بیشتر قسمتهای چشم در کجا قرار دارد
بیشتر قسمتهای چشم در کجا قرار دارد را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
چشم انسان
ساختمان چشم انسان شبیه یک کره است. در قسمت جلوی این کره یک پنجره شفاف به نام قرنیه وجود دارد. نور از محیط خارج وارد قرنیه شده و پس از عبور از مردمک به عدسی میرسد. عدسی نور را به صورت دقیق روی شبکیه متمرکز میکند تا تصویر واضحی بر روی شبکیه ایجاد شود. چشم انسان قادر به تشخیص ۱۰ میلیون رنگ است.[۱]
مسیر عبور پرتو های نور از چشم به ترتیب : (1 اشک)(2قرنیه)(3 زلالیه )( 4 عنبیه ( سوراخ مردمک)( 5 زلالیه )(6 عدسی )( 7 زجاجیه )( 8 شبکیه)
چشم از دو بخش به وجود آمدهاست:۱-اجزای فرعی چشم ۲-کرهٔ چشم. اجزای فرعی چشم عبارتند از: حَدَقه، پــِلک، مُژه، اَبرو، ماهیچههای گردانندهٔ کرهٔ چشم.
به ترشحات زردرنگ گوشۀ چشم، قی چشم گفته میشود.[۲]
اجزای فرعی چشم[ویرایش]
حدقه یا چشمخانه: استخوانهای متعددی هستند که به یکدیگر پیوستهاند و یک صندوقچهٔ محکم مخروطی شکل را بهوجود آوردهاند تا کرهٔ چشم در میان آن محفوظ باشد. استخوانهای چشمخانه در قسمت بالا استخوان پیشانی و در پائین استخوان گونه و از طرف خارج استخوان گیجگاهی و از طرف داخل استخوان بینی هستند. فضای داخلی محفظهٔ استخوانی چشم از یک مادهٔ چرب و تا اندازهای سیال پر است.
حدقه بوسیلهٔ پردهای به دو بخش تقسیم میشود: بخش جلو، جایگاه کرهٔ چشم و در بخش عقب؛ اعصاب بینایی که عهدهدار رساندن تصویرها به مغز هستند؛ و اعصاب حسی و حرکتی و ماهیچههای گردانندهٔ چشم و رگهایی که خون را به حدقه و این ماهیچهها میرساند، قرار دارند.
پلک: جلو چشم دو پردهٔ ظریف و محکم آویخته شده که صفحهٔ لطیف چشم را از گرما و سرما و دیگر عوامل بیرونی محافظت میکنند؛ و در هنگام خواب و خطر پلکها کاملاً باهم جفت میگردند، تا در پناه خود چشم را از هرگونه آسیب احتمالی محفوظ دارند، به علاوه پلکها در تعدیل نور نیز نقش مهمی بر عهده دارند.
پلکها در مواقع معمولی در هر دقیقه چند مرتبه؛ بهطور منظم به هم میخورند، و در نتیجه مایع ویژهٔ اشک را؛ که از غدههای قرارگرفته در قسمت فوقانی چشم تراوش میشود، بر روی صفحهٔ چشم پهن میکنند تا آن را شستشو داده و همیشه تازه و مرطوب نگاه دارند و در نتیجه فعالیت آنرا آسانبر سازند.
تراوش اشک از دو نظر برای چشم لازم و سودمند است: یکی از این جهت که سطح چشم را شستشو داده و مانع میشود از اینکه ذراتی که همراه هوا وارد چشم میگردد، صفحه چشم را کدر و ناصاف کند، و دیگر اینکه چون این مایع مخصوص (اشک) دارای خاصیت ضدعفونی است برای نگهداشتن طبقات کره چشم اهمیت شایانی دارد.
اشک چشم پس از اینکه چشم را شستشو داده و ضدعفونی کرد به سوی گوشهٔ داخلی چشم سرازیر میشود و از آنجا بهوسیلهٔ لوله اشکی به درون کیسه مخصوصی که کیسهٔ اشکی نامیده میشود میریزد و در آنجا نیز توقف نمیکند و ضمناً بیمصرف هم نمیماند، بلکه تدریجاً به فضای تحتانی بینی میریزد، تا در اثر تبخیر، هوای تنفسی را که از بینی به سوی شش رهسپار است مرطوب سازد.
