماز عشق می‌خوانند

    شعر از : نغمه مستشار نظامی

    همچنین بخوانید : ۲۷ عکس پروفایل شهادت قاسم سلیمانی با کیفیت مناسب

    شعر کوتاه درباره شهادت سردار قاسم سلیمانی

    شب می‌رود و عطر سحر می‌گردیم
    در صبح ظهور یار بر می‌گردیم

    غم نیست که قاسم سلیمانی رفت
    ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم

    شعر از : سیدمحمد میرهاشمی

    شعر نو در مورد شهادت سردار قاسم سلیمانی

    آهنگران آماده شو؛ تاریخ تکرار می شود
    تو نوحه را آماده کن؛ تاریخ تکرار می شود

    آنروز جهان آراء نبود؛ در جشن فتح لاله ها
    امروز هم قاسم نیست؛ تاریخ تکرار می شود

    با آن صدای خوش نوا؛ صادق صدا سر می دهد:
    قاسم نبودی، ببینی
    قدس آزاد گشته
    خون یارانت
    پرثمر گشته
    آه و واویلا
    وعده ما، صحن مطهر قدس شریف، با نابودی رژیم غاصب صهیونیست

    شعر نو از : علی نوروزی علم

    همچنین بخوانید :

    بیوگرافی محمدرضا سلیمانی پسر شهید قاسم سلیمانی

    دو بیتی در وصف سردار قاسم سلیمانی

    در ظلمت این مسیر غوغا کردی
    ‏بی پرده بهار را هویدا کردی

    ‏همراه مدافعان دشت گل سرخ
    ‏امنیّت باغ را مهیا کردی

    شعر از : محمدمهدی عبداللهی

    همچنین بخوانید :

    ۱۷ شعر برای شهادت سردار قاسم سلیمانی

    شعری زیبا و غمناک در مورد شهادت سردار قاسم سلیمانی

    شده عطر شهادت باز احساس
    شهادت میکشه ما رو به پرواز
    شهادت انتهای راه هم نیست
    مسیر مرگ ظلمت میشه آغاز

    نگاهش قاسم حق و بدی بود
    سلیمانی که قالیچه ش دل ماست
    در اوج سادگی‌ها مقتدر بود
    همونجوری که توو قاموس دریاست

    برام آسودگی معنی نداره
    من و دل هم قسم تا نور هستیم
    تو عالم هرچی تاریک و سیاهه
    برای محوشون مامور هستیم

    پر از اشکه پر از خونه دلامون
    ولی آتیشه تو فریادهامون
    نگامون موشکه تو قلب دشمن
    همیشه منتقم بوده خدامون

    برای انتقام خون عاشق
    همه خوبای عالم پا به کارن
    تمومه قصه سازش که دیگه
    تموم کوچه هامون مرد دارن

    تموم دشمنا اینو بدونن
    که ققنوسی توی آتیش رفته
    بمیرید از هجوم ترسهاتون
    شجاعت توو رگامون پیش رفته

    مسیر حق از اول پر خطر بود
    گذشتن از سر اینجا رسم بوده
    اگه ترسوی خائن هست اما
    دل ما شعر بیداری سروده

    شعر از : زهرا آراسته نیا

    شعر نو درباره حاج قاسم سلیمانی

    عزادار تو ایم ما همه ای مرد سربلند
    ای مرد خط شکن، ای همدمِ علی
    ای نامِ تو چون لشکری بر اندامِ خصم حمله ور
    از هیبتِ تو زمین گیر، همه دشمنِ علی
    سر را سپرده به دامانِ مادرِ حسین
    ای از تبارِ علمدار، تو عون و جعفری
    باشد مبارکت این راه، ای شهید
    اما فراقِ تو سخت است بر همه ی ما و بر علی

    شعر نو از : زینب زر مسلک ( صبا )

    شعری جدید در وصف سردار سلیمانی و مدافعان حرم

    تشهّد سحر شاهدان کرب ‌و بلایی
    شهود هرشبه‌ آیه‌های سرخ خدایی
    شهادت آینه و بازتاب آینه‌هایی
    شهید را خودت آیینه‌ی تمام‌نمایی
    خلاصه اینکه دلاور خلاصه‌ شهدایی

