خلاصه ی درس هفت خان رستم کلاس ششم
خلاصه ی درس هفت خان رستم کلاس ششم را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
درس فارسی ششم ابتدایی
کاووس شاه جشنی می گیرد و در آن جشن شخصی برای او بربط می زند. او می گوید : من از مازندران آمده ام که سرزمین مناسب برای زندگی است. کاووس شاه با لشگری به سوی مازندران حمله می کند ، اما دیو سپیدچشم ، همه ی لشگریان و خود او را کور می کند. این خبر به گوش زال می رسد و او رستم را به سوی مازندران می فرستد.
خان اول
رستم خواب است و در همان زمان شیری به رخش حمله می کند و رخش آن شیر درنده را شکست می دهد.
خان دوم
رستم تشنه بود و آب می خواست. در بیابان هم آب نبود. ناگهان بزی را می بیند، او را تعقیب می کند و به آب می رسد.
خان سوم
رستم جواب بود.رجش که در حال چریدن بود،اژدهایی را می بیند،سریع رستم را بیدار می کند و با همکاری هم اژدها را شکست می دهند و رستم سراو رامی برد.
خان چهارم
رستم سفره ای پر از غذا می بیند که در کنار آن یک ساز است. او شروع به ساز زدن می کند که صدای آن به گوش زن جادوگر می رسد ، جادوگر خود را به شکل زن زیبا در می آورد و به پیش رستم می رود. رستم می گوید: ببین خدا چه آفریده است که ناگهان با اسم خدا طلسمش باطل می شود پس رستم سریع او را می گیرد و نصف می کند.
خان پنجم
مزرعه داری رستم را در مزرعه خود می بیند. او را بیدار می کند اما رستم سریع گوش های او را می کند و او هم شکایت خود را پیش اولاد می برد. اولاد با رستم جنگید و رستم او را شکست داد ولی به او گفت: اگر بگویی دیو سپید کجاست تو را شاه مازندران می کنم و از مرگ رها می شوی، اولاد نیز قبول کرد.
خان ششم
رستم با ارژنگ دیو می جنگد و سریع سر او را می کند و وقتی بقیه دیوها این صحنه را دیدند و فرار کردند سپس رستم کیکاووس و لشگر او را آزاد کرد و به سمت غار دیوسپید رفت.
خان هفتم
رستم تا وارد غار دیو سپید شد، به سرعت یک پا ویک ران او را از بدن جدا کرد. دیو با همان حال با رستم گلاویز شد و نبردی طولانی شکل گرفت طوری که زمین پر از خون شده بود. رستم از غفلت دیو استفاده کرد و او را به زمین انداخت و شکم او را پاره کرد. با چکاندن خون جگر دیوسپید ، چشم کاووس شاه و سپاه ایران بینا شد.
نظرات شما عزیزان:
منبع مطلب : www.farsi6.loxblog.com
مدیر محترم سایت www.farsi6.loxblog.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
خلاصه هفت خوان رستم
کیکاووس در دژی در مازندران اسیر است. رستم به نجاتش میرود و در راه از هفت بلا جان سالم به در میبرد.
خوان اول: نبرد رخش با شیر بیشه
رستم روز و شب میرفت و راه دو روزه را در یک روز میپیمود تا به دشتی رسید پر از «گور» بود و محل فرمانروایی شیری قدرتمند، رستم کمند انداخت، گوری گرفت، آتشی افروخت و شکار را بریان ساخت و خورد. «رخش» را یله کرد و خود شمشیر زیر سر نهاد و بخفت. پاسی ازشب گذشته، شیر بیامد و «یلی» خفته و اسبی آشفته بدید. نخست قصد کشتن اسب کرد رخش چنان بر سر شیر کوفت که نقش زمین گردید .رستم از خواب برخاست، شیری مرده دید و رخش را مورد نوازش قرار داد و بدو گفت: «اگر تو هلاک می شدی من با این شمشیر و سنان و گرز گران چگونه باید تا مازندران را می پیمودم. از این پس قبل از هرکاری مرا بیدار کن.» {فرمان برداری رخش} رستم پهلوان، این بگفت و زمانی دراز بخوابید. چون خورشید سر از کوه برآورد، تهمتن از خواب خوش بیدار گشت و تن رخش را بسترد و زین بر آن نهاد و یزدان نیکی دهش را یاد کرد و آنان به ادامه راه پرداختند.
