انشا در مورد شب یلدا امسال
انشا در مورد شب یلدا امسال را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
انشا در مورد شب یلدا | 25 موضوع انشا شب یلدا
انشا در مورد شب یلدا شماره 1
میخواهم یک انشا در مورد شب یلدا بنویسم. شب یلدا پر از چیزهایی است که میتوان درباره آنها نوشت. من در این انشا قصد دارم در مورد طولانیتر بودن شب یلدا نسبت به بقیهی شبهای سال بنویسم. خود طولانیتر بودن این شب موضوع جالبی است، اما جالبتر از آن جشن گرفتن آن است. شب یلدا نزدیک به یک دقیقه طولانیتر از شبهای دیگر است. در طول سال چقدر از این یک دقیقهها میگذرند و ما هیچ توجهی به آنها نداریم؟ جوابش مشخص است، خیلی. اما چه چیزی باعث میشود تا شب یلدا را جشن بگیریم؟ یعنی آن یک دقیقه آنقدر مهم است که از چند روز قبلش مغازهها همه شلوغ میشوند و مردم همه به دنبال خرید آجیل و تنقلات و هندوانه و انار هستند. من فکر میکنم علت این اتفاق این است که ما آن یک دقیقهی اضافی را، آن شب کمی طولانیتر را بهانهای برای دور هم جمع شدن میدانیم. اما خیلی وقتها فراموش میکنیم و در ظواهر شب یلدا غرق میشویم. باید فرصت با هم بودن را، حتا اگر شده تنها یک دقیقه بدانیم.
حالا به گذشته نگاه میکنم و شب یلدا هایی که گذشته را مرور میکنم. به فرصتهایی که با خانوادهام کنار هم بودیم، فکر میکنم و خوشحالم که چنین جشنی در کشورم وجود دارد.
کلیک کنید:
تمرینات ریاضی خود را برای ما بنویسید و پاسخ آن را با راهحل دریافت کنید.
انشا در مورد شب یلدا در کرونا شماره 2
انشاهایی که هر سال راجع به شب یلدا مینوشتم به انشایی که امسال میخواهم بنویسم، خیلی تفاوت دارند. آنها همه در مورد دور هم جمع شدن خانواده و مرور خاطرات پدربزرگ و مادربزرگهایم است، اما امسال شب یلدا خبری از دور هم جمع شدن نیست. شب یلدای امسال خیلی عجیب است، نمیدانم آخرین باری که شب یلدا چنین سوت و کور بوده، چه زمانی بوده، چه سالی بوده، آیا اصلا بوده؟ اما امسال بخاطر ویروس کرونا، دیگر دور هم جمع نمیشویم. چون باید فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنیم. بعلاوه نمیتوانیم با ماسک دور هم جمع بشویم، بنابراین بهتر است امسال شب یلدا در خانههایمان بمانیم. برای سلامتی خودمان و خانوادهمان، و مخصوصا پدربزرگ و مادربزرگهایمان، امسال شب یلدا به خانههای آنها نمیرویم . در خانه میمانیم تا همگی سالم باشیم و بتوانیم سال بعد را با خیال راحت دور هم جمع بشویم و باز هم خاطرات آنها را بشنویم و فرصت با هم بودن را قدر بدانیم.
البته میتوانیم با پدر و مادر و خواهرها و برادرهای خودمان که همه در یک خانه زندگی میکنیم، شب یلدایی کوچکتر از معمول برگزار کنیم. میتوانیم کمی آجیل و انار و هندوانه بخریم، و بیشتر و عمیقتر از به فرصتهای در کنار هم بودن فکر کنیم.
11 انشا متفاوت دیگر درباره شب یلدا به سبکهای مختلف؛ ادبی و عادی
انشا در مورد شب یلدا شماره 3
میگویند شب یلدا تنها یک دقیقه یا حتا کمتر از یک دقیقه از شبهای دیگر سال بلندتر است. اما به بهانهی همین یک دقیقه، همه دور هم جمع میشوند و آن را جشن میگیرند و به گپ و گفت با یکدیگر میپردازند. در همین یک شب و بخاطر همان یک دقیقه، خاطراتی برای ما شکل میگیرد که آن را از شبهای دیگر سال مجزا میکند. حالا حساب کنید که پس از شصت سال، جمع تمام این یک دقیقهها میشود یک ساعت، یا کمتر از یک ساعت، اما خاطراتی که در این یک ساعت جمع شده، بخش مهمی از خاطرات ما را تشکیل میدهد. شاید یکی از غلیظترین و سنگینترین و به تعبیر بهتری چگالترین یک ساعتهای زندگی هر ایرانی، همین یک دقیقههای شب یلدا باشد که در طول شصت سال روی هم جمع شدهاند. مرور این شصت دقیقه، یک تصویر کلی از زندگی ما به خودمان میدهد. از اولین سالهایی که شب یلدا را به یاد میآوریم، که احتمالا کودک بودهایم، تا اخیرترین آنها که احتمالا خودمان پدربزرگ یا مادربزرگ شدهایم و خودمان برای نوههایمان خاطراتمان را تعریف میکنیم. با فکر کردن به اینها شب یلدا معنای دیگری برای من پیدا کرده است. من این انشا در مورد شب یلدا را همین جا به پایان میرسانم.