مژهها: در لبه بیرون پلکها، موهای منظمی صف کشیدهاند که از ورود گرد و غبار مانع میشوند و در برابر نورهای شدید نیز مقاومت کرده از شدت آن میکاهند و در کنارهٔ پلکها غدههایی وجود دارد که از آنها مادهٔ چرب مخصوصی ترشح کرده لبه پلکها و مژهها را چرب و مرطوب نگاه میدارد، تا از جریان اشک چشم به رخسار در حالت عادی، جلوگیری شود، و ضمناً اصطکاک مداوم پلکها به یکدیگر موجب ناراحتی انسان نگردد.
ماهیچههای گرداننده چشم: برای اینکه عکسبرداری چشم از اشیاء بهسرعت و سهولت انجام بگیرد و کرهٔ چشم با حرکتهای متعدد خود این وظیفهٔ حیاتی را انجام دهد؛ شش ماهیچه پیرامون آن را فراگرفتهاست تا حرکت آن را در جهات گوناگون یعنی بالا و پائین و چپ و راست و به سوی درون و بیرون ممکن کنند.
ابرو: در بالای هریک از پلکهای فوقانی انبوهی از موهای منظم صف کشیدهاند که افزون بر جنبهٔ زیبایی از ریزش عرق به درون چشم جلوگیری میکنند؛ و در تعدیل نور بهویژه نورهایی که از طرف بالا میتابد تأثیر بسزایی دارند.
کره ی چشم[ویرایش]
کره چشم انسان از لایهها و بخشهای گوناگون تشکیل شدهاست. معنای لغوی نام این لایهها که در پرانتز میآید عبارت است از: صُلبیه (سختک)، مشیمیه (بچهدانک)، عنبیه (انگورک)، شبکیه (پنجرک)، زلالیه (روشنک)، زجاجیه (شیشک)، جلیدیه (پوششک) و ملتحمه (پیوستک). قرنیه نیز به معنی شاخک است.[۳]
لایههای کرهٔ چشم[ویرایش]
کرهٔ چشم بینایی را میسر میسازد، البته دقیقا کره نیست و قطر آن در راستای طول ۲۴ تا ۲۵ میلیمتر و در جهت پهلوها ۲۴ تا ۲۵ میلیمتر و در جهت پهلوها ۲۳ تا ۲۴ میلیمتر است ولی چون این تفاوت معمولاً غیرمحسوس است کرهٔ چشم نامیده شدهاست، و آن از دو قسمت اساسی تشکیل یافتهاست:
۱ طبقات منظمی که در اطراف قرار گرفته؛ و بعضی از آنها مأمور حفاظت اعضاء داخلی و بعضی برای تأمین غذای آنها و قسمتی محل بازتاب تصویرها و آماده ساختن آنها برای انتقال به مغز است.
صُلبیه پردهای است سفید و محکم[۴] که تمام کرهٔ چشم را فرا گرفته، این پردهٔ بسیار ظریف که ضخامت آن از یک میلیمتر تجاوز نمیکند؛ استحکام بالایی دارد و از اینرو از عهدهٔ وظیفهٔ خود که حفظ کرهٔ چشم است، به آسانی برمیآید؛ یعنی همانطور که دوربین عکاسی یک جعبه دارد که ذرهبین (عدسی) و شیشهٔ حساس در داخل آن جا دارند؛ چشم ما نیز یک جلد محکم دارد که اعضاء بسیار ظریف و حساسی را دربرگرفتهاست؛ و مقداری که از این پرده دیده میشود همان سفیدی چشم است؛ ضمناً در قسمت جلو قدری برآمده شده و نازکتر و شفاف میگردد تا به آسانی نور از آن عبور کند و همین قسمت که یک نهم تمام پردهٔ صلبیه است، اصطلاحاً «قرنیه» نامیده میشود، و در عقب صلبیه سوراخی است که از آنجا عصب بینایی وارد کرهٔ چشم میگردد. در هر چشم نطقهای در بینایی وجود دارد که چشم قادر به دیدن آن نیست، اما انسان متوجه آن نمیشود. این نقطه همان نقطه کور است. نقطه کور از اهمیت بالایی در بیماری آب سیاه برخوردار است. آسیب به این نقطه موجب از بین رفتن بینایی بهطور مادام العمر میگردد.