خوان دوم: بیابان بی آب
رستم در این خوان به همراه رخش در بیابان بی آب و بسیار گرم گرفتار شد.
بیابان بی آب و گرمای سخت کزو مرغ گشتی به تن لخت لخت
چنان گرم گشتی هامون و دشت تو گفتی که آتش بر او برگذشت
رستم تاب و توان خود را از دست داد و از پروردگار یاری طلبید تا در نهایت یک گوسفند ماده (میش) را در مقابل خویش دید و با خود اندیشید که میش بایستی آبشخوری داشته باشد. از اینرو با تکیه بر شمشیر قد راست کرد و افتان و خیزان در پی میش به راه افتاد و به آبشخور رسید و خود را سیراب نمود.
خوان سوم: جنگ با اژدها
رستم پس از رهایی از بیابان بی آب به خواب رفت که در نیمههای شب اژدهای پیل پیکری که در آن نزدیکی میزیست به رخش حمله ور شد.
زدشت اندر آمد یکی اژدها کزو پیل گفتی نیابد رها
رخش به رستم پناه برد و با کوبیدن سُم سعی نمود او را از خواب بیدار کند اما پیش از بیدار شدن رستم از خواب، اژدها خود را پنهان نمود. رستم از خواب برخواست و به رخش غرّید که چرا بیدلیل وی را از خواب بیدار نمودهاست. این اتفاق یک بار دیگر تکرار شد و رستم عصبانیتر از پیش رخش را تهدید نمود که اگر بار دیگر وی را بی دلیل بیدار کند سر وی را از تن جدا خواهد کرد. اژدها برای بار سوم به رخش حمله کرد و رخش با تردید رستم را بیدار نمود و او این بار اژدها را پیش از آنکه پنهان شود رؤیت کرد و با وی گلاویز شد. رستم در نهایت با کمک رخش که پوست اژدها را به دندان گرفته بود، سر از تن اژدها جدا کرد.
خوان چهارم: زن جادو
رستم در راه در کنار چشمهای به سفره پر زرق و برق و نعمتی برخورد و از رخش پیاده شده و به نواختن سازی که در کنار سفره بود پرداخت. وی در حین آواز خواندن و نواختن، زبان به شکایت به سوی پروردگار گشود که چرا از شادی و خوشی روزگار نصیبی ندارد.
می و جام و بو یا گل و مرغزار نکردهاست بخشش مرا روزگار
زن جادوگری که با لشگری از دیوان در آن نزدیکی میزیست این شنید و خود را به صورت زنی زیبا به رستم نمایان کرد و لشگر دیوان را از چشم رستم به جادو پنهان نمود. رستم در میان گفتگوی خود با زن به ستایش یزدان پرداخت. جادوگر چون نام پروردگار را بشنید چهرهاش سیاه شد.
چو آواز داد از خداوند مهر دگرگونه گشت جادو به چهر
رستم به ماهیت زن پی برد و کمند انداخته او را اسیر کرد و با یک ضربه شمشیر او را دو نیم ساخت.
خوان پنجم: جنگ با اولاد مرزبان
در این خوان رستم در مسیر راه خود، در کنار رودی به خواب رفت و رخش در چمنزاری به چرا مشغول شد. دشتبان آن ناحیه که از چرای رخش به خشم آمده بود به رستم حمله برده و در خواب ضربهای به وی وارد کرد.
چو در سبزه دید اسب را دشتبان گشاده زبان شد، دمان، آن زمان
سوی رخش و رستم بنهاده روی یکی چوب زد گرم بر پای اوی
رستم از خواب برخواست و گوشهای دشت بان را کنده و کف دست او نهاد. دشتبان به پهلوان آن نواحی که "اولاد" نام داشت و سپاهیانش ، شکایت برد. اولاد و سپاهیانش به جنگ رستم رفتند. رستم به سپاه حمله برده و پس از تار و مار کردن آنان اولاد را اسیر کرد و به او گفت که اگر محل دیو سپید را به وی نشان دهد او را شاه مازندران خواهد کرد و در غیر این صورت او را خواهد کشت . اولاد نیز پیشاپیش رستم و رخش به راه افتاد تا محل دیو سپید را به آنان نشان دهد...
