دشمنان امام حسن عسکری چه کسانی بودند
دشمنان امام حسن عسکری چه کسانی بودند را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
حسن عسکری
ابومحمد حسن بن علی بن محمد (به عربی: أبو محمّد الحسن بن علیّ بن محمّد؛ زادهٔ ۸ ربیعالثانی ۲۳۲ هجری قمری برابر با ۸۴۶ میلادی در مدینه – درگذشتهٔ ۸ ربیعالاول ۲۶۰ هجری قمری برابر با ۸۷۴ میلادی در سامرا) ملقب به ابن الرضا و معروف به عسکری، یازدهمین امام شیعیان دوازده امامی پس از پدرش هادی و قبل از پسرش مهدی بود. او و پدرش امامین عسکریین نامیده میشوند زیرا شهر سامرا — که مجبور به زندگی در آن بودند — در واقع یک اردوگاه نظامی بود.
وی بیشتر طول عمرش را در حبس خانگی به سر برد؛ مخصوصاً به دلیل قول مشهوری که بیان میکرد وی صاحب فرزندی خواهد شد که بهعنوان منجی آخرالزمان قیام خواهد کرد تا زمین را از عدالت پر کند. حسن عسکری طی سالهای امامت خود در سامرا تحت محدودیتهای اعمالشده از سوی خلافت عباسیان میزیست. وی زیر نظر جاسوسان خلیفههای وقت بود و لذا نمیتوانست با شیعیان ارتباط آزادانه داشته باشد و تنها خواص اصحابش با وی شخصاً ارتباط داشتند. وی در سال ۲۶۰ ه.ق بیمار شد. معتمد، خلیفهٔ عباسی، چند نفر مراقب به همراه پزشک و قاضی القضات را بر بالین وی فرستاد. نهایتاً وی در اثر این بیماری در ۸ ربیعالاول آن سال مقارن با اول ژانویه ۸۷۴ درگذشت. بهنوشتهٔ منابع شیعی، عاقبت به دستور معتمد خلیفهٔ عباسی مسموم، و در سامرا در کنار قبر پدرش علی هادی مدفون شد. او پس از انجام مراسم در منزلش دفن شد.[۱][۲] بنا بر روایت شیخ طوسی، عثمان بن سعید در طول بیماری حسن عسکری بر بالین وی بود و مراسم غسل و خاکسپاری را به جا آورد.[۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹]
شرایط سیاسی و اعتقادی زمانه
از زمان حکومت متوکل عباسی (خ. ۲۳۲–۲۴۷ ه.ق/۸۴۷–۸۶۱ م)، سیاستمدارای مأمون (خ. ۱۹۸–۲۱۸ ه.ق/۸۱۳–۸۳۳ م) و خلفای پس از وی با شیعیان، یکباره به کنار گذشته شد. در دوران متوکل، به دستور او حرم حسین بن علی تخریب، و امام دهم شیعه، هادی، به همراه فرزندش حسن عسکری از مدینه به سامرا، پایتخت متوکل، فراخوانده شد تا تحت نظارت خلیفه باشد. متوکل از هیچ وسیلهای در آزاررساندن و بیاحترامی به وی دریغ نمیکرد. گزارشها حاکی از آن است که فشار شدیدی بر امامان در سامرا میآمد و شیعیان در عراق و حجاز در شرایط دشواری زندگی میکردند. منتصر، پسر و جانشین متوکل این سیاستها را برداشت و در نتیجه امام هادی آزادی بیشتری پیدا کرد. سیاستهای متوکل در زمان مستعین (خ. ۲۴۸–۲۵۲ ه.ق/۸۶۲–۸۶۶ م) هم ادامه یافت.[۱۰][۱۱] در دوران آخرین امامان شیعه، شبکهای از وکلا شکل گرفته بود؛ البته این شبکه بیشتر از آنکه بهمانند سایر شبکههای علویِ آن زمان — نظیر اسماعیلیه، زیدیه، نوادگان حسن بن علی — بهقصد برپایی قیام تشکیل شده باشد، کار گردآوری وجوهات دینی مانند خمس و زکات را انجام میداد.[۱۲]
بهواسطهٔ سیاستهای اداری، مالی و نظامی متوکل ازجمله ولخرجی فراوان، عدم ثبات مقامات اداری و تغییر مکان پایتخت به سامرا و نیز چرخش مذهبی وی به سمت حنابله، خلافت تضعیف شد و با قتل وی در ۲۴۷ ه.ق/۸۶۱ م توسط غلامان ترک، زمینهٔ زوال قدرت عباسیان فراهم شد.[۱۳] با وقوع جنگ داخلی در بغداد و سامرا طی یک دهه پس از مرگ متوکل که به کشتهشدن چهار خلیفه انجامید، امپراتوری عباسی عملاً تکهتکه شد و سلسلههای نسبتاً مستقلی توسط قدرتهای نظامی محلی تحت عنوان «امیر» در جایجای سرزمینهای اسلامی ظهور کردند. این سلسلههای جدید مانند صفاریان، برخلاف امرای قبلی نظیر طاهریان، در پی خودمختاری و مرکزگریزی بودند.[۱۴]
شرایط سیاسی و مذهبی سالهای آخر امامت حسن عسکری و نخستین دهههای پس از مرگ او — همزمان با خلافت معتمد عباسی (خ. ۲۵۶–۲۷۹ ه.ق/۸۷۶–۸۹۲ م) — بسیار پرچالش بود. این دوران به جهت سیاسی، مصادف بود با عصر ضعف خلافت عباسیان؛ بدین صورت که آنان از اعمال مؤثر حاکمیت خود، جز در بخش محدودی از سرزمین عراق، ناتوان بودند. در این دوره، افراد مختلف در جایجای قلمرو عباسیان قیام کرده بودند و سرزمین مسلمانان دچار تجزیه سیاسی شده بود. معتمد عباسی، حسن عسکری را — که رقیبی بالقوه برای خلافت بهشمار میرفت — در سامرا تحت نظارت و مراقبت قرار داده و او را حتی از ملاقات با پیروانش نیز بازداشته بود.[۱۵][۱۶] از سوی دیگر، شیعیان زیدی به رهبری داعی کبیر در سال ۲۵۰ه.ق/۸۶۴ م. دولتی را در طبرستان تأسیس کردند.[۱۷]
در دورهٔ عسکری گروههای کوچکی از غلات نیز فعال بودند که ویژگیهای پیامبرانه و حتی خدایی برای امامان قائل بودند. این گروهها عبارت بودند از نمیریه، پیروان محمد بن نصیر نمیری در کوفه؛ اسحاقیه، پیروان اسحاق بن محمد نخعی در بصره، بغداد و مدائن؛ و حسکیه، پیروان علی بن حسکه در قم.[۱۸]
تولد و سالهای اولیه زندگی
ولادت حسن عسکری به سال ۲۳۱ یا ۲۳۲ ه.ق در مدینه رخ داده است.[۱۹] برطبق اغلب منابع، وی در مدینه متولد شدهاست و بهنوشتهٔ احمد پاکتچی گزارش منابعی نظیر ابن شهرآشوب و ابن حاتم عاملی که وی را متولد سامرا دانستهاند، نادرست است.[۲۰] البته برخی نظیر دوایت دونالدسون در این موضوع تردید کرده و گفتهاند، ولادت وی مصادف با زمانی است که متوکل، خلیفه عباسی، به پدرش هادی مظنون شده بود و قصد داشت او را به همراه خانوادهاش از مدینه به سامرا منتقل کند، تا از نزدیک او را زیر نظر داشته باشد. از این رو معلوم نیست آیا حسن عسکری در مدینه متولد شده یا سامرا.[۲۱] ویلفرد مادلونگ، تاریخ ورود علی هادی و خانوادهاش به سامرا را ۲۳ رمضان سال ۲۳۳ ه.ق (۱ مه ۸۴۸ م) میداند. شیخ مفید این تاریخ را جمادیالثانی ۲۴۳ ه.ق (اکتبر ۸۵۷ م) ذکر میکند، که به نظر مادلونگ نادرست است.[۲۲] همچنین هانس هالم تاریخ عزیمت حسن عسکری به همراه پدرش به سامرا را ۲۳۳ یا ۲۳۴ ه.ق میداند.[۲۳] بدین ترتیب، حسن عسکری اغلب سالهای عمرش را در سامرا زیست و جز یک بار برای سفر به مکه به قصد حج، این شهر را ترک نکرد.[۲۴]
در سامرا، حسن بیشتر وقتش را صرف تعلیم قرآن و شریعت کرد و بهگفتهٔ دونالدسون ممکن است در آنجا به زبانآموزی هم اشتغال داشته، چون در سالهای بعد قادر بود با هندیها به زبان هندی، با ترکها به زبان ترکی و با ایرانیها به زبان فارسی سخن بگوید.[۲۵] به اعتقاد شیعیان، اما، توانایی سخن گفتن به تمام زبانهای بشری بهوسیلهٔ خداوند به ائمه داده شدهاست.[۲۶]
مادر عسکری، مثل مادر بسیاری از ائمهٔ شیعه، از بردگان آزادشدهای بود که بعد از تولد فرزندانش «ام ولد» (مادر فرزندان) نامیده شد. اسم وی «حدیث» بود، گرچه اسامی سوسن، غزال و سلیل هم برایش ذکر شدهاست.[۲۷] حسن عسکری برادران دیگری هم داشت ازجمله جعفر که به جعفر کذّاب یا جعفر ثانی معروف شد. برادر دیگرش حسین نام داشت که به همراه حسن و به یاد دو جدشان حسن بن علی و حسین که «سبطین» نامیده میشدند، سبطین نام گرفتند.[۲۸][۲۹] همچنین وی برادر بزرگتری به نام محمد (۲۲۸–۲۵۲ ه.ق) داشت.[۳۰]
کنیهٔ عسکری ابومحمّد و القابش صامت، زکی، خالص، نقی، هادی، رفیق است. او در بین شیعیانش به ابن الرضا (فرزند رضا، امام هشتم شیعیان) معروف بود. وی همانند پدرش لقب عسکری داشت و این لقب از عسکر سامرا گرفته شدهاست.[۳۱]
خانواده
اجداد
همسر و فرزندان
بهنوشتهٔ احمد پاکتچی حسن عسکری هرگز همسری اختیار نکرد و نسل وی از طریق کنیزی ادامه یافت که در منابع با نامهای متعدد از وی یاد شدهاست. مشهورترین نام در منابع «صقیل» است هرچند نرجس در طی سدههای پسین رواج یافتهاست. همچنین اسامی سوسن، ریحانه و مریم نیز آمده است.[۳۲] بر اساس اطلاعات ارائهشده در کتابهای شیعه در سدهٔ چهارم و پنجم قمری — که به زندگانی حجت بن الحسن پرداختهاند، نظیر آثار شیخ توسی، ابن بابویه و نعمانی — نامهای متعددی برای همسر حسن عسکری نقل شدهاست، مانند نرجس، ریحان، سوسن و مریم. برطبق همین روایات مادر مهدی کنیزی سیاه پوست از نوبیه بودهاست. سه نام اول که معمولاً از نامهایی بوده که در آن زمان بر کنیزان نهاده میشدهاست گواهی بر این دسته از روایات هستند. در روایتی دیگر مادر مهدی موعود دختر سزار روم شرقی بودهاست که به اسارت مسلمانان در میآید و بهصورت برده در بغداد به یکی از یاران هادی فروخته میشود. علی هادی نیز این کنیز را به عقد فرزندش درمیآورد. به نظر مورخان این روایت از دیدگاه تاریخی صحت ندارد و جنبهای افسانهای و تذکرهای دارد.[۳۳]