    در این میانه بنازم مدافعان حرم را
    شناختند چه رندانه خاندان کرم را
    که جای پای شهیدان گذاشتند قدم را
    به دست خوب کسانی سپرده‌اند علم را
    مدافع حرم عشق با تمام قوایی

    بدا به سالک عرفان اگر فساد بگیرد
    و سبک زندگی‌اش بوی انجماد بگیرد
    خوشا کسی که سر دار اجتهاد بگیرد
    رسد به رتبه‌ حلاج و از تو یاد بگیرد
    به حاج همّت و چمران قسم، خود از عرفایی

    بتاز تا صف آل ذلیل را بشکافی
    سر قبایلی از این قبیل را بشکافی
    سپاه ابرهه و فرق فیل را بشکافی
    و قدس منتظر توست، نیل را بشکافی
    برای حضرت موسای این زمانه عصایی

    در آن طرف حججی‌ها خراب چشم سیاهش
    در این طرف دل جامانده‌هاست چشم به راهش
    و قاسمان سلیمانی‌اند خیل سپاهش
    درآب‌های کف دست کیست چهره‌ ماهش
    پس ای بهار، پس ای برق ذوالفقار کجایی؟

    شعر از مهدی جهاندا

    شعر در وصف شهامت و شجاعت سردار قاسم سلیمانی

    مرحبا سپاهی مرد شرزه شیرکرمانی
    داو برد دیو اوژن قاسم سلیمانی‌
    ای جبال بارز را خود نمون‌های بارز
    در خروش رودارود با شکوه و طغیانی
    حبذا یل ناورد‌ای حماسه طوفان مرد
    از تو می‌شود آرام این کران طوفانی
    جنگ اگر که خون افشان، دست از آن نمی‌شویی
    خصم اگر چه رویین تن، روی از آن نگردانی
    تیغ مالک اشتر، زهد مالک دینار
    اول صف پیکار، آخر مسلمانی!‌
    ای دل مسلمانان، در پناه نامت گرم
    خاطر بداندیشان، از تو در پریشانی
    هار اگرسگ داعش بر جگر نهی داغش
    فیل فحل تکفیری گردنش بپیچانی
    تا تویی در این میدان، سرشکسته اسراییل
    در امان بود جولان تا تو گرم جولانی
    گرز و برز وبازو نیست گوهرمصاف امروز
    عصر، عصرتدبیر است، آنچنان که میدانی
    خدعه میکنی باخصم در ذکاوتی پیدا
    عجز دشمنان اینجاست: نقشه‌های پنهانی
    حرز جانت از حافظ مصرعی بلند آمد:
    در پناه یک اسم است، خاتم سلیمانی

    شعر از : غلامرضا کافی

    شعر درباره منزلت سردار قاسم سلیمانی

    افتاده در این راه، سپر‌های زیادی
    یعنی ره عشق است و خطر‌های زیادی
    بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!
    بیرون قفس ریخته پر‌های زیادی
    این کوه که هر گوشه آن پاره لعلی است
    خورده است بدان خون جگر‌های زیادی
    درد است که پرپر شده باشند در این باغ
    بر شانه تو شانه به سر‌های زیادی
    از یک سفر دور و دراز آمده انگار
    این قاصدک آورده خبر‌های زیادی
    راهی است پر از شور، که میبینم از این دور
    نی‌های فراوانی و سر‌های زیادی
    هم در به دری دارد و هم خانه خرابی
    عشق است و مزین به هنر‌های زیادی
    بیچاره دل من که در این برزخ تردید
    خورده است به، اما و اگر‌های زیادی
    جز عشق بگو کیست که افروخته باشند
    در آتش او خیمه و در‌های زیادی