شاید این پردهٔ ظریف را که در اصطلاح کالبدشناسی «صلبیه» و در اصطلاح پزشکی «غلاف بینایی» نامیده میشود بهقدری نازک مجسم کنید که تصور کنید نوک خاری میتواند به آسانی آن را سوراخ کند، در صورتیکه استواری و سختی آن طوری است که چاقوهای معمولی مگر با فشار خیلی زیاد میتواند آن را پاره کند، و پزشکان به هنگام اعمال جراحی داخل چشم؛ نیاز به چاقوهای بسیار ظریف و نوکتیزی دارند، که اگر تیز نباشد در موقع کار گرفتار اشکال فراوان میگردند.
مُلتَحِمه غشا مخاطی نازک و شفافی میباشد که سطح داخلی پلکها را مفروش کرده و بخش جلویی صلبیه را میپوشاند.
مَشیمیه در داخل صلبیه لایهای وجود دارد که مَشیمیه نام دارد. این لایه نازک و لطیف است و وظیفهٔ حساس آن تغذیه چشم به وسیله رگها است و چون تا حدی به پردهٔ بچهدان شبیه است «مشیمیه» نامیده شدهاست، قسمت جلو این پرده که «عنبیه» نامیده میشود از لحاظ رنگ و شکل تغییر قابلتوجهی حاصل کردهاست یعنی از لحاظ شکل مسطح و عمودی است و لذا بین آن و «قرنیه» فضایی به وجود آید که آن فضا از مایع ویژه و شفافی بنام «زلالیه»؛ مملو است. از لحاظ رنگ معمولاً سیاه است که سیاهی چشم را تشکیل میدهد و گاهی در بعضی از اشخاص برنگ آبی یا سبز بیرون میآید. این لایه وظیفه تغذیه صلبیه و شبکیه را بر عهده دارد.
«مردمک» سوراخی است که قطر آن از ۳ تا ۶ میلیمتر میرسد و بین عنبیه قرار دارد که به نور حساس است. یعنی در مقابل نور زیاد تنگ و در مقابل نور کم گشاد میشود؛ تا این عمل خودکار؛ میزان نوری را که باید وارد چشم شود مرتب سازد «مردمک» چشم در حقیقت مانند «دیافراگم» دوربین عکاسی است با این تفاوت که خودکار است یعنی نیاز به این ندارد که ما آنرا کم و زیاد کنیم بلکه در تاریکی خودبهخود گشاد و در روشنایی تنک میشود.
این سوراخ روی این اصل «مردمک» نامیده شدهاست که دو نفر که در مقابل یکدیگر واقع شوند تصویر هرکدام در وسط سیاهی چشم طرف مقابل دیده میشود.
مردمک در انسان گرد است و همیشه به رنگ سیاه دیده میشود زیرا پشت آن فضای تاریکی است که به «تاریکخانهٔ چشم» موسوم است و محتویات آن با چشم غیر مسلح دیده نمیشود، ولی در حیوانات به اشکال مختلف در میآید چنانکه در گربه دیده میشود که در هنگام روز که نور زیاد است سیاهی وسط چشم آن حیوان بهشکل «الف» درمیآید و در شب بالعکس باز میشود و از پشت آن انعکاس نور خارج؛ به صورت درخشندگی و برق مخصوصی ظاهر میشود؛ در عقب پردهٔ «مشیمیه» سوراخی برای ورود «عصب بینایی» وجود دارد.
«مردمک چشم» در حالات مختلف آنقدر نازک و کلفت میشود تا نوری را که به آن میرسد برای استفادهٔ دید کاملاً متمرکز نماید، و این کیفیت در هیچیک از اجسام حتی در شیشه یافت نمیشود.
پردهای است لطیف و حساس که میان «مشیمیه» قرار گرفته و چون بیشباهت به پنجره نیست به این نام نامیده شدهاست، شَبَکیه پردهای است عصبی یعنی دنبالههایی است از اعصاب بینایی و به وسیلهٔ همان اعصاب به مغز مربوط میشود، و «نقطهٔ کور» و «لکه زرد» بر روی این الیه قرار دارند. نقطه کور ناحیه ورود عصب به چشم است و نقطه زرد که محل تشکیل تصویر اشیاء میباشد. نقطه زرد در فاصله کمی از نقطه کور قرار دارد. در چشم چپ، نقطه کور در سمت راست نقطه زرد و کمی پایینتر واقع شدهاست. همچنین در چشم راست، نقطه کور در سمت چپ نقطه زرد و کمی پایینتر واقع شدهاست.