در روایت رایج بین مردم، گفته میشود که همسر عسکری، نرگس خاتون، مادر مهدی موعود، دختر امپراطوری روم شرقی بودهاست که پیرو توصیهای که به او در عالم رؤیا شده، خودش را به بردگی فروخته تا در عراق به سفارش هادی، پدرِ حسن عسکری خریداری شده و به ازدواج حسن عسکری درآید.[۳۴] گزارش این داستان به شرح زیر ثبت شدهاست:
پدر حسن عسکری، هادی، نامهای به خط رومی به همراه ۲۰۰ دینار در پاکت قرمز رنگی قرار داده، به همراه دوستش بشار بن سلیمان به بغداد فرستاده، از او میخواهد تا به محلی که بردهها را به فروش میرسانند رفته، سراغ فروشندهای به نام عمرو بن یزید را بگیرد که کنیزی را در اختیار دارد که به زبان رومی فریاد میزند: «حتی اگر ثروت و فخر سلیمان، پسر داوود، را داشته باشید، به شما توجهی نخواهم کرد، پس سرمایهتان را بیهوده تلف نکنید». هادی پیشگویی کرده بود که فروشنده پاسخ خواهد داد که به هر صورت مجبور به فروش اوست؛ و کنیز پاسخ خواهد داد تا برای اینکار عجله نکند و اجازه دهد تا خودش خریدارش را انتخاب کند. بشار نقل میکند که همانطور که از او خواسته شده بود، نامه را به کنیز داده، کنیز نامه را خوانده نمیتوانسته جلوی گریهاش را بگیرد. سپس به عمرو بن یزید گفته که باید او را به نویسندهٔ این نامه بفروشد وگرنه خودش را خواهد کشت. بشار ادامه میدهد که در راه سامرا، کنیز پیوسته نامه را بوسیده آن را به صورتش میکشید، و وقتی بشار علت این امر را پرسیده بود، کنیز پاسخ داد که اولاد پیغمبر شک او را برطرف خواهند کرد. مدتی بعد کنیز داستانِ کامل خوابی که دیده و نحوهٔ فرار از قصر پدرش را برای بشار شرح میدهد. شرح این روایت و بحثی که حول اعتبار این گزارش صورت گرفته در کتاب دونالدسون قابل مطالعه است.[۳۵]
بر طبق روایات شیعه، فرزند حسن عسکری، به نام محمد، در نیمهٔ شعبان ۲۵۶ ه.ق متولد شد؛ و وی فرزندش را به چهل نفر از نزدیکترین اصحابش نشان داد، سپس محمد غایب شد. حسن عسکری تولد فرزند را مخفی نگاه داشت، تا حدی که مادرش، حُدَیث، را بهعنوان وارث خود تعیین کرد. همچنین، وی در اواخر عمرش اجازه داد شایعه بارداری کنیزی به نام «صقیل» طرح شود، تا مأموران خلیفه، که از نزدیک مسئول نظارت بر وی بودند، گمراه شوند. بعد از درگذشت حسن عسکری، مأموران خلیفه آن کنیز را تا یک سال تحت مراقبت قرار دادند و چون نشانهای از بارداری نیافتند، رهایش کردند. به این ترتیب خلیفه باور کرد که وی بدون فرزند درگذشته است و طبق نظر نویسندگان شیعه، وعدهٔ الهی تحقق یافت.[۳۶]
بر اساس غالب منابع شیعه و سنی نظیر ابوالمعالی (و. پس از ۴۸۵ ه.ق)، ابن اثیر (و. ۵۵۵ ه.ق) و ابن شهرآشوب (و. ۵۸۸ ه.ق) و ابن طلحه (و. ۶۲۵ ه.ق) تنها فرزند وی محمد نام دارد، که بنا بر روایت مشهور نزد شیعه در نیمهٔ شعبان ۲۵۵ ه.ق متولد شد و البته سالهای ۲۵۴ و ۲۵۶ ه.ق هم در منابع ذکر شدهاست. برخی منابع شیعه و سنی نظیر محمد زرندی (و. ۷۵۰ ه.ق) و حسین خصیبی (و. ۳۴۶ ق) فرزندان دیگری تا ۳ پسر و ۳ دختر را برشمردهاند. برخی از مورخان اهل سنت نظیر طبری (و. ۳۱۰ ه.ق) و ابن حزم (و. ۴۵۶ ه.ق) بر این نظرند که وی اصلاً فرزندی نداشتهاست.[۳۷]
امامت
به اعتقاد شیعیان دوازده امامی، حسن عسکری بعد از درگذشت پدرش به حکم خداوند و به وصیت پدر در سال ۲۵۴ ه.ق در سن ۲۲ سالگی به امامت رسید. امامت حسن عسکری از سال ۲۵۴ تا سال ۲۶۰ ه.ق ادامه یافت.[۳۸]
دیدگاهها در خصوص امامت
محمدحسین طباطبایی میگوید شمار زیاد شیعیان در عصر وی، موجبات نگرانی خلفای عباسی را فراهم کرده بود. بهعلاوه عباسیان میدانستند که بزرگان شیعه بر مبنای احادیث فراوانی که از حسن عسکری و ائمهٔ پیشین به آنها رسیده بود، معتقد بودند که عسکری صاحب فرزندی خواهد شد که ریشهٔ ظلم و اختناق را برخواهد داشت. خلفای عباسی، اما، مصمم بودند تا یک بار برای همیشه به امامت ائمهٔ شیعه پایان دهند.[۳۹]
در منابع شیعی، امام نهم، دهم و یازدهم، ابن الرضا لقب گرفتهاند، به این دلیل که عدهای از شیعه ازجمله واقفیه، معتقد بودند که امامت با علی بن موسی الرضا پایان یافتهاست. اعطای نام ابن الرضا (پسر رضا) به این سه، نشانگر این مطلب بود که امامت در رضا متوقف نشده، بلکه به فرزندان او منتقل شدهاست. از زمان علی بن موسی الرضا تا زمان حسن عسکری انشعاب مهمی در میان شیعیان صورت نگرفت، جز موارد محدودی که در عرض چند روز از هم میپاشیدند.[۴۰]
اکثریت شیعه، پس از مرگ علی هادی به امامت فرزندش حسن عسکری گردن نهادند. اما چند اقلیت نیز پدیدار شدند که آن را نپذیرفتند. گروهی گفتند که علی هادی نمرده و غایب شدهاست. برخی به امامت محمد بن علی هادی، پسر ارشد علی هادی — که پیشتر مرده بود — معتقد شده و گفتهاند که او غایب شده یا پس از مرگ مجدداً زنده میشود. جمعی نیز به امامت جعفر بن علی، برادر دیگر حسن عسکری، گرویدند. به هر صورت، احمد پاکتچی در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی مینویسد بر اساس قرائن، در آن زمان برخی بر انقطاع امامت باور داشتهاند، اما منابع دربارهٔ وجودشان تصریح نکردهاند. بهگفتهٔ وی، درگذشت محمد و ویژگیهای ناشایست جعفر، سبب شد که حسن عسکری با چالشی جدی از سوی قائلان به امامت آنها روبرو نشود، بلکه مشکل اصلی وی با معتقدان به انقطاع امامت بودهاست. این تردیدها و اختلافات موجب آن شده که حسن عسکری با ارسال نامههایی برای اصحاب خود در تثبیت امامت خود و دفع شک و اختلاف بکوشد، ازجمله وی نامههایی در این خصوص به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری و احمد بن اسحاق اشعری و برخی دیگر مینویسد و این نامهها نشاندهندهٔ پراکندگی این اختلافات در سرزمینهای مختلفی است که شیعیان در آن میزیستهاند.[۴۱]
فشار و اختناق خلفای عباسی
خلفای عباسی همواره امامان شیعه را تحت فشار و محدودیت قرار میدادند و این فشارها در دوران جواد، هادی و حسن عسکری در سامرا به اوج رسید بهطوری که این سه شخص عمر طولانی نکردند. تعقیب و مراقبت از هادی و حسن عسکری به قدری بود که آنان را در میان لشکریان جای داده بودند و به همین دلیل این دو را «عسکریین» لقب دادهاند.[۴۲] برخی منابع گفتهاند، حسن عسکری تقریباً تمام دوران امامتش را در حبس خانگی خلفای عباسی در سامرا به سر برد و تماس اجتماعی نداشت و در تقیه به سر میبرد.[۴۳][۴۴] اما برخی دیگر با اشاره به ملاقاتهایی که در خانه وی و نیز در مسیر تردد وی صورت گرفته، میگویند وی در ابتدای امامت، دارای آزادی محدود و اندکی بودهاست، که در خلال آن شیعیان با وی ارتباط داشتهاند. همچنین، وی به ساماندهی شبکهٔ وکلا و گردآوری وجوهات پرداخت.[۴۵]
پیش از آنکه حسن عسکری به خلافت برسد، مستعین خلیفه بود و وی با علی هادی، امام دهم، و پسرش حسن عسکری خصومت داشت. متقابلاً، این دو نیز دشمن وی بودند. نامهای از حسن عسکری در بیست سالگی خطاب به ابواحمد عبیدالله بن عبدالله بن طاهر، از امرای طاهریان، که از مخالفان مستعین بود به ثبت رسیده، و در آن خلیفه را «طاغی» نامیده و از خداوند عزل وی را خواستار شدهاست. اندکی بعد در پی شورشی علیه مستعین، وی خلع شد و معتز به جایش خلیفه شد.[۴۶]
امامت حسن عسکری مصادف بود با خلافت معتز (خ. ۲۵۲–۲۵۵ ه.ق/۸۶۶–۸۶۹ م)، مهتدی (خ. ۲۵۵–۲۵۶ ه.ق/۸۶۹–۸۷۰ م) و معتمد (خ. ۲۵۶–۲۷۹ ه.ق/۸۷۰–۸۹۲ م)، که همگی خلفایی ضعیف بودند و قدرت در دست سرداران نظامی ترک و بربر بود.[۴۷] در ابتدای امامت، وی آزادی نسبی داشت و در خانهاش میزیست و در خیابان با شیعیان دیدار داشته، و در خانه نیز گاه ملاقاتهایی رخ داده است. قبل از آنکه یک سال از امامت حسن عسکری سپری شود، معتز، خلیفهٔ عباسی، بهعلت فعالیتهای وی ازجمله گردآوری وجوهات، نامهنگاری با وکلا و ارتباط با برخی رجال نظیر ابواحمد طاهری، به او بدگمان شد و در سال دوم، ۲۵۵ ه.ق، که همزمان با آخرین سال خلافت معتز بود، حسن عسکری زندانی شد. در این دوره، طراحی چندین توطئه برای قتل وی با صحنهسازی ذکر شدهاست، که هیچیک اجرایی نشد و معتز در این ایام درگذشت. صالح بن وصیف، که امیرالامرای دورهٔ معتز و مهتدی بود، بهشدت با حسن عسکری دشمنی داشت و علیه او توطئه میکرد.[۴۸]