    شعر از : سعید بیابانکی

    اشعای برگزیده درباره سردار قاسم سلیمانی

    محمود تاری نیز به یاد سردار شهید قاسم سلیمانی این گونه سروده است

    شعری زیبا در وصف سردار قاسم سلیمانی

    می خروشد از داغش دیده‌های توفانی
    ریزد از گلو بیرون ناله‌های زندانی
    قاسم سلیمانی پر کشید و رفت، اما
    می جهد برون از دل خشم‌های ایمانی
    خون او هزاران گل روی شاخه بنشانده
    شد مکرر‌ای یاران قاسم سلیمانی
    دست حق برون آید با نشانی از قدرت
    میرود که بر چیند لانه‌های شیطانی
    پایگاه آمریکا، پایگاه اسرائیل
    محو می شود هر دو در طلوع بحرانی
    آسمان بود شاهد میرسند موشک‌ها
    بر زمین نمی ماند این خبیث سُفیانی
    غُرّش مسلمانان، چون به جوش می آید
    از عدو نمی ماند جز مسیرِ ویرانی

    میچشد عدو یاران در خروش ناهنگام
    ضربت عراقیها، ضرب شصت ایرانی

    شعر از : محمود تاری

    شعر حماسی درباره رشادت سردار قاسم سلیمانی

    تو از فریادها، شمشیر‌های صبح پیکاری
    که در شب‌های دهشت تا سحر با ماه بیداری

    تو دهقان زاده از فضل پدر مهری ست در جانت
    که می‌روید حیات از خاک، هر جا پای بگذاری

    دم روح خدا آن سان وجودت را مسیحا کرد
    که بالیدندند بر دستت کبوتر‌های بسیاری

    چه خوش رم می‌کند از پیش چشمت لشکر پیلان
    ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری

    دلت را سر به زیری ها، سرت را سربلندی هاست
    خوش آن معنا که بخشیده است چشمانت به سرداری

    ز ما در گریه‌های نیمه شب یاد آور‌ای همدرد
    تو از شمشیرها، لبخند‌های صبح دیداری

    شعر از : محمدعلی مؤدب

    شعر در مورد مظلومیت و شهادت سردار قاسم سلیمانی

    شهیدان غریبی پشت چشمان تو پنهانند
    ‎هزار آیینه در پلکت نماز صبح می‌خوانند

    شب از شوق نگاهت سینه ریز از کهکشان دارد
    ‎به یادت اختران در هفت گردون مست و حیرانند

    ‎نگاه عاشقت از شاعران شهر دل برده
    ‎تبسم می‌کنی ابیات در تعبیر می‌مانند

    ‎سکوتت حرف‌ها دارد که در گفتن نمی‌آید
    ‎غزل‌هایم پر از آرامش اما قبل طوفانند

    ‎ببار ای ابر رحمت در دلم شوری ببار آور
    ‎کویرم، چشم‌های تشنه‌ام دلتنگ بارانند

    تو سردار هزاران لشکر ملک سلیمانی
    ‎شهیدان در نگاه تو نماز عشق می‌خوانند

    شعر از : نغمه مستشار نظامی

    شعر درباره سردار قاسم سلیمانی

    هان، می شناسیدش؟ زیاران خراسانی‌ست
    از نسل سلمان است اگر نامش سلیمانی‌ست
    مردانِ حق، همپای او در جبهه‌ها ماندند
    بدخواهِ او، تسلیم خواهش‌های شیطانی ست
    در وقت میدان، او: اشداءُ علی الکفار
    با دوستان، تفسیری از آیات رحمانی‌ست
    شرحِ نگاهش با یلان کارزار قدس
    توصیفِ او سنگینیِ اشعارِ خاقانی ست
    در صبح رجعت خوب می‌دانم که او هم هست
    در لشکری که جمع ایرانی و افغانی‌ست
    در وصف او حتی قلم هم از نفس افتاد
    راحت بگویم؛ آنچه می‌دانم و می‌دانی‌ست

    شعر از : فاطمه رحمانی

    شعر برای سردار قاسم سلیمانی

    شب می‌رود و عطر سحر می‌گردیم
    در صبح ظهور یار بر می‌گردیم

    غم نیست که قاسم سلیمانی رفت
    ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم

    شعر از : سیدمحمد میرهاشمی

    شعری کوتاه در مورد سردار قاسم سلیمانی

    در ظلمت این مسیر غوغا کردی
    ‏بی پرده بهار را هویدا کردی

    ‏همراه مدافعان دشت گل سرخ
    ‏امنیّت باغ را مهیا کردی

    شعر از : محمدمهدی عبداللهی

    دو بیتی در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی

    از دست خدا گرفت حاجت آخر
    شد عاقبتش به خیر و برکت آخر
    او مالک اشتر علی بود و رسید
    در راه ولایت به شهادت آخر!