پردهٔ شبکیهٔ چشم مرکب از نه لایه جداگانه است که قطر مجموع آنها به اندازه کلفتی یک ورقه کاغذ نازک میباشد؛ در ضخامت این پرده سلولهایی قرار دارند که تحت اثر امواج نورانی تحریک میگردند؛ سلولهای مزبور به صورت شمشها و مخروطها قرار گرفتهاند و تعداد اولی به سی میلیون و تعداد دومی به سه میلیون عدد بالغ میشود این شمشها و مخروطها به تناسب کاملی قرار گرفتهاند. بیماری کور رنگی وابسته به همین سلولها میباشد.
محیطهای شفاف کرهٔ چشم[ویرایش]
محیطهای شفاف چشم قسمتهایی از کرهٔ چشم میباشد که نور را از خود عبور داده و در نتیجه تصاویر اجسام را بر روی «لکه زرد» که قسمتی از شبکیه است میاندازند و اینها عبارتند از:
در پشت قرنیه و جلوی عدسی ناحیهای وجود دارد که مایعی شبیه به آب در آن جریان دارد و به همین مناسبت است که زُلالیه نامیده شدهاست. از جملهٔ قوانین نور آن است که هنگامی که از یک محیط رقیقی وارد محیط غلیظی شود تغییر حاصل میکند که این تغییر شکست نور نامیده میشود و روی همین اصل نوری که در محیط رقیق یعنی هوا موجود است هنگامی که وارد این محیط نسبتاً غلیظ یعنی زلالیه میشود «شکست» حاصل میکند و برای بازتاب یافتن بر روی شبکیه آماده میشود.
این عضو که «عدسی چشم» نیز نامیده میشود، شبیه به ذرهبینهای معمولی به کلفتی سه چهار میلیمتر و در پشت پرده دوم چشم یعنی «عنبیه» قرار دارد و قسمت مرکزی آن از قسمتهای اطراف آن سختتر است و روی آن را پردهٔ شفاف و نرمی فرا گرفتهاست و ضمناً ماهیچههایی در پیرامون آن وجود دارد که باعث تغییر شکل آن میگردد تأثیر این عضو در «شکست نور» و تطبیق تصاویر اجسام بر روی «لکهٔ زرد» بسیار مهم و قابل توجه است، زیرا همهٔ تصویرها باید روی نقطه زرد بیفتند. این کار از طریق تطابق صورت میگیرد
زُجاجیه مایعی است که تمام در ناحیه پشت چشم ساکن است. و در جلو به «عدسی چشم» و در پشت به شبکیه ارتباط دارد و از هر طرف پوسته شفافی اطراف آن را فراگرفتهاست؛ کار این عضو نیز «شکست نور» است؛ و در تطبیق تصاویر اجسام بر روی «لکه زرد» تأثیر شایانی دارد. ویسکوزیته آن در برخی مقالات 2 تا 4 برابر آب و در برخی دیگر تا هزاران برابر آب ذکر شدهاست.
نقصهای مادرزادی چشم[ویرایش]
نوزاد انسان ممکن است بدون چشم به دنیا بیاید یا چشم او در لایهای پنهان مانده باشد. چشمها ممکن است به هنگام تولد کوچکتر از حد معمول باشد یا شکلی بیرون زده داشته باشد که به گاوچشمی معروف است.[۶] نبود عدسی، دررفتگی عدسی، نبود عنبیه، درشتی قرنیه، و ناپیوستگی عصب بینایی از دیگر عیوب مادرزادی چشم در برخی نوزادان است. آبسیاه مادرزادی، چشم کیسهدار، و انسداد مادرزادی مجرای اشکی از دیگر نقایص مادرزادی است.[۶]
پلکهای نوزاد نیز ممکن است به حالت افتاده، برگشته به تو یا بیرون باشد یا اینکه نوزاد ممکن است بدون پلک به دنیا بیاید.[۶]
از دیگر کاستیهای مادرزادی چشم میتوان به نشانگان اکسنفلد، بیماری نوری، و پدیده مارکوس گان اشاره کرد.[۶]
منابع[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
چشم
چشمها اعضای دستگاه بیناییاند این اندام برای موجودات توانایی دریافت و پردازش جزئیات دیداری و توان پاسخ، پاسخی که لزوماً برای انجامش نیاز به بینایی نیست را فراهم میکنند. چشم، نور را شناسایی میکند و آن را تبدیل به پیامهای الکتروشیمیایی در یاختههای عصبی میکند. در موجودات پیشرفته تر، چشم اندام نوری پیچیدهای است که روشنایی را از فضای پیرامون میگیرد، شدت و ضعف آن را متناسب میکند یا بر روی اجسام تمرکز میکند تا یک تصویر واضح داشته باشد. تصویر را تبدیل به سیگنالی میکند و به مغز میفرستد. چشمهایی که توان تجزیهٔ تصویر داشته باشند در ده نوع مختلف در طبیعت دیده شدهاند که ۹۶ درصد از گونههای جانوران چشمانی با ساختار پیچیده دارند.[۱] چشمهای با توان تجزیهٔ تصویر در نرمتنان، طنابداران و بندپایان وجود دارد.[۲] رزولوشن (قدرت بینایی) چشم انسان ۵۷۶ مگاپیکسل محاسبه شدهاست.