دوران حبس عسکری در طول دوران کوتاهِ خلیفهٔ بعدی، مهتدی، هم ادامه پیدا کرد.[۴۹] حتی با قتل صالح بن وصیف در سال ۲۵۶ ه.ق و انتقال قدرت به موسی بن بغا و نصر بن احمد زبیری، تغییری در این سیاست ضدشیعی پدیدار نشد. مهتدی، نیز در این ایام طرحی برای قتل حسن عسکری درافکند. اما، نصر بن احمد زبیری که بنا بود طرح را اجرا کند، به جنگی فرستاده و در طی آن کشته شد. خلیفه نیز اندکی بعد، در پی شورشی در سال ۲۵۶ ه.ق از خلافت عزل شد و مدتی بعد درگذشت.[۵۰]
اما، بیشتر دورهٔ حبس امام مربوط به دورهٔ معتمد میشود که در ادبیات شیعه بهعنوان سختگیرترین خلیفه نسبت به عسکری معروف است.[۵۱] دورهٔ معتمد با شورشهای علویان و افراد منتسب به آنها همزمان بود. معتمد نیز به تفاوت رویکرد امامیه با دیگر گروههای شیعه آگاه بود و حسن عسکری را از زندان آزاد کرد. علی بن زید بن علی در کوفه قیام کرد و بر آن تسلط یافت، اما سپستر شکست خورد. شورش دامنهدارتر، شورش صاحبالزنج (۲۵۵–۲۷۰ ه.ق) در بصره و جنوب بین النهرین بود. وی منتسب به علویان بود، اما حسن عسکری در نامهای بهصراحت انتساب وی به اهل بیت را نفی میکند. این کار هم برای جلوگیری از عدم انتساب رفتارهای ناپسند صاحبالزنج به شیعه در نگاه مردم و هم برای کاهش فشار خلافت بودهاست. حتی بنا بر روایتی از مسعودی، زمانی که معتمد یا برادرش، موفق، عازم جنگ با صاحبالزنج شد، حسن عسکری و جمعی از شیعیان وی را مشایعت کردند.[۵۲]
حسن عسکری، مجدداً از آزادی عملی که طی سالهای ۲۵۶ تا ۲۶۰ ه.ق به دست آورد، برای ایجاد انسجام در شیعه، گردآوری وجوهات و سازماندهی اجتماعی استفاده کرد و همین موضوع در پایتخت خلافت عباسی، موجب بروز حساسیت خلافت گردید. در آغاز سال ۲۶۰ ه.ق وی به مادرش در خصوص بروز مشکلات احتمالی هشدار میدهد. در ماه صفر همان سال، حسن و برادرش جعفر به دستور خلیفه بازداشت و زندانی شدند. حدود یک ماه بعد، مجدداً این دو از زندان آزاد میشوند و اندکی بعد خبر درگذشت وی در خانهاش منتشر میشود.[۵۳] منابع شیعه، عامل مسمومیت و مرگ عسکری را معمولاً معتمد ذکر میکنند.[۵۴]
ارتباط با شیعیان
اگر چه ارتباطات به صورت مستقیم امکانپذیر بود، ولی برای رعایت اصل تقیه در مواردی که ارتباط حضوری خطرساز مینمود، ارتباطات غالباً شکل مکاتبهای داشت. بهعنوان نمونه نقل شدهاست در روزی که عسکری قصد رفتن به دارالخلافه را داشت، عدهای سر راهش جمع شده تا او را از نزدیک ملاقات کنند که در همین حال نامهای از سوی او دریافت کردند مبنی بر اینکه کسی به او نزدیک نشده به او سلام یا اشاره نکند که در امان نخواهد بود. با این حال عسکری با شیعیان در فرصتهای مختلف و با سرپوشهای گوناگون ملاقات میکرد. اما بهترین راه ارتباط با او مکاتبه بود که نمونههای فراوانی در کتب شیعی میتوان برای آن پیدا کرد.[۵۵]
تشکیلات وکالت از عصر جعفر صادق به بعد تأسیس و رفتهرفته دارای نظم و گستردگی بیشتری شد تا آنجا که در عصر عسکری و سپس دوران غیبت صغری به اوج گسترش و انسجام رسید. این سازمان که به ظاهر برای جمعآوری و تحویل وجوه شرعی، نظیر خمس و زکات تأسیس شده بود، در کنار آن به انجام وظایفی چون نقش علمی و دینی و تحویل نامههای حاوی سؤالات شرعی و مهمتر از آن نقش ارشادی در معرفی امام بعدی پس از مرگ امام پیشین را بر عهده داشت. در این تشکیلات، امام رهبر مجموعه تلقی میشد و وکلای ارشدی بودند که نقش ناظر بر عملکرد وکلای نواحی مختلف را ایفا میکردند. در عصر عسکری عثمان بن سعید عَمْری بهعنوان دستیار اصلی عسکری در امور مربوط به سازمان انجام وظیفه میکرد و رابط اصلی نمایندگان و شیعیان نواحی مختلف با عسکری بود. گاهی مناطق شیعهنشین بهحسب میزان و کیفیت تجمع شیعیان به چندین منطقهٔ کلی تقسیم و هر منطقه به وکیلی خاص سپرده میشد.[۵۶] به نوشتهٔ ساشادینا و جاسم حسین در شرایطی که چند امام آخر بهشدت تحت نظر بودند و امکان ارتباط مستقیم شیعیان با امامان وجود نداشت، اداره امور جامعهٔ شیعه عملاً بر عهدهٔ وکلایی بود که رابط بین ائمه و مردم بودند.[۵۷][۵۸][۵۹]
گسترش و پراکندگی جغرافیایی شیعیان، باعث شد تا عسکری شبکه سری ارتباطی وکالت در مناطق مختلف را گسترش دهد، که بهوسیله این شبکه، نامهها و مکتوبات فراوانی با شیعیان رد و بدل شده و بسیار کارآمد بودهاست. همچنین عسکری از نمایندگانی جهت ارتباط با شیعیان استفاده نمود که ازجملهٔ این افراد باید از عقید، خادم خاص وی یاد کرد.[۶۰] مسعودی نقل کرده که هادی، از بسیاری از شیعیان به جز اندکی در احتجاب بود. وقتی نوبت به حسن عسکری رسید با همه از پس پرده سخن میگفت تا زمینه را برای غیبت مهدی آماده کنند. آنها همچنین نوید تولد مهدی را داده بودند. لازمهٔ این کار، تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه و استفادهٔ گسترده از آگاهی غیبی برای از بین بردن شکها و تردیدهای زمان بود.[۶۱]
قتل فارِس بن حاتم
یکی از دستیاران اصلی حسن عسکری در سامرا، فارس بن حاتم بن ماهویه قزوینی در مشاجرهای با دستیار دیگر امام، علی بن جعفر همانی، درگیر شد. کار این درگیری سرانجام بالا گرفت و به دشنامگویی و دشمنی سخت انجامید. در این بحران، حسن عسکری جانب علی بن جعفر همانی را گرفته و از وکلای خود در مناطق مختلف خواست که برای ارتباطات خود با وی و ارسال وجوهات از طریق فارس بن حاتم استفاده نکنند. علاوه بر آن دستور داد تا این دستور را مخفیانه نگاه داشته و از تحریک فارس خودداری کنند. اما فارس علیرغم دستور حسن عسکری همچنان به دریافت وجوهات از آن مناطق ادامه داد، تنها فرقی که بعد از تصمیم حسن عسکری کرد این بود که دیگر آنها را پیش حسن عسکری نمیفرستاد. اندکی بعد حسن عسکری رسماً به وکلایش اعلام کرد که به شیعیانش بگویند که فارس دیگر وکیل ایشان نیست و کسی نباید وجوهات مربوط به امام را در اختیار او قرار دهد. سپس حسن عسکری با صدور دو مکتوب، فارس را لعن و طرد کرد. از این به بعد فارس علناً شروع به مبارزه علیه حسن عسکری کرد. منابع موجود چیزی از جزئیات عملیات و اقدامات او به دست نمیدهند جز آنکه او به فسادانگیزی پرداخته و شیعیان را به بدعت فرا میخوانْد و میکوشید تا آنها را به جمع خود درآورد. در پیامی که حسن عسکری به یکی از پیروانش فرستاده بود ذکر کرده که فارس «سخن پلیدی» گفته بود. حسن عسکری دستور داد تا این شخص به قتل برسد. چنین دستوری از ناحیه دوازده امام در موارد بسیار استثنایی مسبوق به سابقه بود. دستور حسن عسکری بهوسیلهٔ یکی از شیعیان مخلص و فداکار انجام شد و فارس به قتل رسید. قاتل فارس تا زمان فوت خود که اندکی پس از وفات حسن عسکری روی داد، از حسن عسکری مستمری دریافت میکرد.[۶۲]
جایگاه عثمان بن سعید
عثمان بن سعید از وکیلان هادی و حسن عسکری بودهاست. علی هادی، امام دهم شیعه، وی را به نمایندگی خود در عراق برگزید، که البته این نمایندگی در زمان امام یازدهم حسن عسکری نیز تأیید شدهاست.[۶۳][۶۴] وی زیر پوشش یک روغنفروش فعالیت کرده، شیعیان سؤالات و وجوهی را که میخواستند به وی تحویل دهند، به او رسانده و او آنها را در ظرفها و مشکهای روغن قرار داده، به حضور عسکری میرساند.[۶۵] به اعتقاد کنونی شیعه، عثمان بن سعید مستقیماً توسط حسن عسکری به نیابت تعیین شده بود. او سازماندهی شیعیان سامرا را به عهده داشت. در زمان حسن عسکری، عثمان پول را از شیعیان عراق به شیعیان سامرا — که تحت کنترل شدید عباسیان بودند — میرساند. عثمان کسی بود که بعد از مرگ حسن عسکری، مراسم خاکسپاری او را سازماندهی کرد.[۶۶] او حتی پس از مرگ حسن عسکری و با ورود به عصر غیبت صغری، بهعنوان نخستین نایب خاص حجت بن الحسن نیز ایفای نقش کردهاست.[۶۷]
موقعیت علمی