    شعر از : مرضیه عاطفی

    شعر نو در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی

    او را کشتید
    چونان قاصدکی
    که دم مرگ
    هزار بذر در هزار سوی جهان
    می‌پراکند!
    چونان ققنوسی
    که دم مرگ
    هزار ققنوس تازه
    ز جانش
    برمی‌خیزد...

    چه کسی می‌تواند
    رودی را بکشد
    که در دل کوهی مسکن دارد؟
    او را
    کشتید
    اما ندانستید
    که هزاران چشمه،
    از هزار سوی این میهن
    برمی‌خیزد...

    ***
    سلام سردار!
    سلام به خون تو
    که برهوت مردانگی را
    سیراب خواهد کرد!

    شعر از : راشین گوهرشاهی

    شعر در مورد شهادت سردار قاسم سلیمانی

    تیغ با درد به قلب همه بستان پیوست
    رود جاری شد و آرام به طوفان پیوست

    دست ابلیس برون از شب تاریک آمد
    کهکشانی به شهاب رخ تابان پیوست

    تا ابد رونق بازار شهادت زیباست
    مرد نستوه به فرمانده ایمان پیوست

    فصل تفسیر شهود و سفر و لبخند است
    عاشق نور به خورشید درخشان پیوست

    راه باز است بر آنان که تبسم دارند
    راه باز است بر آن کس که به سامان پیوست

    مادرش منتظرش بود بیاید قاسم
    پسر شیعه به مهمانی سلطان پیوست

    ابرها اشک بریزید سلیمانی رفت
    مالک اشتر حیدر به شهیدان پیوست

    شوکت خشم و خروش علوی در سر داشت
    خون پاکش به شهیدان مسلمان پیوست

    حاج قاسم به سلامت! که شهادت یعنی
    راوی فتح به آوینی رضوان پیوست

    شعر از : مصطفی کارگر

    شعر در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی

    جَزرِ این بغضِ فروخورده شبی مَد دارد
    موج‌ طوفان‌زده بسیار بسامد دارد

    ما که دل‌داده‌ی داغیم؛ بگو با دشمن
    مستیِ دشنه‌ی بی‌شرم تو هم حد دارد

    خصم را ریش نه... از ریشه بسوزیم اگر
    قصد «شمعی که برافروخته ایزد» دارد

    سفر عشق گُزیدیم و بلاها بردیم
    تا که برگردد، هرکس به دلش بد دارد

    «فتح خون» می‌دمد از بسمِل ما، بسم الله!
    که برای همه این «فاتحه» آمد دارد!

    ابرهای کدر آیینه‌‌ی باران هستند
    حمله ابرهه پیغام محمد دارد...

    شعر از : محمدجواد میری

    شعری زیبا و احساسی درباره شهادت سردار قاسم سلیمانی

    ابری از آهِ آینه باران گریسته.
    در خونِ چشمِ غم زده، مژگان گریسته.

    بغضی که در گلوی قلم آتشم زده.
    در باغِ سرخِ مرثیه طوفان گریسته.

    گردیده زلفِ بید، پریشان واقعه.
    دستی به روی چاکِ گریبان گریسته.

    گویا علی به منبرِ کوفه نشسته و.
    بر داغِ مالِک اشترِ دوران گریسته.

    از سنگ، ناله خواسته هنگامه ی وداع.
    در غیبتِ بهار، زمستان گریسته*.

    در محورِ مقاومت از غربتش زمین.
    از فَکّهِ تا بلندیِ جولان گریسته.

    فقدان، به نبضِ بی هیجانش به معرکه.
    بر التهاب سینه ی میدان گریسته.

    آغوش خود گشوده به آغوش آسمان.
    بر پاک بازی اش دلِ ایمان گریسته.

    احلی من العسل، پیِ فتح الفتوحِ عشق.
    بر قاسمِ نگینِ سلیمان گریسته.