سادهترین چشم مانند چشم میکروبها، کاری نمیکند به جز تشخیص نور و تاریکی؛ که این برای تنظیم ساعت زیستی آنها کافی است.[۳]
کلیات[ویرایش]
چشمهای پیچیده میتوانند شکلها و رنگها را از هم تشخیص دهند. کهنترین آثار یافت شده از چشمهای نخستین به ۶۰۰ میلیون سال پیش، دورهٔ انفجار کامبرین بازمیگردد.[۴] آخرین جد جانوران ابزارهای زیست-شیمی لازم برای بدست آوردن بینایی را داشت و پس از آن ۹۶ درصد از گونههای جانوری در شش شاخهٔ زیستی از ۳۵ شاخه بینایی بدست آوردند.[۱] در بیشتر مهرهداران و برخی از نرمتنان، چشم به این صورت کار میکند که اجازه میدهد پرتوهای نور وارد چشم شوند و به صفحهای که پر از یاختههای حساس به نور است برخورد کنند. این صفحهٔ حساس به نور در پشت چشم قرار دارد و شبکیه نام دارد. یاختههای مخروطی برای تشخیص رنگ و یاختههای استوانهای برای تشخیص در نور با شدت کم، همگی بر روی شبکیه قرار دارند و نور دریافتی را تبدیل به پیامهای عصبی میکنند. این پیامها با کمک عصبهای بینایی به مغز فرستاده میشود.
چنین چشمهایی معمولاً کروی شکل اند و پر از مایعی شفاف و ژله مانند به نام زجاجیه. یک عدسی داخل آنها قرار دارد تا بتواند بر روی اجسام پیرامون تمرکز کند و عنبیه که ماهیچههای پیرامون آن برای تنگ یا گشاد کردن مردمک کاربرد دارد. مردمک با تنگ و گشاد شدن میزان نور ورودی به چشم را تغییر میدهد.[۵] و در صورتی که نور کافی باشد محل تشکیل تصویر بر پردهٔ چشم را تغییر میدهد و خطاهای احتمالی را برطرف میکند.[۶] چشمان بیشتر سرپایان، ماهیها، دوزیستان و مارها شکل عدسی ثابت دارد و تمرکز بر روی تصویر با کمک عقب و جلو رفتن لنز قابل انجام است مانند آنچه که در هنگام تمرکز کردن (فوکوس کردن) در دوربین عکاسی رخ میدهد.[۷]
چشمان مرکب در میان بندپایان دیده میشود. این نوع چشم از تراشهای بسیار کوچک به نام ریزچشمک، تشکیل شده بسته به زیست جانور هر یک از این ریزچشمکها به اندازهٔ یک تصویر دانهای (پیکسلی) یا چندین تصویر ارائه میکند. هر ریزچشمک، حسگر، لنز و سلولهای حساس به نور خودش را دارد. برخی چشمها تا ۲۸ هزار حسگر بر روی خود دارند که به صورت شش ضلعی کنار هم قرار گرفتهاند و دیدی ۳۶۰ درجه میدهند. چشمهای مرکب به حرکتها و جابجایی بسیار حساساند. بسیاری از بندپایان به ویژه پیچیدهبالان چشمانی مرکب دارند که تنها چند تراش دارد هر تراش هم خود یک شبکیه دارد و میتواند تصویری بر روی خود داشته باشد. هر چشم تصویر متفاوتی از دیگری دارد، این تکه تصاویر در کنار هم در مغز یک تصویر بزرگ با وضوح بالا تشکیل میدهد.