در روایات شیعی، عسکری مخزن علم و جانشین محمد، پیامبر اسلام معرفی شدهاست.[۶۸] در دوران عسکری شک و شبهههای مذهبی زیادی وجود داشت. عسکری، اما، بر خلاف پدرانش که آزادی بیشتری داشتند، نمیتوانست با شکاکان روبرو شده، مستقیم به سؤالات آنها پاسخ دهد؛ با این وجود در جواب کسانی که مخصوصاً قرآن را زیر سؤال میبردند، نوشتههایی ازجمله یک تفسیر، که منتسب به اوست، نگاشته است. نقل شدهاست که کندی — که او را بهعنوان اولین فیلسوف اسلامی میشناسند — در حال نوشتن کتابی با عنوان «تناقضات قرآن» بود. وقتی این خبر به گوش عسکری رسید، یکی از شاگردان کندی را به حضور طلبیده پرسید آیا یک مرد عاقل در میان آنها یافت نمیشود تا کندی را از این کار باز دارد. شاگرد پاسخ داد که کندی استاد اوست و قادر نیست او را توجیه کرده از این کار منصرف کند. حسن عسکری، اما، او را راهنمایی کرد چگونه کندی را به سؤال کشیده او را از کارش منصرف کند. عسکری از او خواست به سراغ کندی رفته، رعایت ادب را کرده، از او بخواهد تا در آنچه به آن مشغول است کمکش کند: «وقتی با تو احساس راحتی کرد از او بپرس آیا ممکن است شخص دیگری معنی دیگری جز آنچه شما در ذهن دارید از قرآن درک کند؟» کندی پاسخ خواهد داد: «البته! چون او کسی است که درک میکند وقتی گوش میدهد.» اگر این را گفت در پاسخ بگو: «از کجا میدانید؟ شاید او معنی متفاوتی با معنیای که شما درک کردهاید، درک کند و سپس معنایی جعلی برای قرآن درست کند…» شاگرد همانطور که عسکری خواسته بود عمل کرد و کندی به اندازهٔ کافی باهوش بود تا بگوید: «کسی مثل تو نمیتواند به چنین چیزی رسیده باشد… بگو این حرف را از کجا آوردهای؟» کندی وقتی اصل داستان را شنید گفت: «اکنون حقیقت را گفتی! چیزی مثل این از غیر آن خانه (اهل بیت) بیرون نمیآید.» گفته میشود کندی پس از این واقعه کتابش را سوزاند.[۶۹]
کرامات حسن عسکری به روایت شیعیان
بنا بر منابع شیعی، وی حتی در دوران کودکی از علم الهی برخوردار بود. روزی مردی او را، که کودکی بیش نبود، در حال گریه دید. مرد برای فرونشاندن گریهاش گفت که برایش اسباببازی خواهد خرید تا با آن بازی کند. عسکری پاسخ داد: «ما برای بازی خلق نشدهایم.» مرد گفت: «پس برای چه خلق شدهایم؟» عسکری پاسخ داد: «برای عبادت و دانش اندوزی.» مرد پرسید که این پاسخ را از کجا آورده است. عسکری آیهای از قرآن را خواند که: «آیا پنداشتهاید که شما را بیهوده آفریدهایم» (قرآن ۲۳:۱۱۵) مرد که تعجب کرده بود گفت: «مگر کودک معصومی مثل تو چه کرده که باید برای آن گریه کند؟» عسکری گفت: «از من دور شو! مادرم را دیدهام که هیزمها را آتش میزند در حالی که آتش شعلهور نمیشود، مگر اینکه اول تکههای کوچک هیزم آتش بگیرد. ترسم این است که من از تکههای کوچک هیزم جهنم باشم.»[۷۰]
آثار
این تفسیر روایی، که تا پایان آیهٔ ۲۸۲ سورهٔ بقره در دست است، با بیان روایاتی راجع به فضائل قرآن و تأویل و آداب قرائت قرآن آغاز شده و با ذکر احادیثی مشتمل بر فضائل اهل بیت و مثالب دشمنان اهل بیت ادامه یافتهاست. بحثهای متعددی نیز دربارهٔ سیرهٔ نبوی، بهخصوص راجع به مناسبات پیامبر و یهودیان، مطرح شدهاست. بیشتر روایات طولانی و مفصّل است، بهطوریکه گاه یک روایت چندین صفحه را دربرمیگیرد.[۷۱] بین دانشمندان در نسبت این تفسیر به حسن عسکری اختلاف است.[۷۲] مهمترین دلیلی که برای تشکیک این انتساب ذکر میشود، این است که عسکری تحت نظارت کامل خلفای عباسی بودهاست و نمیتوانسته بدون ارتباط با اصحابش این نوشته را منتشر کند.[۷۳]
صحیفهٔ عسکریه مجموعه دعاهای تعلیمشده از سوی حسن عسکری است که مشتمل بر حمد خداوند، صلوات بر اهل بیت، پناهجویی به درگاه خداوند از شرِّ دشمنان، کِید حاسدان، آفات، امراض، دردها و مشکلات است؛ و نیز در دعایی برپایی عدالت در جهان با قیام مهدی بشارت داده و طلب شدهاست. همچنین، دربردارندهٔ دعاهایی است که در نامهها و توقیعاتی که برای اصحاب خویش میفرستاده و متناسب با هرکس، دعایی را ذکر کردهاست.[۷۴]
اصحاب
حسن عسکری با وجود اختناق حاکم به تربیت شاگردان زیادی پرداخت.[۷۵] احمد بن محمد برقی و شیخ طوسی نام جمعی از اصحاب و شاگردان حسن عسکری را در کتب رجالی خود ذکر کردهاند، که مشهورترین آنها به شرح زیر هستند:[۷۶][۷۷]
۱) ابو عمرو عثمان بن سعید عَمری (نائب اول مهدی) ۲) احمد بن اسحاق قمی ۳) ابراهیم بن مهزیار ۴) ابو هاشم داود بن قاسم جعفری ۵) محمد بن حسن صفار قمی ۶) محمد بن عثمان بن سعید عمروی (نائب دوم مهدی) ۷) عبدالله بن جعفر حمیری ۸) احمد بن محمد بن مطهّر ۹) ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی ۱۰) محمد بن صالح بن محمد همدانی ۱۱) علی بن مهزیار اهوازی ۱۲) فضل بن شاذان ۱۳) احمد بن محمد برقی ۱۴) عبدالعظیم حسنی ۱۵) سعد بن عبدالله اشعری ۱۶) محمد بن حسین کوفی ۱۷) محمد بن صالح ارمنی ۱۸) هارون بن مسلم کاتب ۱۹) سهل بن زیاد آدمی ۲۰) داوود بن عامر اشعری ۲۱) محمد بن عیسی یقطینی ۲۲) محمد بن علی تستری ۲۳) احمد بن محمد سیاری ۲۴) علی بن محمد سمری ۲۵) اسماعیل بن اسحاق نیشابوری ۲۶) ابراهیم بن عبده نیشابوری ۲۷) ابراهیم بن محمد نیشابوری ۲۸) احمد بن حماد محمودی ۲۹) احمد بن ادریس قمی ۳۰) حسین بن اشکیب مروزی
سیمای ظاهری
حسن عسکری را فردی میانهقامت، گندمگون، زیباروی، نه فربه و نه لاغر، با گردن بلند و سینهٔ پهن، زیباروی، با ابروان کمانی، پیشانی گشاد، چشمهای فراخ، سرخگونه و با خال هاشمی بر گونهٔ راست توصیف کردهاند.[۷۸]
مرگ
بنا بر نقل مشهور، حسن عسکری در روز جمعه، ۸ ربیعالاول سال ۲۶۰ ه.ق در سن ۲۹ سالگی وفات یافت.[۷۹] البته، تاریخهای دیگری نظیر اول، چهارم و دوازدهم ربیعالاول نیز ذکر شدهاست. وی در سامرا در منزل خود، کنار پدرش هادی به خاک سپرده شد. پس از مرگ عسکری بنابر نقلی، معتمد، ابوعیسی فرزند متوکل را فرستاد تا بر وی نماز گزارد. پس از مرگ وی، بازارهای شهر تعطیل شد و مقامات سیاسی، اصناف و طبقات مردم در تشییع وی شرکت کردند.[۸۰]
در مورد علت مرگ حسن عسکری اختلاف نظر وجود دارد؛ بر اساس نظر شیعیان عسکری با سمِّ خلیفه کشته شد، ولی سایرین معتقدند که وی بر اثر بیماری از دنیا رفته است. بهگفتهٔ طبرسی، برخی از امامیه بر اساس حدیثی که به مقتضای آن، همهٔ ائمه به شهادت از دنیا میروند، باور داشتند که حسن عسکری نیز مسموم شدهاست.[۸۱] ابن شهرآشوب به استناد برخی نوشتهها ازجمله دلائل الامامة وی را شهید میداند.[۸۲] در منابع متأخر با تکیه بر قول به مسمومیت، نقل است که خلیفهٔ وقت از دستور خود نسبت به قتل وی پشیمان شد، طبیبان را ملازم خانهٔ او ساخته تا علاجی حاصل شود، اما کوشش آنان سودی نداشت و سم منجر به وفات حسن عسکری شد.[۸۳] به نظر رسول جعفریان کشتهشدن وی امری کاملاً محتمل است. وی علاوه بر استناد تاریخی بر منابع قرن ششم هجری، چنین استدلال میکند که: «سوابق بازداشت و خطری که همواره از طرف دستگاه حاکم، متوجه جان حضرتش بود و اینکه آن حضرت یک شخصیت مخالف سیاسی به حساب میآمده و رحلت او در سنین جوانی رخ داده همگی میتواند مؤید کشتهشدن وی باشد.»[۸۴] به نظر احمد پاکتچی صرف نظر از اینکه «منابع تاریخی متقدم» به کشتهشدن وی اشاره کرده باشند یا نه، محور مشترکی وجود دارد که همگی از آن سخن راندهاند و آن این است که خلیفه تلاش داشته تا با واسطههای مختلف ازجمله طبیبان و معتمدان به مردم اعلام کند که حسن بن علی به مرگ طبیعی وفات نموده است.[۸۵][۸۶] این محور مشترک در متون تاریخی نشانگر این است که سوءظن جدی نسبت به مرگ وی، در بین مردم وجود داشته که خلیفه نیاز به چنین تلاشی احساس کردهاست.[۸۷][۸۸][۸۹] اخبار رسیده از منابع تاریخی، مبنی بر این است که پس از مرگ وی، کنیزان خانه او توسط کارگزاران خلیفه وارسی و از حیث بارداری بررسی شدهاند؛ این خبر نیز حاکی از این است که خلیفه به عمر امامت شیعه حساس بودهاست.[۹۰]
حرم عسکریین
حرم هادی و حسن عسکری دو بار تخریب شد. اولین حمله در ۳ اسفند ۱۳۸۴ که با بمبگذاری در مرکز گنبد، گنبد و بخشی از گلدستههای حرم را ویران کردند. دومین حمله نیز در ۲۳ خرداد ۱۳۸۶ رخ داد که گلدستهها نیز مورد تخریب واقع شد.[۹۱]
جانشینی وی
پس از وفات حسن عسکری از آنجا که او برخلاف سایر امامان شیعه بهطور علنی جانشینی برای خود برجای نگذاشته بود، بحران فکری و اعتقادی بزرگی در میان پیروان امام شیعه بهوجود آمد.[۹۲] در این دوران که به «سالهای حیرت» موسوم است، شیعیان که معتقد بودند زمین نمیتواند از حجت خدا خالی باشد و امام بعدی با وصایت توسط امام قبلی معرفی میشود، بر سر جانشینی او به چند گروه تقسیم شدند.[۹۳][۹۴] برخی میگفتند که او به نزد خدا عروج کرده و منتظر بازگشتش بودند. برخی گمان میکردند که چند سال پیش از کشتهشدنش فرزندی از او به نام «محمد» به دنیا آمده است. گروه دیگری هم معتقد بودند که یکی از کنیزانش از او حامله است و روزی مهدی موعود را به دنیا میآورد. گروههایی هم امامت یکی از برادران حسن عسکری، جعفر یا محمد را پذیرفتند. بهنوشتهٔ جاسم حسین گروهی با ادلهای مشابهِ افطحیه معتقد بودند امامت از حسن عسکری به جعفر رسیده است. این عقیده بهخصوص در میان متکلمان کوفه رواج داشت که رهبری آنان را علی بن الطلح از متکلمان مشهور افطحیه بر عهده داشت. گروهی دیگر به رهبری علی بن محمد بن بشار از اساس منکر امامت حسن عسکری بودند و پیش از درگذشت وی هم معتقد بودند امام دهم، جعفر را به امامت برگزیده است. اما جعفر خود مدعی بود که امامت از جانب برادر دیگرش محمد بن علی هادی به وی رسیده است.[۹۵][۹۶]