    بر آیه ی تبارکِ صبحِ شهادتش.
    غبطه به چشمِ مردمِ ایران گریسته.

    شعر از : رسول رشیدی راد(مجتبی)

    شعر حماسی در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی

    این صدا - صدای آزادیست
    باز پخش رادیو فرداست

    پایگاه ظلم اسرائیل
    سالیان سال یو اس آست

    همگرای خط بی بی سی
    همنوای رقص شمشیر است

    در نهاد او صداقت نیست
    همنشین زور و تزویر است

    این صدا که بوی خون دارد
    متعلق است به خون آشام

    کی به آن چه گفته پابندند
    خائنان ناقض برجام

    در قفس پرنده ی زخمی
    آسمان و بال و پر می خواست

    آنچه که به زعم استکبار
    پوچ و نارسا و بی مبناست

    حربه ی همیشگی تو
    اختلاف و تفرقه بوده

    لابلای فتنه افروزیت
    ملتی ندیدم آسوده

    هرکجا که رفته ای بردی
    فتنه و نفاق و بیماری

    از تو انتقام می گیریم
    در فروغ فجر بیداری

    حشدالشعبی و سپاه قدس
    لشگری عراقی ایرانیست

    هم عراق -سوریه لبنان
    هم یمن پر از سلیمانیست

    شعر از : محمدعلی ساکی

    رباعی علی انسانی برای سردار قاسم سلیمانی

    یک عمر شهید بود و، دل باخته بود
    بردشمن و نفس خویشتن تاخته بود
    از پیکر سوخته، نبودش باکی
    او سوخته ای بود که خودساخته بود

    شعر از : علی انسانی

    رباعی در وصف شهادت حاج قاسم سلیمانی

    دیدند در او غیرت ایرانی هست!
    درعشق علی خلوص سلمانی هست
    با دیدن انگشتری‌اش فهمیدند
    اونیست و خاتم سلیمانی هست

    شعر از : علی انسانی

    شعری در وصف سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی

    مرا یاد است سطری بی بدیل از شعر خاقانی:
    "که سلطانی است درویشی و درویشی است سلطانی"

    الا روح صداقت ، معنی ایثار و آگاهی
    جهان غرق است در خودبینی و تزویر و نادانی

    تویی از عاشقان سر به زیر و سربلند ماه
    تویی از اهل بیت عشق ای خورشید پیشانی

    دمی که با شهیدان خدایی راز می گویی
    تو حتی می توانی قدسیان را هم بگریانی

    چه رازی خفته در جان تو ای آیینه ایمان
    که روحانیت تو آبرو داده به روحانی

    نوشتی دیو نفست را ببر اول به قربانگاه
    به روی خاتم انگشترت با خط دیوانی

    خلیل خود شکن کم دیده‌ام چونان تو در میدان
    که اسماعیل جان را می‌کند هر روز قربانی

    به بازار قلندرها قلندروار پا بگذار
    سرت را صرف کن در کوی صرافان ربانی

    برآ از این شب سنگین چو مولانا و شمس‌الدین
    بخوان آی ای مسلمانان مسلمانی مسلمانی