پژوهشگران دریافتهاند که میگوی آخوندکی بینایی رنگی با تصاویر فراطیفی دارد که پیچیدهترین بینایی رنگی در جهان است.[۸] تریلوبیتها که امروزه منقرض شدهاند، چشمانی ویژه داشتند، عدسی چشم آنها بلور کلسیت بود از این نظر آنها با بیشتر بندپایان متفاوت بودند چون اکثراً چشمانی نرم دارند. شمار عدسیهای آنها نیز متفاوت است برخی تنها یک عدسی و برخی دیگر هزاران عدسی در یک چشم داشتند.
در مقابل چشمان مرکب، چشمان ساده قرار دارند که تنها یک عدسی دارند. عنکبوتهای جهنده یک جفت چشم بزرگ با میدان دید باریک دارند که در کنارش چندین چشم کوچک قرار دارد (در کل چهار جفت چشم) که به آنها دید جانبی میدهد. لارو برخی حشرات مانند کرم پیلهساز گونهٔ دیگری از چشم ساده را، موسوم به «چشم سادهٔ جانبی» یا «استماتا» (stemmata) دارند که معمولاً یک تصویر تقریبی و محو از جسم بدست میآورد اما آنها این قدرت را دارند تا وضوح تصویر را بیشتر کنند و در تاریکی هم حساسیت بیشتری به نور دهند و تصویر را (۱۰۰۰ برابر) واضح تر کنند.[۹] چشمهای جانوری مانند حلزون، گونهٔ دیگری از چشم ساده است، این چشمها عدسی ندارند در نتیجه نمیتوانند تصویری را بازتاب کنند بلکه تنها به نور حساسیت دارند و میتوانند تاریکی را از روشنایی تشخیص دهند. این چشم به حلزونها کمک میکند از نور سفید مستقیم خود را در امان نگه دارند. برای جانورانی که نزدیک چاه گرمابی زندگی میکنند، چشمان مرکب، ساده شدهاست و برای نور فروسرخ بهینه شدهاست، چشم آنها میتواند نور فروسرخ را تشخیص دهد در نتیجه آنها خود را از نقاط جوشان آب فراری میدهند تا زنده زنده نجوشند.[۱۰]
انواع[ویرایش]
ده نوع ترکیب بندی ظاهری برای چشم وجود دارد، تمام ابزارهای عکاسی ساخته شده توسط انسان غیر از عدسی فرنل و لنز زوم همگی در طبیعت وجود دارند.[۱] اما از نظر کلی چشمها در دو رده قرار میگیرند، «چشمان ساده» که تنها یک سطح مقعر دریافت کنندهٔ نور دارد و «چشمان مرکب» که چندین عدسی دارد و نور را به سطح محدبی هدایت میکند.[۱] عبارت چشمان ساده به معنی داشتن پیچیدگی یا دقت کمتر نیست بلکه هر یک از این چشمها به خوبی میتوانند برای محیط زندگی صاحب خود بهینه شوند. تنها محدودیت چشمها در وضوح تصویر (resolution) است. فیزیک چشمهای مرکب به آنها اجازه نمیدهد تصویری با وضوح بالاتر از ۱° داشته باشند. چشمهای برهمافزا (superposition) میتوانند به حساسیت بیشتری نسبت به چشمهای همکنار (Apposition) دست یابند در نتیجه برای جانوران شبزی و آنهایی که بیشتر در تاریکی زندگی میکنند، مناسبترند.[۱] چشمها برپایهٔ سلولهای دریافت کنندهٔ تصویر خود به دو دسته تقسیم میشوند، آنهایی که سلولهایشان مژک دار است (مانند مهره داران) و آنهایی که ریزچشمک دارند. این دو گروه، فراگیر نیستند، گزندهتباران نیز چشمانی با سلولهای مژکدار دارند اما شکمپایان و برخی کرمهای حلقوی هر دو گونه را دارند.[۱۱]
چشم چطور میبیند؟[ویرایش]
چشمها برای دیدن، مجبور به حرکت هستند. شش عضله خارجی که کره چشم را احاطه کردهاست، مانند نخهای خیمه شب بازی عمل میکند و آنها چشمها را به صورت هماهنگ در جهات مختلف حرکت میدهد.
اما اصلیترین عنصری که چشم ما برای دیدن به آن نیاز دارد، نور است. نور تصویر اشیاء را در چشم مینشاند. اولین چیزی که نور هنگام ورود به چشم آن را لمس میکند، لایه نازکی از اشک است. پشت این لایه مرطوب، قرنیه چشم قرار دارد. این پوشش شفاف به تمرکز نور کمک میکند.