جاسم حسین، از قول ابوسهل نوبختی روایت میکند که اصحاب نزدیک عسکری پس از درگذشت وی متفقالقول بودند او از خود پسری برجا گذاشته که امام است اما شیعیان را از پرسیدن نام او و افشای وجودش برای دشمنان منع میکردند.[۹۷][۹۸] همچنین طبق گزارشهای شیخ صدوق، شیخ توسی و رجال نجاشی حسن عسکری پیش از فوت پسر خود را بهعنوان جانشین به چهل تن از اصحاب نزدیکش معرفی کرده و به آنها دستور داده در طول غیبت وی از عثمان بن سعید و پسرش محمد بن عثمان اطاعت کنند.[۹۹][۱۰۰] بخش بزرگتری از شیعیان این نظر را پذیرفتند.[۱۰۱][۱۰۲] همچنین بهنوشتهٔ مدرسی پس از مرگ عسکری، اصحاب نزدیکش به رهبری عثمان بن سعید عمری، اعلام کردند که حسن عسکری پسری داشته که مخفی نگاه داشته شده بود چرا که بیم آن میرفت که دستگیر شود و به قتل برسد.[۱۰۳] آنها مُصِر به نگاه داشتن این اعتقاد بودند که فرزندی از عسکری در غیبت هست که به فرمان خدا قیام خواهد نمود. معتمد به این دلیل دستور داد خانه امام را بگردند. یکی از کنیزان که مشکوک به حاملگی بود، در قرنطینهای تحت مراقبت قرار گرفت. در موردی مشابه، همسر عسکری به نام «صقیل» زندانی شد که چرا محل اختفای پسرش را نمیگوید. عباسیان همچنین جعفر، برادر عسکری و مدعی جایگاه امامت را مورد حمایت قرار دادند تا در خانوادهٔ امام نزاعی برقرار کند. منابع شیعه جعفر را شخصی دنیادوست و لذتجو معرفی میکنند که برای امام شدن از اهرمهای فشار مختلفی — در هنگام خلافت معتمد — استفاده نمود و بیشتر از یک بار سعی در بدنامی کسانی نمود که اعتقاد به امامت فرزند غایب عسکری داشتند.[۱۰۴] امامیه جعفر را جعفر کذاب میدانند و معتقدند او ویژگیهای امامت را نداشت.[۱۰۵][۱۰۶] گرچه ممکن است همه نسبتهایی که به جعفر کذاب داده میشود درست نباشد ولی قطعاً مقداری حقیقت در مورد نسبتهایی که شیعه به جعفر کذاب داده، وجود دارد چرا که پیروان جعفر گاهی به هنگام دفاع از او اظهار مینمودند که وی از خصوصیات جوانی خود فاصله گرفتهاست.[۱۰۷] در میان فرقههای مختلفی که پس از مرگ حسن عسکری ایجاد شد، تنها تشیع دوازدهامامی — که معتقد به وجود پسری از حسن عسکری، همنام پیامبر اسلام، بودند — دوام یافت.[۱۰۸]
اختلاف بر سر میراث وی
جعفر (و. ۲۷۱ ه.ق)، تنها برادر زندهٔ حسن عسکری، پس از درگذشت وی، مدعی شد حسن عسکری فرزندی نداشتهاست و میراث وی را تصاحب کرد.[۱۰۹] بین جعفر و مادر حسن عسکری بر میراث وی اختلافی بروز کرد که توسط مدرسی و جاسم حسین به دو شکل متفاوت تبیین شدهاست. مدرسی میگوید مادر حسن عسکری، حُدَیث، در نقطهٔ مقابل ادعا کرد که فرزند حسن عسکری هنوز به دنیا نیامده اما کنیزی به نام «صقیل» از حسن حامله است. این ادعا صرفاً برای آن بود که دست جعفر برادر حسن عسکری از ارث کوتاه شود؛ زیرا در صورت فرزنددار بودن حسن، برطبق فقه اهل سنت میراث حسن عسکری تنها به مادر او تعلق میگرفت. این ادعا به جایی نرسید و کنیز تا چندین سال تحت نظر بود و فرزندی به دنیا نیاورد. بزرگان شیعه و یاران نزدیک حسن عسکری نیز بعضی جانب جعفر را گرفتند و عدهای جانب مادر حسن عسکری را.[۱۱۰] اما جاسم حسین میگوید طبق روایت شیخ مفید حسن عسکری وصیتنامهای تنظیم کرد و تمام دارایی خود را به مادرش بخشید. حُدَیث پس از دریافت خبر درگذشت وی از مدینه به سامرا آمد اما تمام اموال تحت سیطره عباسیان درآمده بود و جعفر نیز بر حق خود از ارث اصرار داشت. حدیث با استناد به فقه امامیه گفت حسن عسکری وی را وارث خود قرار داده و جعفر حقی در آن ندارد. پس از آنکه محقق شد صقیل آبستن نبوده قاضی به نفع حدیث رأی داد اما میراث بر خلاف فقه امامیه نصف شد.[۱۱۱][۱۱۲]
سالشمار امامت امامان دوازدهگانه شیعه
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
امام حسن عسکری علیهالسلام
حسن بن علی بن محمد(ع) مشهور به امام حسن عسکری (۲۳۲-۲۶۰ق) یازدهمین امام شیعیان اثناعشری است که به مدت ۶ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت. او فرزند امام هادی(ع) و پدر امام زمان(عج) است.
مشهورترین لقب وی، عسکری است که به اقامت اجباریاش در سامرا اشاره دارد. او در سامرا تحت مراقبت حکومت قرار داشت و برای فعالیتهای خود با محدودیت روبهرو بود. امام عسکری(ع) از طریق نمایندگان خود و نیز از راه نامهنگاری با شیعیان ارتباط داشت. عثمان بن سعید، نخستین نایب خاص امام زمان(عج)، از نمایندگان خاص وی نیز به شمار میرفت.
امام حسن عسکری(ع) در ۸ ربیعالاول سال ۲۶۰ق، در ۲۸ سالگی در سامرا به شهادت رسید و در کنار مرقد پدرش دفن شد. مدفن آن دو به حرم عسکریین مشهور است و از زیارتگاههای شیعیان در عراق به شمار میآید.
احادیثی از امام عسکری(ع) در موضوعات تفسیر قرآن، اخلاق، فقه، امور اعتقادی، ادعیه و زیارت روایت شده است.
زندگینامه
دلایل و مدت امامت
امام عسکری(ع) به مدت ۶ سال (از ۲۵۴ تا ۲۶۰) امامت کرد. مهمترین دلیل برای امامت حسن بن علی العسکری(ع) پس از شهادت امام هادی(ع)، وصیت و احادیث امام هادی(ع) درباره جانشینی او است.[۴۹] شیخ مفید در ارشاد بیش از ۱۰ روایت و نامه دراینباره آورده است.[۵۰] اکثر شیعیان و یاران امام هادی (ع) نیز پس از شهادت ایشان، به امام حسن عسکری(ع) به عنوان امام رجوع کردند،[۵۱] ولی عده اندکی جعفر بن علی، (معروف به جعفر کذاب) پسر دیگر امام هادی(ع)، را امام خود خواندند و عدهای نیز به امامت سید محمد که در زمان امام هادی(ع) از دنیا رفته بود، معتقد شدند.[۵۲]
در بین شیعیان شخصیتهایی بودند که منافع خود را در حمایت از ادعای امامت جعفر کذاب میدیدند و اشکالاتی را بر امامت امام عسکری (ع) وارد میساختند. اینان که عموما جایگاه علمی مناسبی هم نداشتند گاه مدعی میشدند دانش امام را سنجیده و آن را در سطح دانش کامل که برای ائمه (ع) لازم است نیافتهاند.[۵۳] گاهی نیز مدعی میشدند در نامههای امام غلطهای دستوری یافتهاند.[۵۴] آنها برخی مواقع به نوع لباسی که امام پوشیده بود ایراد میگرفتند.[۵۵] و گاه در شئون امامت دخالت کرده و از امام به خاطر عملکرد وکیلانش انتقاد میکردند.[۵۶] همچنین گاه دستورات امام و فرستادهی ایشان را نمیپذیرفتند.[۵۷] از همین رو بود که امام عسکری(ع) میفرمود هیچ یک از پدرانشان به اندازه ایشان مورد شک و تردید شیعیان قرار نگرفته است.[۵۸] امام در برخورد با این گونه رفتارها استمرار این نافرمانیها را از جملهی عواملی میداند که ممکن است به سلب نعمت الهی منجر شود.[۵۹] مدرسی طباطبایی معتقد است شاید همین ناسپاسیها و کفران نعمتها موجب شد که سرانجام جامعه شیعه از نعمت حضور امام معصوم محروم گردید.[۶۰]
شرایط سیاسی
دوره امامت امام عسکری(ع) همزمان با سه خلیفه عباسی بود: معتز عباسی(۲۵۲-۲۵۵ق)، مهتدی (۲۵۵-۲۵۶ق) و معتمد (۲۵۶-۲۷۹ق).
در دوره زندگی امام عسکری(ع)، دستگاه عباسی به ابزار دستی برای امیران رقیب تبدیل شده بود و بخصوص فرماندهان نظامی ترک نقش مؤثری در نظام حکومتی داشتند. شاید نخستین موضع سیاسی ثبت شده در زندگی امام حسن عسکری(ع) مربوط به زمانی باشد که امام حدود ۲۰ سال داشت و پدرش هنوز زنده بود. ایشان در نامهای به عبدالله بن عبدالله بن طاهر(از امیران صاحب نفوذ در دستگاه عباسی، که از دشمنان مستعین، خلیفه وقت به شمار میآمد)، خلیفه را فردی طغیانگر خواند و ساقط شدن او را از خدا خواست. این ماجرا چند روز پیش از سقوط مستعین بود.[۶۱]
پس از قتل مستعین، دشمن او معتز به قدرت رسید و با توجه به اطلاع احتمالی از موضع امام حسن عسکری(ع) نسبت به خلیفه مقتول، در آغاز حکومتش نسبت به آن حضرت و پدرش (حداقل در ظاهر) رفتار خصومتآمیزی نداشت. پس از شهادت امام هادی(ع) و جانشینی امام عسکری(ع) نیز شواهد حکایت از آن دارد که با وجود محدودیتهایی که برای فعالیتهای ایشان اعمال میشده، امام از آزادی نسبی برخوردار بوده است. برخی از ملاقاتهای حضرت با شیعیان در اوائل امامت خود، این مسئله را تایید میکند. اما پس از گذشت یک سال، خلیفه به امام بدگمان شد و در سال ۲۵۵ق ایشان را زندانی کرد. امام در دوره یک ساله خلیفه بعدی (مهتدی) نیز همچنان در زندان بود.