    الا پیر خراسانی مریدی این چنین داری
    سبق برده ست از رستم مگر این گرد کرمانی

    سلام ما به این ظلمت شکن ماه بلند اختر
    درود ما به آن خورشید، آن پیر خراسانی

    صدای پارسایان از عراق و شام می‌آید
    مگر ایران برون آرد جهان را از پریشانی

    یهودایند این از گرگ بدتر این برادرها!
    نیفتی در درون چاه کنعان، یوسف ثانی

    الا ای قاسم فتح درخشان فتح دیگر کن
    که خصلت‌های قاسم داری و خوی سلیمانی

    در این میدان فراوان مدعی دیدم مگر آخر
    نگین قدس را از دست اهریمن تو بستانی

    شعر از : علیرضا قزوه

    شعری زیبا و حماسی درباره شهادت سردار قاسم سلیمانی

    در رگ حادثه، خون موج زد، آیینه شکست

    شعله‌ور شد در و دیوار حرم، سینه شکست

    خون مالک به زمین ریخت، خبر سنگین است

    بعد مالک، به تن حوصله، سر، سنگین است

    اشک آغاز جنون است، تماشا سخت است

    دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است

    خون ما وجه سلوک است که سالک باقی‌ست

    کشته شد مالک اگر، غیرت مالک باقی‌ست

    شعله‌ور بود و به ققنوس، توسل می‌کرد

    تشنه لب بود و لب آب تحمل می‌کرد

    وسط معرکه غوغاست، جنون می‌رقصد

    مالک انگار که در برکه خون می‌رقصد

    شعله‌ور بود درِ خانه، لگد بر در خورد

    داغ، مسمار شد و بر جگر حیدر خورد

    شعله‌ور بود خبر، دل به صدا آمده است

    خبر ار مصحف امّ الشهدا آمده است

    سنگ باران شده قاسم، شده دل، خونین‌تر

    این چه زخمی ‌ست که باشد ز عسل شیرین‌تر

    وسط معرکه غوغاست… شکسته بالش

    آمده مادر سادات به استقبالش

    جلوه آیینه طلب شد غزلش کرد خدا

    چه بگویم به چه حالی بغلش کرد خدا

    چه بگویم به چه حالی یل ما را کشتند

    قبله باقی ست فقط قبله نما را کشتند

    قبله باقی ست، خدا هست، بگو با صهیون

    صد چنین قبله نما هست بگو با صهیون

    عاقبت مسح جنون، خون به پر و بال کشید

    روضه قاسم ما نیز به گودال کشید

    بت بگو، بی سروپا باش، سراپا تبریم

    چند سالی ست که ما منتظر این خبریم

    کدخدا را برسانید! زمان، مستِ علی ست

    مالک افتاد زمین، تیغ، ولی دست علی ست

    کدخدا را برسانید که خون ارزان نیست

    ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

    کدخدا را برسانید که حق تابنده ست

    مالک افتاد ولی خشم مقدس زنده ست

    زخم شمشیر اگر خورد به شیران… باشد

    حاج قاسم یکی از مردم ایران باشد

    چله‌ای هست که سردار… نه بی سر شده‌اند

    همه مردم ما مالک اشتر شده‌اند

    دل ما سوخت در این روضه خبر سنگین است

    باکی از کشته شدن نیست، سعادت این است

    مالک افتاد زمین، قیمت حسرت چند است

    خوش به حالش که علی از دل او خرسند است

    نوبت روضه قاسم شد و جولان دادند

    روضه خوان‌ها خبر از سم ستوران دادند

    یا علی، اهل حرم دست به دامان تو اند

    مالک و قاسم هر عهد، شهیدان تو اند

    قنفذ از یک طرف و حرمله از سوی دگر

    بازهم در وسط معرکه، آهوی دگر

    خبر تازه، سر قافله آوار شده

    فاطمه پشت در خانه، گرفتار شده

    اشک آغاز جنون است! تماشا سخت است

    دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است

    سر صبحی دم از آن زلف پریشان زده‌ایم

    اول روضه گریزی به شهیدان زده‌ایم

    مرگ بر بی کسی و واهمه! بر عشق درود

    تشنه جان داد حسین ابن علی بین دو رود

    تشنه جان داد نسوزد سر گیسوی حرم

    نگران بود حرامی نرود سوی حرم

    وای اگر آبروی قوم غدیری می‌رفت

    وای اگر دختر ارباب اسیری می‌رفت

    روضه خوان گفت شبی خیمه به غارت رفته است

    روضه خوان گفت که زینب به اسارت رفته است

    خطبه خوان زینب کبراست بگو با صهیون