نور پس از عبور از این لایه که زلالیه نام دارد، وارد مردمک میشود. بازشدن مردمک با عنبیه یا همان بخش رنگی چشم صورت میگیرد و میزان این بازشدگی به میزان ورود نور بستگی دارد. نور پس از آن به عدسی چشم میتابد که عملکرد آن مانند لنز دوربین است. عدسی، پرتوهای تابیده به شبکیه را متمرکز میکند. ضخامت عدسی با توجه به دور یا نزدیک بودن اشیاء، تغییر میکند.
در مرحله بعد نور وارد کره چشم میشود که مملو از مایعی ژل مانند به نام زجاجیه است. نور در نهایت به پردهای به نام شبکیه میتابد که در داخلیترین قسمت کره چشم واقع شدهاست. شبکیه مانند صفحه فیلم خام دوربین فیلمبرداری یا فیلم دوربین عکاسی است. پرتوهای نوری پس از برخورد با پرده شبکیه در قالب پیامهایی عصبی به مغز منتقل و در آنجا تفسیر میشود.
قرنیه[ویرایش]
قرنیه یک قسمت دایرهای شکل با تحدب به جلو است. قرنیه قسمت شفاف لایه خارجی در جلو میباشد و تحدب آن به سمت جلو است. قبل از ورود نور به عدسی، نور در قرنیه شکست مییابد و پرتوهای نور همگرا میشوند. قرنیه عروق خونی ندارد (چون) برای عبور نور باید شفاف باشد و بنابراین از طریق انتشار تغذیه میشود. قرنیه به علت چینش منظم الیاف کلاژن و کمآب بودن نسبی آن شفاف تر از صلبیه است. لایهها ی آن به ترتیب اپیتلیوم، استروما (بومن، دسمه) و اندوتلیوم میباشد.
صلبیه[ویرایش]
پردهای ضخیم، محکم و سفیدرنگ است که قسمت بیرونی کره چشم را پوشانیده و ضخامت آن از عقب به جلو بهتدریج کاسته میشود. سطح درونی آن قهوهای رنگ و مجاور مشیمیه است. صلبیه در جلوی چشم مسطح شده و قرنیه را به وجود میآورد.
زلالیه[ویرایش]
زلالیه مایع شفافی است که فضای جلوی عدسی را پر میکند. زلالیه از مویرگها ترشح میشود و مواد غذایی و اکسیژن را برای عدسی و قرنیه فراهم میکند و مواد دفعی را نیز جمعآوری کرده و از طریق خون دفع میکند.
عنبیه[ویرایش]
(اگر به چشم فردی از روبرو نگاه کنیم قسمت سفید رنگ، صلبیه و قسمت رنگی چشم عنبیه نام دارد). عنبیه از طریق مشیمیه که شامل رگهای خونی فراوانی هست تشکیل شدهاست. قسمت جلویی مشیمیه به شکلی رنگین هست که عنبیه نام دارد. در عنبیه دانههای رنگی وجود دارد که حاوی ملانیناند. تراکم این دانهها، رنگ چشم را تعیین میکند.
عدسی[ویرایش]
عدسی چشم کپسولی برآمده (محدب) است و جزئی شفاف از ساختار چشم است که همراه با قرنیه، پرتوهای نور را شکسته و آنها را بر روی شبکیه متمرکز میکند. برآمدگی (تحدب) عدسی با انقباض ماهیچهٔ مژگانی تغییر میکند؛ و باعث میشود تحدب و کرویت و قطر عدسی زیاد شود بهطوریکه هنگام دیدن اجسام نزدیک، با انقباض ماهیچههای مژگانی، عدسی ضخیم میشود. وقتی به اجسام دور نگاه میکنیم با استراحت این ماهیچهها، عدسی باریکتر میشود. به این ترتیب، تصویر در هر حالت رو شبکیه تشکیل میشود (نه جلوتر و نه عقبتر) این فرایندها تطابق نام دارد.
زجاجیه[ویرایش]
زجاجیه (Vitrous Body) مادهای ژله ای، شفاف و بیرنگ است که در فضای پشت عدسی قرار دارد و باعث حفظ شکل کروی چشم میشود و همراه با زلالیه فشار درون چشم را ثابت نگاه میدارد.