خوان ششم: جنگ با ارژنگ دیو
پس از آنکه رستم و اولاد به کوه اسپروز یعنی محلی که در آن دیو سپید، کاووس را در بند کرده بود، رسیدند دریافتند که یکی از سرداران دیو سپید به نام ارژنگ دیو مامور نگهبانی از آن است. رستم شب را خوابید و صبح روز بعد اولاد را با طناب به درختی بست و به جنگ ارژنگ دیو رفت. وی با حملهای سریع سر ارژنگ دیو را از تن جدا ساخت و در نتیجه سپاهیان ارژنگ دیو نیز از ترس پراکنده شدند.
چو رستم بدیدش بر انگیخت اسب بیامد به کردار آذرگشسب
سرو گوش بگرفت و بالش دلیر سر از تن بکندش به کردار شیر
پر از خون سر دیو کنده ز تن بینداخت زان سو که بد انجمن
سپس رستم و اولاد به سمت شهری که محل نگهداری کاووس و سپاهیانش بود به راه افتادند و آنان را از بند رها ساختند. کاووس رستم را در مورد محل دیو سپید راهنمایی کرد و رستم و اولاد به سمت غار محل زندگی دیو سپید به راه افتادند.
خوان هفتم: جنگ با دیو سفید
در خوان آخر ، رستم و اولاد به هفت کوه که غار محل زندگی دیو سفید در آن قرار داشت رسیدند. شب را در آنجا سپری کردند. صبح روز بعد رستم پس از بستن دست و پای اولاد، به دیوان نگهبان غار حمله ور شد و آنان را از بین برد. وی سپس وارد غار تاریک شد. در غار با دیو سپید مواجه شد که همانند کوهی به خواب رفته بود.
به رنگ شبه روی و چون شیر موی جهان پر ز پهنا و باﻻی اوی
به غار اندرون دید رفته به خواب به کشتن نکرد ایچ رستم شتاب
دیو سفید با سنگ آسیاب و کلاه خود و زره آهنی به جنگ رستم رفت. رستم یک پا و یک ران وی را از بدن جدا ساخت. دیو با همان حال با رستم گلاویز شد و نبردی طولانی میان آندو درگرفت که گاه رستم و گاه دیو در آن برتری مییافتند. در پایان، رستم با خنجر خود دل دیو را پاره کرده و جگر او را در آورد.
زدش بر زمین همچو شیر ژیان چنان کز تن وی برون کرد جان
فرو برد خنجر دلش بر درید جگرش او تن تیره بیرون کشید
همه غار یکسر تن کشته بود جهان همچو دریای خون گشته بود
سایر دیوان با دیدن این صحنه فرار کردند. با چکاندن خون دیو در چشمان کاووس و سپاهیان ایران، همگی آنان بینایی خود را باز یافتند و به جشن و پایکوبی مشغول شدند
منبع مطلب : smsvajok88.blogfa.com
مدیر محترم سایت smsvajok88.blogfa.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
سارا : عالیییییی بود 👌🏻👌🏻👌🏻من از این سایت رازی هستم😍😍
ناشناس : خوبه
۰۰۰ : عالی
ولی متن خوبی نداره : بد نیس🤪
: عالی بود
: عالی بود
😂😂 : خوب بود😻😻😻😻
زهرا : عالی
زهرا : خیلی خوب بود ♡
آرزو : خیلی خوبه ممنون از سازندش
ناشناس : خوب
ناشناس : عالی عالی🥰🥰
نازنین سعیدی نیا : عالی♥️♥️♥️
ملیکا : واقعن عالی این سایت دمتون گرم خیلی خوب بود اگه بشه خلاصه همهی درس هارو بزارید عالی میشه دیگه