با آغاز خلافت معتمد (۲۵۶ق) که با قیامهای شیعی رو به رو بود، امام از زندان آزاد شد و بار دیگر به سازماندهی اجتماعی و مالی امامیه اهتمام ورزید. این نقش فعال امام، آن هم در پایتخت دولت عباسی، بار دیگر دستگاه خلافت را نگران کرد. در صفر سال ۲۶۰ق امام به دستور معتمد به زندان افتاد و شخص خلیفه روزانه اخبار مربوط به امام را پیگیری میکرد.[۶۲] یک ماه بعد امام از زندان آزاد شد ولی تحتالحفظ به خانه حسن بن سهل (وزیر مامون) در نزدیکی شهر واسط منتقل شد.[۶۳]
یکی از عواملی که اوضاع سیاسی را برای امام عسکری(ع) و شیعیان سختتر میکرد شهرت یافتنِ قیام امام دوازدهم(عج) بود. شیخ مفید دوران امامت امام عسکری (ع) را روزگار سخت توصیف کرده است.[۶۴] وی معتقد است در مذهب امامیه آمدن امام منتظَر مشهور شده بود و خلیفه که میدانست شیعیان انتظار آمدن او را میکشند در جستجوی فرزند امام عسکری (ع) بود و تلاش و کوشش بسیاری برای اطلاع یافتن از آن حضرت میکرد. به همین دلیل بود که امام عسکری (ع) ولادت فرزندش را مخفی کرد.[۶۵] شیخ طوسی بر این باور است که امام عسکری (ع) با توجه به این شرایط دشوار بود که در وصیت خود موقوفات و صدقاتش را به مادرش حُدیث احاله داد.[۶۶]
قیامها و شورشها
در زمان امام حسن عسکری(ع)، حرکتهای اعتراضآمیزی انجام گرفت که برخی از آنها از سوی شیعیان و برخی با سوء استفاده از نام علویان بود.
ارتباط امام و شیعیان
با توجه به ترکیب جمعیتی مذاهب در جامعهای که اکثریت آن را اهل سنت تشکیل میدادند، و همچنین فشارهای عباسیان بر شیعیان، جامعه شیعه در تقیه به سر میبرد. با این حال امام حسن عسکری(ع) نسبت به اداره امور شیعیان و گردآوری وجوهات اهتمام داشت و وکیلانی به سرزمینهای مختلف میفرستاد.[۷۳]
دیدار با امام
از گزارشهای تاریخی برمیآید که در بخشهایی از زندگی امام عسکری(ع)، محدودیتهایی برای ارتباط مستقیم شیعیان با امام وجود داشت.[۷۴]
از این رو هنگامی که امام به دارالخلافه برده میشد،[یادداشت ۱] شیعیان در مسیر حرکت او حاضر میشدند تا او را ملاقات کنند.[۷۵] شیخ طوسی خبری نقل کرده که حاکی از تجمع مردم هنگام عبور امام عسکری(ع) و احترام آنها به وی است.[۷۶] ولی به خاطر مراقبتهای حکومت، گاه امام(ع)، شیعیان را از همین نوع رابطه با خود نیز منع میکرد. علی بن جعفر حلبی نقل کرده: در یکی از روزها که قرار بود امام به دارالخلافه برود ما به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی (نوشتهای) بدین مضمون به ما رسید: «کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا در امان نیستید.»[۷۷]
نمایندگان امام
امام عسکری(ع) مانند چند امام پیش از خود از نمایندگانی جهت ارتباط با شیعیان استفاده میکرد. در شمار این افراد بهویژه باید از عقید، خادم خاص وی، یاد کرد که امام او را از کودکی بزرگ کرده و حامل بسیاری از نامههای ایشان به شیعیان بود.[۷۸] همچنین فردی با کنیه غریب ابوالادیان که خادم حضرت بوده و ارسال تعدادی از نامهها را به عهده داشته است.[۷۹] اما مشخصاً کسی که در منابع امامی به عنوان باب [نماینده و رابط امام با مردم] شناخته شده، عثمان بن سعید است. عثمان بن سعید پس از شهادت امام عسکری(ع) و با ورود به عصر غیبت صغری، به عنوان نخستین وکیل و نایب خاص امام زمان(عج) نیز ایفای نقش کرده است.[۸۰]
نامهنگاری
از راههای ارتباطی شیعیان با امام عسکری(ع)، مکاتبه بود؛ برای نمونه میتوان به نامههای ایشان به علی بن حسین بن بابویه[۸۱] و نامه به مردم قم و آبه(آوه)[۸۲] اشاره کرد. در کتاب کمال الدین آمده است ایشان اندکی قبل از شهادت، نامههای متعددی را به دست خود برای مدینه نوشت.[۸۳] شیعیان نیز در مسائل و موضوعات مختلف برای ایشان نامه مینوشتند و پاسخ آن را دریافت میکردند.
آمادهسازی شیعیان برای عصر غیبت
برخی از منابعی که به تحلیل وقایع تاریخی عصر امام عسکری (ع) پرداختهاند، معتقدند که ایشان اقداماتی برای آمادهسازی ورود شیعه به عصر غیبت و خودکفاکردن جامعه شیعیان انجام داد: سخن گفتن امام عسکری (ع) با اصحاب خود از پس پرده و اینکه بیشتر فعالیتهای مربوط به امام، توسط وکیلان او انجام میگرفت را از جمله این اقدامات دانستهاند.[۸۴] مدرسی طباطبایی بر این باور است که امام عسکری برای آموزش نحوه حل مسائل علمی، گاه پاسخ سوالهای فقهی را به صورت کامل بیان نمیکرد[۸۵] و گاه نیز به بیان قاعدهای کلی میپرداخت تا فقها بتوانند به کمک آن، به پاسخ برسند.[۸۶] بعضی اوقات نیز امام برای پاسخ به پرسشهای فقهی مراجعه به کتابهای حدیثی شیعه را پیشنهاد میداد.[۸۷] با اینگونه اقدامات، جامعه شیعه آموزش میدید تا مشکلات و مسائل فقهی و عقیدتی خود را بدون نیاز به مراجعه به امام حاضر حل کند.[۸۸]
تبیین معارف دینی
آموزههای شیعی
با توجه به پیچیدگیها و ابهامات مربوط به تعیین امام در آن دوران، در سخنان و نامههای امام حسن عسکری(ع)، به این آموزه برمیخوریم که زمین از حجت خالی نمیماند[۸۹] و اینکه اگر امامت با انقطاع رو به رو شود و اتصال آن مخدوش گردد، امور خداوند مختل خواهد شد.[۹۰] و حجت خدا بر روی زمین نعمتی است که خدا به مؤمنان داده و آنان را با این هدایت، اکرام کرده است.[۹۱]
یکی دیگر از آموزههایی که به اقتضای فشارهای موجود بر شیعیان در آن عصر به تکرار در سخنان آن حضرت دیده میشود، دعوت به صبر و باور به فرج و انتظار برای آن است.[۹۲] همچنین در احادیث آن حضرت بر تنظیم روابط درونی جامعه شیعه و معاشرت با برادران دینی نیز تاکید ویژهای دیده میشود.[۹۳]
تفسیر قرآن
تفسیر قرآن از جمله زمینههایی است که مورد توجه ویژه امام حسن عسکری(ع) بوده است تا بدانجا که یک متن مفصل در تفسیر قرآن (که در شمار کهنترین آثار میراث تفسیری امامیه است) به ایشان منسوب شده است. حتی در صورت درست نبودن این انتساب، باید توجه داشت که شهرت امام به بحثهای تفسیری، زمینه این انتساب را فراهم آورده است.
کلام و عقاید
امام حسن عسکری(ع) در شرایطی رهبری امامیه را به عهده گرفت که اختلافاتی اعتقادی در صفوف امامیه پدید آمده بود و اختلافاتی نیز در همان دوره امامت ایشان به وجود آمد. برای نمونه یکی از این مسائل بحث «نفی جسمانیت خداوند» بود که از سالها قبل مطرح بود و اختلافاتی میان دو نفر از اصحاب برجسته ائمه یعنی هشام بن حکم و هشام بن سالم وجود داشت. در زمان امام حسن عسکری(ع) این اختلاف به اندازهای زیاد شد که سهل بن زیاد آدمی نامهای به امام نوشت و از ایشان دراینباره راهنمایی خواست.
امام در پاسخ، از فرو رفتن در مباحث ذات، پرهیز داد و سپس با اشاره به آیاتی از قرآن، فرمود:
فقه
در علم حدیث، یکی از القابی که برای امام حسن عسکری(ع) به کار رفته، لقب «فقیه» است.[۹۵] این نشان میدهد که امام از سوی اصحابش به طور خاص به این وجه شناخته میشده است. بخشی از احادیث ایشان به حوزه فقه و ابواب مختلف آن مربوط میشود. از آنجا که تدوین مذهب فقهی امامیه پیشتر توسط امام صادق(ع) انجام گرفته و سپس مراحل کمال خود را در زمان امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) طی کرده بود، امام حسن عسکری(ع) بیشتر به فروعی پرداختند که مستحدث در زمان ایشان بود و یا به دلیلی در عصر ایشان چالش برانگیز بوده است مانند مسئله آغاز رمضان و بحث خمس.[۹۶]
حرم
امام عسکری(ع) پس از شهادت، در کنار پدرش امام هادی(ع) دفن شد.[۹۷] بعدها در این مکان زیارتگاهی ساخته شد که به حرم عسکریین مشهور است. حرم امامین عسکریین در سالهای ۱۳۸۴[۹۸]و ۱۳۸۶ش به دست تروریستهای تکفیری تخریب شد،[۹۹] تخریب حرم عسکریین به این رخدادها اشاره دارد. بازسازی حرم در سال ۱۳۸۹ش آغاز[۱۰۰] و در سال ۱۳۹۴ش پایان یافت.[۱۰۱]
کتابشناسی
کتاب شکوه سامرا، مجموعه مقالاتی است درباره امام هادی(ع) و امام عسکری(ع). این کتاب که نوشته جمعی از نویسندگان است، بهاهتمام محمدحسن حیدری تدوین شده و در سال ۱۳۹۰ش توسط دانشگاه امام صادق(ع) به چاپ رسیده است.[۱۰۲]
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
منبع مطلب : fa.wikishia.net
مدیر محترم سایت fa.wikishia.net لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
خلاصهای خواندنی از زندگی و فعالیت های امام حسن عسکری(ع)
به گزارش خبرگزاری برنا؛ امام حسن عسکری(ع)، یازدهمین پیشوای شیعیان، در هشتم ربیعالثانی سال 232 قمری متولد شدند، و این امام بزرگوار، مدت زیادی از عمر مبارک خود را در زندانهای خلیفه عباسی گذراندند، که در ادامه مطلب، خلاصهای از زندگی این امام را بخوانید.
تاریخ تولد آن حضرت در ربیع الثانی، روز هشتم سال 232 در مدینه چشم به جهان گشودند و 28 سال زندگی کردند. ابن خلّکان تولد ایشان را روز پنجشنبه یکی از ماههای سال 231 دانسته و قول دیگری را نیز که ششم ربیع الآخر سال 232 میباشد، نقل کرده است.
مادر امام حسن عسکری (ع)
مادر بزرگوار حضرت، پاکترین، پارساترین، پاکدامن ترین و والاترین بانوی زمان خود بودند و راویان، ایشان را از بانوان عارفه و صالحه برشمردهاند. نام مادر امام را حُدَیث یا حدیثه گفتهاند. برخی منابع مهم نام وی را حدیث یا سلیل که ممکن است لقب او باشد، ذکر کردهاند. در تعلیقه کتاب «کمال الدین» شیخ صدوق چنین آمده است: «المشهور اسمها حُدَیث مصغراً أو سلیل».