مشیمیه[ویرایش]
مشیمیه یکی از لایههای ساختمان چشم است که بین صلبیه و شبکیه قرار گرفتهاست. این لایهٔ رنگدانهدار حاوی مویرگهای فراوانی است که تغذیهٔ عنبیه و سلولهای گیرندهٔ نور شبکیه را بر عهده دارد. مشیمیه در جلوی چشم، بخش رنگین چشم یعنی عنبیه را به وجود میآورد. همچنین رنگدانهٔ سیاه ملانین موجود در سلولهای مشیمیه، برای جلوگیری از بازتاب نور و دید واضح، لازم است. افراد زال بهطور ژنتیکی فاقد رنگدانهاند پرتوهای نور درون کرهٔ چشم این افراد در جهتهای گوناگون بازتاب پیدا میکنند. در نتیجه این افراد، دید واضحی ندارند. ذرههایی به نام ملانین در آن قرار دارند.
شبکیه[ویرایش]
داخلیترین لایهٔ چشم حساس به نور است که شامل سلولهای مخروطی (مسئول دید رنگی و جزئیات اجسام) و سلولهای استوانهای (مسئول دید سیاه و سفید و دید در نور کم) هستند. با تحریک سلولهای استوانهای یا مخروطی، سیگنالهای عصبی از لایههای عصبی زیرین شبکیه نهایتاً به فیبرهای عصب بینایی و قشر مغز میرسند....
در طب سنتی[ویرایش]
در کتب طب سنتی در بخش تشریح گفته شده چشم مرکب و تشکیل شده از ۷ طبقه و ۳ رطوبت است. به ترتیب از بیرون به داخل عبارت اند از: ۱-ملتحمه ۲-قرنیه ۳-عنبیه - بعد از آن رطوبت بیضیه ۴-عنکبوتیه - رطوبت جلیلیه - رطوبت زجاجیه و شامل یاختههای مخروطی استوانه ای و یاختههای عصبی است.
شباهت های دوربین و چشم انسان:[ویرایش]
فوکوس تصویر – Image Focusing[ویرایش]
چشم انسان و لنز دوربین هر دو بر یک تصویر وارونه و در یک سطح حساس، فوکوس یا تمرکز می کنند. در مورد دوربین، فوکوس برروی یک فیلم و یا یک سنسور انجام می شود و در چشم انسان، سطح حساس به نور، شبکیه است که در مردمک قرار دارد.
تنظیم روشنایی – Light Adjustment[ویرایش]
چشم و دوربین هر دو قادرند میزان نور ورودی را کنترل و تنظیم کنند. در دوربین، توسط کنترل دهانه لنز انجام و در چشم این عمل با بزرگ و کوچ شدن عنبیه صورت می پذیرد.
تفاوت های دوربین عکاسی با چشم انسان[ویرایش]
فوکوس لنز Lens Focus[ویرایش]
در دوربین، لنز به جلو و عقب حرکت می کند و بدین ترتیب فاصله اش تا فیلم کم و زیاد می شود تا فوکوس انجام شود. ولی در چشم لنز با خمیده شدن و تغییر شکل فوکوس می کند. ماهیچه های چشم تغییر شکل لنز چشم را اعمال می کنند.
حساسیت به نور[ویرایش]
سرتاسر سطح فیلم دوربین حساسیت یکسانی نسبت به نور دارد ولی شبکیه چشم این گونه نیست. چشم انسان علاوه بر قدرت و کیفیت بسیار بالا در گرفتن تصاویر، حساسیت بسیار بالاتری نسبت به دوربین های عکاسی معمولی در محیط تاریک و یا نور بسیار کم دارد.
در برخی از شرایط نوری، دوربین های عکاسی معمولی نمی توانند تصاویر را به راحتی ضبط کنند و تصویر مات و تیره شده و یا با نویز زیاد ذخیره می شود. بعنوان مثال چشم انسان به خوبی یک سلول را توسط میکروسکپ و با نور محیطی کم مشاهده می کند ولی دوربین های عکاسی معمولی به سختی می توانند چنین تصویری را ضبط کنند. دلیل اصلی آن نیز میزان کم نوری است که وارد چشم و یا دوربین می شود.
نگارخانه[ویرایش]
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
ویکیپدیای انگلیسی، نسخهٔ ۹ اوت ۲۰۰۷.
کتاب منتشر نشدهٔ راهنمای بیماران، تدوین شده در مرکز تحقیقات چشم دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
اللتاادد
اللتاادد
اللتاادد
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
اولین لایه ی روی چشم قرنیه نام دارد