زهرا : خوب بود👌
پرسپولیس❤ : خیلی بیشتر خلاصه کنید
عالی👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👌👌👌👌👌👌👌👌
عالی👍👍👍👍👍👍👍👍👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌
خوبه
عالی
عالیه
عالیه
سلام عالی بود مممنون
اااا
خیلی عالی
خوب بود
زسسطط
بمیری
عالی عالی عالی
عالییییی❤❤❤
👏👏
عالیییی❤❤
عالیییییی بود
خیلی خیلی خوب بود از تمامی کسانی که در نوشتن یا بقایا ی کار های آن نقشی داشتند ممنونم
خوب
خلاصه زيادتر از درس أست 🙄
عالیههههههه من راضیم
متشکرم 😇
عالی
اگه میشه بیشتر خلاصه کنید ممنون
خیلی خوب بود ولی بیشتر از متن درس باشه بهتره💜🌼
سلام عالی
عالی بود 🌹🌹
عالی
سلام عالی بودددد 👌👌🥰
عالی بود جوابش
خیلی خیلی خوب بود بهتر از اینه که بریم نیم ساعت وقت خودت را هدر بدی این سایت خیلی خیلی خوبه به نظر من به این سایت باید گفت دمت گرم چا کریم
اجتبماک
اجتبماک
خیلی کم بود خان اول و دوم و سوم
خیلی عالی بود 👌👌
عالی بود
علی هست من کلاس ششم هستم و عالی هست 👏👏👏👏🙏🙏❤❤❤
علی هست من کلاس ششم هستم و عالی هست 👏👏👏👏🙏🙏❤❤❤
خیلی ممنون خوب بود
واقعا خیلی داستان زیبایی هست
عالی
بهتر از اینم می شد خلاصه کرد
اگه کوتاه تر بود بهتر بود
خیلی عالی بود
عالی است دمتون گرم خیلی خوب خلاصه کردید ممنون فقط خان سوم غلط املایی داشتید که ان ها رم صحیح کنید
بدنبود
ک
عالی
عالی🌹🌹🌹
خیلی خوب
سلام
اگه میشه بیشتر خلاصه کنید اینکه از خود درس بیشتره
ولی خیلی خوبه ممنون ♥️♥️💗💗🏵️🏵️🏵️💐💐
خیلی خوب
Mm
عالی بود حتما استفاده کنید
سلام من عاطفه صادقی هستم خیلی عالییی بود👏👏👏👏
عالی بود مرسی از سایت خوبتون دست سازنده اش طلا
خینزکبت
عالیییییی بود 👌🏻👌🏻👌🏻من از این سایت رازی هستم😍😍
خیلی خوبه ممنون از سازندش
خیلی بیشتر خلاصه کنید
عالی
عالیییییییی😍😍♥️♥️
عالی بود
خوب بود👌
لطفا اگر میشه یکی از دوستان برداشت درس رو بگن
خوب بود اگر یک کم خلاصه تر بود بهتر بود
سلام خوبی ممنون از لطف شما 💙💙💖💖
سلام خوبی ممنون از لطف شما 💙💙💖💖
عالی بود مرسی
عالی بود مرسی
رستم از تمام مراحل گذشت و زنده ماند در آخر هم رستم از هفت خان یا هفت مرحله گذشت و کیکاووس را نجات داد
عالی بود خوبه👍🏻👌🏻👌🏻
خوب بود به دردم خورد
ممنون خیلی بدردم خورد
عالی
ناالبب
بد نیس🤪
خیلی بد بود
مرسی عالی
خوب بود
ایشالا یکم متن کمتر بودش ولی من هرچیزی ک از این سایت برمیدارم عالی و خیلی خوبه دستتون درد نکنه
عالی بود ممنون گرم اما بجای خواب زده بود جواب و به جایی رخش زده بود رخش این رو درست کنین ممنون میشم
خیلیخوبه
خیلیخوبه
خیلی خوب بود ♡
عالی
عالی
بدک نیست
عالی♥️♥️♥️
عالی
عالی بود ❤❤❤😍
خیلی خوبه
عالی بود
عالی عالی🥰🥰
عالی
خیلی خوبه
عالی
....
خوب
خوب بود😻😻😻😻
سلام ممنون
عالی بود 👌👌👌
خوبه
بادرس مطابقت نداره🤔😬🤕