    کربلا آخر دنیاست بگو با صهیون

    در عطش چاره همین بود که دریا باشیم

    ارباً اربا شده اکبر لیلا باشیم

    سامرا تا به حلب جمع پریشانی بود

    تیغ خیبر شکنی، ارث سلیمانی بود

    سر طوفان شب بی حادثه بر شانه ماست

    ابرها مرز ندارند سفر خانه ماست

    غرش ماست که از شط مصاف آمده است

    صاعقه دور سر ما به طواف آمده است

    کدخدا را برسان! جلوه به زخم آکنده ست

    خون ما بت‌شکنان، گور بتان را کنده است

    زخم و خون آرزوی ماست، بگو با صهیون

    زخم ارثیه زهراست بگو با صهیون

    صبح صادق زده و ضربت آخر مانده ست

    راه باز است اگر سیدعلی فرمانده ست

    اشک من حسرت محض است پر از فریادم

    کشته شد یار ولی یاد بتول افتادم

    گریه کردیم ولی عقده ز دل باز نشد

    مگر از پشت در خانه غم آغاز نشد

    خواست آن فرصت عهد ازلی را نبرند

    فاطمه پشت در آمد که علی را نبرند

    کدخدایان نجس سرّ مگو را کشتند

    یک نفر یار علی بود که او را کشتند

    شعله بر بال و پر روح الامین افتاده

    سوره کوثر قرآن به زمین افتاده

    آن طرف نعره یک بی سروپا می‌شنوم

    این طرف از پس در فضه بیا می‌شنوم

    شعله‌ور شد حرم و معجر زهرا هم سوخت

    روضه خوان گفت که موی سر زهرا هم سوخت

    شعر از : احمد بابایی

    شعری سوزناک در وصف شهادت حاج قاسم سلیمانی

    نست بر روی دلم داغی از این سنگین‌تر

    کرده پیشانی ما را غم تو پرچین‌تر

    مالک اشتر ما بودی و رفتی سردار

    در غمت هست ز ما سیدعلی غمگین‌تر

    ای به قربان تو و صاحب نامت، قاسم

    بوده‌ای مرگ برایت ز عسل شیرین‌تر

    خون تو برده سرم را به خدا بالاتر

    می‌کشد دشمن ما را به خدا پایین‌تر

    قاتلت موش کثیفی است که می‌میرد زود

    میکند مردم ما غم تو را شاهین‌تر…

    شعر از : فرهاد موحدی

    دو بیتی در وصف سردار حاج قاسم سلیمانی

    پر از بغضم ز داغ این ابر مرد
    پر از خشم مقدس ضجه ی درد

    کنار امت آزاده دیدم
    خدا با مویه هایم گریه می کرد

    شعر از : محمدعلی ساکی

    شعر در وصف شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی

    اگر از نام وطن واهِمه دارد دشمن

    بی شک از هیبت سردار سلیمانی هاست

    اینکه شب کودکت آسوده کنارت خفته

    از همین جرات سردار سلیمانی هاست

    چادر فاطمه گر بر سر ناموست هست

    از رگ غیرت سردار سلیمانی هاست

    مکتب فاطمه یک مکتب انسان ساز است

    مهد تربیت سردار سلیمانی هاست

    پاسبانی و نگهبانی از دین با خون

    تا ابد عزت سردار سلیمانی هاست

    کوری چشم شما کوردلان این قدرت

    همه از همت سردار سلیمانی هاست

    این جنایت که عدو مرتکب آن گشته

    ترس از قدرت سردار سلیمانی هاست

    اینهمه عاشق و خونخواه اگر می بینید

    همه از رأفت سردار سلیمانی هاست

    جز شهید چیست که زیبنده نامت باشد

    که شهید زینت سردار سلیمانی هاست

    شعر از : امیر همتی

    شعر کوتاه در مورد شهادت سردار قاسم سلیمانی

    نشان اقتدار ما تو هستی
    یِ دنیا در غمِ تو گریانند
    فداکردی، خودرا تاکه ماها
    نباشیم لحظه ای ترسان ،زداعش
    زجان ،بهر وطن ناموس ودینت
    گذشتی تا که دشمن خاک نگیرد
    بدان ای سردار قلب جان ها
    نباشیم لحظه ای آرامِ آرام
    بگیریم انتقام خونت را

    شعر از : محمد مهدی ورمزیار

    منبع مطلب : www.delgarm.com

    مدیر محترم سایت www.delgarm.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.

    جواب کاربران در نظرات پایین سایت

    مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    مهدی 2 سال قبل
    -1

    نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

    برای ارسال نظر کلیک کنید