کنیه ایشان «ابومحمد» بود. در بعضی منابع کنیههای ابوالحسن، ابوالحجه، ابوالقائم نیز به کار رفته است.
القاب حضرت آینه صفات برجسته و گرایشهای والای ایشان است، این القاب عبارتند از:
خالص: ایشان از هر آلایش و پلیدی پاک بودند.
هادی: ایشان نماد هدایت و نشانه ی راهیابی و حرکت در صراط مستقیم برای عالمیان بودند.
عسکری: سامرا یک منطقه ی نظامی به شمار می رفت و امام را به خاطر اقامت در آنجا (یا محله ای از آنجا) «عسکری» لقب دادند. لازم به ذکر است همانطور که مورخان تصریح کرده اند اگر در جایی لقب «عسکری» به تنهایی بکار رود مراد امام حسن عسکری است نه پدرشان.
زکی: ایشان شریف ترین و پاک نهادترین انسان روزگار خود بودند جان و دل خود را پاک کرده در راه اعمال نیک پرورش داده بودند.
خاص: خداوند ایشان را با فضائل و اجابت دعا، ویژه و خاص خود گردانیده بود.
صامت: ایشان خاموش بودند و جز به یاد خدا، تعلیم و حکمت گویی، لب نمی گشودند.
سراج: ایشان چراغی بودند در تیرگی ها و مردم را به صلاح و تقوا راهنمایی می کردند.
تقی: ایشان پرهیزگارترین انسان زمان خود بودند و بیش از هر کس پاسدار احکام دین و متکی به پروردگار به شمار می رفتند.
ابن الرضا عنوانی است که امام جواد و امام عسکری(ع) هر دو به آن شهرت یافتهاند.
دربارۀ ویژگیهای آن حضرت آوردهاند: رنگش گندمگون، چشمانش درشت و سیاه، رویش زیبا، قامتش معتدل و اندامش متناسب بود. با آن که جوان بود، بزرگان قریش و دانشمندان زمان خود را تحت تاثیر و نفوذ قرار میداد. دوست و دشمن به برتری او در دانش، بردباری، بخشش، پارسایی، پروای الهی و دیگر مکارم اخلاقی باور داشتند.
همسر و فرزند
طبق نقل مشهور، امام عسکری(ع) همسری اختیار نکرد و نسل وی تنها از طریق کنیزی ادامه یافت که مادر حضرت مهدی(ع) است. منابع، نام مادر امام مهدی(ع) را متعدد و مختلف ذکر کردهاند. در منابع آمده است امام حسن عسکری(ع) خادمان و کنیزان متعدد رومی و صقلایی و ترک داشت و شاید این اختلاف در نام مادر امام زمان، از سویی به سبب تعدد کنیزان و از سوی دیگر به منظور پنهان نگاهداشتن تولد امام مهدی(ع) بوده است.
بر اساس غالب منابع شیعه و سنی، تنها فرزند آن حضرت، امام زمان(عج) مسمّا به «محمد» است. درباره فرزندان حضرت، اقوال دیگری هم وجود دارد. برخی او را دارای ۳ پسر و ۳ دختر شمردهاند. خصیبی افزون بر امام مهدی(عج) از دو دختر به نامهای فاطمه و دلاله نام برده، و ابن ابی الثلج افزون بر آن امام، پسری به نام موسی و دو دختر به نامهای فاطمه و عایشه (یا ام موسی) را برشمرده است، اما در برخی کتب انساب، نامهای ذکر شده، خواهران و برادران امام حسن عسکری(ع) هستند، که شاید با فرزندان او خلط شدهاند. در مقابل این منبع مشهور، برخی از عالمان اهل سنت مانند ابن جریر طبری، یحیی بن صاعد و ابن حزم معتقد بودند که امام عسکری(ع) فرزندی نداشته است.
شهادت امام حسن عسکری(ع)
سوابق بازداشت و خطری که همواره از طرف دستگاه حاکم متوجه جان حضرتش بود و این که حضرت یک شخصیت مخالف سیاسی به حساب میآمد و نیز رحلت آن حضرت در سنین جوانی، همگی دلیل شهادت آن حضرت میباشد. آن حضرت در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری توسط سمی که از طرف معتمد خلیفه عباسی به زور به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند.
امام حسن عسکری(ع) را نزد طاغوت عباسی «معتمد» آوردند. او که از احترام جمیع طبقات مردم به امام و مقدم داشتن ایشان بر تمام علویان و عباسیان به تنگ آمده بود و از شنیدن فضائل حضرت مالامال از کینه شده بود، تصمیم گرفت ایشان را به شهادت برساند. لذا زهری کشنده به امام خوراند که بر اثر آن، بدن حضرت رنجه گشت و ایشان بستری شدند، اما با همه درد و آلام جسمانی صبورانه کار خود را به خداوند واگذار کردند.
از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هالهای از غم و بهتزدگی فضای سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبید الله در روایتی که قسمتی از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده: وقتی امام عسکری علیه السّلام رحلت کرد، صدای شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد میزدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه برای تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسی)، بنی هاشم، شخصیتهای نظامی و قضایی و منشیان و مردم به سوی جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتی برپا بود.
دوره امامت امام عسکری همزمان با سه خلیفه عباسی بود: معتز عباسی(۲۵۲-۲۵۵ق)، مهتدی (۲۵۵-۲۵۶ق) و معتمد (۲۵۶-۲۷۹ق). در دوره زندگی امام عسکری(ع)، دستگاه عباسی به ابزار دستی برای امیران رقیب تبدیل شده بود و بخصوص فرماندهان نظامی ترک نقش مؤثری در نظام حکومتی داشتند. شاید نخستین موضع سیاسی ثبت شده در زندگی امام حسن عسکری(ع) مربوط به زمانی باشد که امام حدود ۲۰ سال داشت و پدرش هنوز زنده بود. ایشان در نامهای به عبدالله بن عبدالله بن طاهر (از امیران صاحب نفوذ در دستگاه عباسی، که از دشمنان مستعین، خلیفه وقت به شمار میآمد)، خلیفه را فردی طغیانگر خواند و ساقط شدن او را از خدا خواست. این ماجرا چند روز پیش از سقوط مستعین بود.
پس از قتل مستعین، دشمن او معتز به قدرت رسید و با توجه به اطلاع احتمالی از موضع امام حسن عسکری(ع) نسبت به خلیفه مقتول، در آغاز حکومتش نسبت به آن حضرت و پدرش (حداقل در ظاهر) رفتار خصومتآمیزی نداشت. پس از شهادت امام هادی و جانشینی امام عسکری نیز شواهد حکایت از آن دارد که با وجود محدودیتهایی که برای فعالیتهای ایشان اعمال میشده، امام از آزادی نسبی برخوردار بوده است. برخی از ملاقاتهای حضرت با شیعیان در اوائل امامت خود، این مسئله را تایید میکند. اما پس از گذشت یک سال، خلیفه به امام بدگمان شد و در سال ۲۵۵ق. ایشان را زندانی کرد. امام در دوره یک ساله خلیفه بعدی (مهتدی) نیز همچنان در زندان بود.
با آغاز خلافت معتمد (۲۵۶ق) که با قیامهای شیعی رو به رو بود، امام از زندان آزاد شد و بار دیگر به سازماندهی اجتماعی و مالی امامیه اهتمام ورزید. این نقش فعال امام، آن هم در پایتخت دولت عباسی، بار دیگر دستگاه خلافت را نگران کرد. در صفر سال ۲۶۰ق امام به دستور معتمد به زندان افتاد و شخص خلیفه روزانه اخبار مربوط به امام را پیگیری میکرد. یک ماه بعد امام از زندان آزاد شد ولی تحتالحفظ به خانه حسن بن سهل (وزیر مامون) در نزدیکی شهر واسط منتقل شد.
ارتباط امام و شیعیان
با توجه به ترکیب جمعیتی مذاهب در جامعهای که اکثریت آن را اهل سنت تشکیل میدادند، و همچنین فشارهای عباسیان بر شیعیان، جامعه شیعه در تقیه به سر میبرد. با این حال امام حسن عسکری(ع) نسبت به اداره امور شیعیان و گردآوری وجوهات اهتمام داشت و وکیلانی به سرزمینهای مختلف میفرستاد.
دیدار با امام
در اثر مراقبتی که نسبت به امام حسن عسکری(ع) وجود داشت، شیعیان برای دیدن او مشکل داشتند و از راههای گوناگون تلاش میکردند؛ برای نمونه هنگامی که خلیفه برای دیدن والی بصره میرفت و امام عسکری(ع) را نیز همراه خویش میبرد، اصحاب امام در طول راه خود را برای دیدن وی آماده میکردند. راوی دیگر نقل میکند در یکی از روزها که قرار بود امام به دارالخلافه برود، ما در عسکر به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی [یعنی نوشتهای] بدین مضمون به ما رسید: «کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا در امان نیستید».
نمایندگان امام
محدودیتهای شدید حاکم بر زندگی امام عسکری(ع) سبب شد که حضرت از نمایندگانی جهت ارتباط با شیعیان استفاده کند. در شمار این افراد بهویژه باید از عقید، خادم خاص وی، یاد کرد که امام او را از کودکی بزرگ کرده و حامل بسیاری از نامههای ایشان به شیعیان بود. همچنین فردی با کنیه غریب ابوالادیان که خادم حضرت بوده و ارسال برخی نامهها را به عهده داشته است، اما مشخصاً کسی که در منابع امامی به عنوان باب [نماینده و رابط امام با مردم] شناخته شده، عثمان بن سعید است. عثمان بن سعید پس از وفات امام عسکری(ع) و با ورود به عصر غیبت صغری، به عنوان نخستین وکیل و نایب خاص امام زمان(ع) نیز ایفای نقش کرده است.
نامهنگاری
از راههای ارتباطی شیعیان با امام مکاتبه بود؛ برای نمونه میتوان به نامههای ایشان به علی بن حسین بن بابویه، و نامه به مردم قم و آبه (آوه) اشاره کرد. شیعیان در مسائل و موضوعات مختلف برای ایشان نامه مینوشتند و پاسخ آن را دریافت میکردند.
امام عسکری(ع)، با وجود همه فشارها و مراقبتهای بی وقفه حکومت عباسی، یک سلسله فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی را در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامی انجام میداد که میتوان آنها را بدین گونه خلاصه کرد:
1- کوششهای علمی
گرچه امام، به حکم شرایط نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسی برقرار کرده بود، موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در جامعه نشد، اما در عین حال، با همان فشار و خفقان، شاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثری داشتند. شیخ طوسی تعداد شاگردان آن حضرت را متجاوز از صد نفر ثبت کرده است که در میان آنان چهره های روشن، شخیت های برجسته و مردان وارسته ای مانند احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، ابو عمرو عثمان بن سعید عَمْری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفّار به چشم می خورند.
2- ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان
در زمان امام حسن عسکری(ع) تشیع در مناطق مختلف و شهرهای متعددی، گسترش یافت و شیعیان در نقاط فراوانی تمرکز یافته بودند. شهرها و مناطقی مانند کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامّرأ، جرجان و بصره، از پایگاه های شیعیان به شمار میرفتند. در میان این مناطق، به دلایلی، سامرّأ، کوفه بغداد، قم و نیشابور از اهمیت ویژهای برخوردار بودند. گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب می کرد؛ تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت از یک سو و ارتباط آنان را با همدیگر از سوی دیگر، برقرار سازد و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی، رهبری و سازماندهی کند. این نیاز، از زمان امام نهم احساس می شد و شبکه ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون، به منظور برقراری چنین برنامه ای، از آن زمان به مورد اجرا گذاشته می شد. این برنامه در زمان امام عسکری علیه السلام نیز ادامه یافت. به گواهی اسناد و شواهد تاریخی، امام عسکری علیه السلام نمایندگانی از میان چهره های درخشان و شخصیت های برجسته شیعه در مناطق متعدد منصوب کرده و با آنان در ارتباط بود و از این طریق، پیروان تشیع را در همه مناطق، زیر نظر داشت. از میان این نمایندگان، می توان از «ابراهیم بن عبده»، نماینده امام در «نیشابور»و«احمد بن اسحاق بن عبدالله قمی اشعری» در قم و«ابراهیم بن مهزیار» در اهواز یاد کرد.
3- فعالیت های سرّی سیاسی
امام به رغم تمامی محدودیت های و مراقبت هایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل می آمد، یک سلسله فعالیت های سرّی سیاسی را رهبری می کرد که با گزینش شیوه های بسیار ظریف پنهانگاری، از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، به دور می ماند.
«عثمان بن سعید عَمْری» که از نزدیک ترین و صمیمی ترین یاران امام بود، زیر پوشش روغن فروشی، فعالیت میکرد و شیعیان و پیروان آن حضرت، اموال و وجوهی را که می خواستند به امام تحویل دهند، به او می رساندند و او آنها را در ظرف ها و مشک های روغن قرار داده، به حضور امام می رساند. «داود بن اسود»، خدمتگزار امام که مأمور هیزم کشی و گرم کردن حمام خانه حضرت عسکری علیه السلام بود، می گوید: «این چوب را بگیر و نزد «عثمان بن سعید» ببر و به او بده». من چوب را گرفته، روانه شدم. در راه به یک نفر سقّا برخوردم. قاطر او، راه مرا بست. سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کردم وبه قاطر زدم. چوب شکست و من وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامه ای افتاد که در داخل چوب بود؛ به سرعت چوب را زیر بغل گرفته، برگشتم.
وقتی به در خانه امام رسیدم، «عیسی»، خدمت گزار امام کنار در به استقبالم آمد و گفت: «آقا و سرورت می گوید که چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟»، گفتم: «نمی دانستم داخل چوب چیست»، امام علیه السلام فرمود: «چرا کاری می کنی که مجبور به عذر خواهی شوی؟ مبادا بعد از این چنین کاری کنی، اگر شنیدی کسی به ما ناسزا هم می گوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن. ما، در شهر و دیار بدی به سر می بریم؛ تو فقط کار خود را بکن و بدان که گزارش کارهایت به ما می رسد». این قضیه نشان می دهد که امام، اسناد، نامه ها و نوشته هایی را که سرّی بوده، در میان چوب، جاسازی می کرد و برای «عثمان بن سعید» که شخص بسیار مورد اعتماد و رازداری بوده، میفرستاد و این کار را به عهده مأمور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و... بود و معمولاً سؤ ظن کسی را جلب نمیکرد، واگذار کرده بود.
4- حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان
یکی دیگر از موضع گیری های امام، حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، به ویژه از یاران خاص و نزدیک آن حضرت، بود. گاهی برخی از یاران امام، از تنگنای مالی، در محضر امام علیه السلام شکوه می کردند و آن حضرت، گرفتاری مالی آنان را برطرف می ساخت و گاهی حتی پیش از آن که اظهار کنند، امام علیه السلام مشکل آنان را برطرف می کرد. این اقدام امام علیه السلام مانع از آن می شد که آنان زیر فشار مالی، جذب دستگاه حکومت عباسی شوند. ابو هاشم جعفری می گوید: «از نظر مالی در مضیقه بودم؛ خواستم وضع خود را طی نامه ای برای امام عسکری علیه السلام بیان کنم؛ ولی خجالت کشیدم و از این کار خودداری کردم. وقتی که وارد منزل شدم، امام صد دینار برای من فرستاد و طی نامه ای نوشت: هر وقت احتیاج داشتی، خجالت نکش و پروا مکن و از ما بخواه که به خواست خدا، به مقصود خود می رسی».
5- تقویت و توجیه سیاسی عناصر مهمّ شیعه
یکی از مهم ترین فعالیت های سیاسی امام، تقویت و توجیه سیاسی رجال مهم شیعه در برابر فشارها و سختی های مبارزات سیاسی، در جهت حمایت از آرمان های بلند تشیع بود. از آن جا که شخصیت های بزرگ شیعه در فشار بیشتری بودند، امام علیه السلام هر یک از آنان را به نحوی دل گرم و راهنمایی می کرد و روحیه آنان را بالا می برد؛ تا میزان تحمل و صبر و آگاهی آنان در برابر فشارها، تنگناها و فقر و تنگدستی ها فزونی یابد و بتوانند مسئولیت های بزرگ اجتماعی و سیاسی و وظایف دینی خود را به خوبی انجام دهند. امام علیه السلام در نامه ای به علی بن حسین بن بابویه قمی، یکی از فقهای بزرگ شیعه، پس از ذکر یک سلسله توصیه ها و رهنمودهای لازم، چنین یاد آوری می کند: «صبر کن و منتظر فرج باش که پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده است: «برترین اعمال امت من، انتظار فرج است. شیعیان ما پیوسته در غم و اندوه خواهند بود؛ تا فرزندم ظاهر شود؛ همان کسی که پیامبر بشارت داده که زمین را از قسط و عدل پر خواهد ساخت، همچنان که از ظلم و جور پر شده باشد. ای بزرگمرد و مورد اعتماد و فقیه من! صبر کن و شیعیان مرا به صبر فرمان بده! زمین از آن خداست و هر کسی از بندگانش را که بخواهد، وارث (حاکم) آن قرار می دهد. فرجام نیکو، تنها از آنِ پرهیزگاران است. سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همه شیعیان باد!»
6- استفاده گسترده از آگاهی غیبی
می دانیم که امامان علیهم السلام، در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از آگاهی غیبی برخوردار بودند و در مواردی که اساس حقانیت اسلام یا مصالح عالی امت اسلامی در معرض خطر قرار می گرفت، از این آگاهی به صورت ابزار هدایت، استفاده می کردند. پیشگویی ها و گزارش های غیبی امامان علیهم السلام، بخش مهمی از زندگی نامه آنان را تشکیل می دهد؛ اما چنین به نظر می رسد که: آن حضرت بیش از امامان دیگر آگاهی غیبی خود را آشکار می ساخته است.
بر اساس تحقیق یکی از دانشمندان معاصر، از کرامات و گزارش های غیبی و اقدامات خارق العاده امام عسکری علیه السلام، قطب راوندی در کتاب «خرائج»، چهل مورد، سید بحرانی در «مدینه المعاجز»، صد و سی و چهار مورد، شیخ حر عاملی در «اثبات الهداه»، صد و سی و شش مورد و علامه مجلسی در «بحار الأنوار»، هشتاد و یک مورد را ثبت کرده اند و این، به خوبی روشن گر فزونی بروز کرامات و گزارش های غیبی از ناحیه آن حضرت می باشد.
به نظر می رسد علت این امر، شرایط نامساعد و جوّ پر اختناقی بود که امام یازدهم علیه السلام و پدرش امام هادی علیه السلام در آن زندگی می کردند؛ زیرا از وقتی که امام هادی علیه السلام از سر اجبار به سامّرا منتقل شد، به شدّت تحت مراقبت و نظارت بود. از این رو، امکان معرفی فرزندش «حسن» به عموم شیعیان، به عنوان امام بعدی، وجود نداشت و اصولاً این کار، حیات او را از ناحیه حکومت وقت، در معرض خطر جدی قرار می داد. به همین جهت، کار معرفی امام عسکری علیه السلام به شیعیان و گواه گرفتن آنان در این باب، در ماه های پایانی عمر امام هادی علیه السلام صورت گرفت؛ به طوری که هنگام رحلت آن حضرت، هنوز بسیاری از شیعیان از امامت حضرت حسن عسکری علیه السلام آگاهی نداشتند.
عامل دیگری که در این زمینه مؤثر بود، اعتقاد گروهی از شیعیان به امامت «محمد بن علی»، برادر حضرت عسکری علیه السلام، در زمان حیات امام هادی علیه السلام بوده است. این گروه بر اساس همین پندار او را در محضر امام هادی علیه السلام احترام می کردند؛ ولی حضرت با این پندار مبارزه می کرد و آنان را به امامت فرزندش حسن علیه السلام راهنمایی می نمود.
پس از شهادت حضرت هادی علیه السلام گروهی از خیانت کاران و نادانان، مانند «ابن ماهویه»، این پندار را دستاویز قرار داده، به اغوای مردم و منحرف ساختن افکار از امامت حضرت عسکری علیه السلام پرداختند.
این عوامل دست به دست هم داده، موجب شک و تردید گروهی از شیعیان در امامت آن حضرت، در آغاز کار شده بود؛ چنان که برخی از آنان در صدد آزمایش امام علیه السلام بر آمدند و برخی دیگر در این زمینه با امام علیه السلام مکاتبه کردند. این تزلزل ها و تردیدها به حدّی بود که امام علیه السلام در پاسخ گروهی از شیعیان در این زمینه، با آزردگی و رنجش فراوانی نوشت: «هیچ یک از پدرانم، مانند من، گرفتار شک و تزلزل شیعیان در امر امامت نشده اند...».
7- آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت
از آن جا که غایب شدن امام و رهبر هر جمعیتی، یک حادثه غیر طبیعی و نامأنوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن، برای اغلب مردم دشوار می باشد، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته، افکار را برای پذیرش آن آماده می کردند.
این تلاش در عصر امام هادی و امام عسکری(ع) که زمان غیبت نزدیک می شد، به صورت محسوس تری به چشم می خورد؛ چنان که امام هادی علیه السلام اقدامات خود را توسط نمایندگان انجام می داد و خودش کمتر با افراد تماس میگرفت.
این معنا در زمان امام عسکری(ع)، جلوه بیشتری یافت؛ زیرا امام از یک طرف با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی(عج)، او را تنها به شیعیان خاصّ و بسیار نزدیک نشان می داد و از طرف دیگر، تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت، روز برزو محدودتر و کمتر می شد؛ به طوری که حتی در خود شهر سامرّأ به مراجعات و مسائل شیعیان از طریق نامه یا توسط نمایندگان خویش پاسخ می داد و بدین ترتیب، آنان را برای تحمل اوضاع و شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام علیه السلام، آمده می ساخت و این همان روشی است که بعدها امام دوازدهم(ع) در زمان غیبت صغرا در پیش گرفت و شیعیان را به تدریج برای دوران غیبت کبرا آماده ساخت.
منابع:
2- دانشنامه مجازی مکتب اهلبیت
3- دانشنامه اسلامی موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت(ع) (ویکی اهلبیت)
4- دانشنامه فقه و اصول و علوم حوزوی (ویکی فقه)
منبع مطلب : www.borna.news
مدیر محترم سایت www.borna.news لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
زندگی نامه امام حسن عسکری علیه السلام
اسم ها رو نگفتین
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
لطفا هر چه زود تر پاسخ این سوال را ارسال کنید