تدریس خصوصی ریاضی در تمام مقاطع توسط تیم بستار
انشا در مورد شب یلدا شماره 4
تابستان که تمام میشود، طبیعت کم کم شروع به از دست دادن تازگی خود میکند، برگ درختان میریزد و آنهایی هم که بر درخت میمانند، زرد و قرمز میشوند. رنگ سبز درختان و گیاهان که نماد زندگی طبیعت است، کم کم از بین میرود. ماه پاییز به همین شکل ادامه پیدا میکند و بعد از سه ماه به شبی میرسد که میگویند بلندترین شب سال است. این شب آخرین شب پاییز است و شب یلدا نام دارد. شب یلدا انگار میخواهد به ما بگوید که شما انسانها مانند طبیعت به خواب نروید. شاید آن یک دقیقهای که شب یلدا طولانیتر از شبهای دیگر است، نماد و نشانهای است برای انسانها که به خواب زمستانی نروند. که در سرما و سوز و سردی هوا و حتا زمانهشان بیدار باشند و در کنار هم. شاید جشن گرفتن آن یک دقیقهی شب یلدا، به معنای این است که در سرما و سردی روزگار، همدیگر را فراموش نکنیم و در کنار هم بمانیم. البته میدانم که اینها همه تصورات و حدسیات من هستند، اما خب شاید انشا در مورد شب یلدا باید در مورد تصورات و برداشتهای من از این جشن قدیمی ایرانی باشد.
پیشخوانی درس ریاضی؛ رمز موفقیت من در درس ریاضی تا کارشناسی ارشد ریاضی محض!
انشا در مورد شب یلدا در کرونا شماره 5
پدربزرگ دوست من چند ماه پیش به ویروس کرونا مبتلا شد و متاسفانه به علت بیماری ریوی که سالها درگیر آن بود، نتوانست در مقابل کرونا مقاومت کند و جان خود را از دست داد. اتفاق بسیار تلخی بود. البته از دست دادن عزیزان اتفاق تلخی است، اما مرگ آنها بواسطهی یک ویروس که با مراقبت و پیشگیری میشود از انتقال و رشد آن جلوگیری کرد، تلخی از دست دادن عزیزان را دو چندان میکند. چند روز پیش که با دوستم صحبت میکردم، با صدای گرفته و آرامی میگفت دیگر شب یلدا نمیتوانیم به خانهی پدربزرگم برویم و خاطرات او را بشنویم. البته تمام خاطراتش را همهمان حفظ هستیم، اما حالا که او را از دست دادهایم میفهمم که تنها محتوای آن خاطرات نبود که آنها را مهم میکرد، بلکه شنیدن آنها از زبان پدربزرگ، با شور و هیجان و بعضاَ غم و اندوهی که در زبان و لحن گفتار او بود، آن خاطرات را ارزشمند میکرد. و اگر تا ابد هم پدربزرگم آن خاطرات را باز هم مو به مو مشابه همانهایی که سال پیش تعریف کرده بود، بازمیگفت، چیزی از نو بودن و زیبایی آنها کم نمیکرد. حالا که او را از دست دادهایم میفهمم که بعضی چیزها گفتنی نیستند، اما وجود دارند، مثل روحی که پشت خاطرات پدربزرگم بود و حالا از آن خاطرات، تنها خاطرهای برای ما باقی مانده است. دوستم در آخر گفت من قصد دارم امسال شب یلدا را که بخاطر کرونا در خانه میمانیم، به خاطرات پدربزرگم که حالا خودش به خاطرهای تبدیل شده فکر کنم و آن یک دقیقهی اضافه را صرف غرق شدن در خاطرات خودم از او بکنم.
انشا کرونا | 20 انشا در مورد کرونا
انشا در مورد شب یلدا شماره 6
شاید این یک انشا عادی درباره شب یلدا نباشد. در واقع شاید هم کمی عجیب و غریب بنظر برسد. اما من میخوام در این انشا شب یلدا در مورد چیزی بنویسم، که هر بار به شب یلدا فکر میکنم، یا کسی درباره آن حرف میزند، به ذهنم میرسد. در واقع من شب یلدا را دوست ندارم. یا اگر بخواهم دقیقتر بگویم از شب یلدا متنفر هستم. یا اگر باز هم بخواهم حرفم را دقیقتر بگویم، چیزی در شب یلدا وجود دارد که من از متنفرم. چیزی جداییناپذیر از این شب طولانی!
راستش من از موقعی که یادم میآید، از انار متنفر بودهام، دیگر هم سعی میکنم نامش را نبرم، الان هم فقط برایی اینکه منظورم واضحتر شود نامش را بردم، اما شاید باور نکنید که حتا در ذهنم هم آن را نخواندم، تنها آن را نوشتم! بله میگفتم که من از این میوه متنفرم. شاید شما هم مثل همه فکر کنید که این میوه به این خوشمزگی، من چگونه میتوانم از آن متنفر باشم؟ اما مساله این است که من تا حالا یک بار هم این میوه را نخوردهام! من از شکل این میوه متنفرم. شکل ظاهری این میوه خیلی آزار دهنده نیست، اما امان از وقتی که با چاقویی پوست آن را میبرند و با انداختن دو انگشت شست در سر آن، آن را پاره میکنند. آن پوستهای سفید نازک، آن تو رفتگیهای سفید که دانههای این میوه در آن قرار گرفته، بعد هم له شدن این دانهها زیر انگشت و جاری شدن آبی قرمز رنگ از آنها، من را دیوانه میکند. میدانم برای شما عجیب است، شاید هم فکر میکنید من دیوانهام، اما من این میوه چنین حسی در من ایجاد میکند و اینهایی که گفتم تنها بخش کوچکی از آن چیزهایی است که در ذهن من در مورد این میوه وجود دارد. شاید انشا در مورد شب یلدا کمی ناخوشایند بود، اما من میخواستم حسی که در مورد این شب و این میوه که جزء جدایی ناپذیر این شب دارم را شرح بدهم.
انشا درمورد شب یلدا شماره 7
شاید باور نکنید اما من نمیتوانم یک انشا درمورد شب یلدا بنویسم. شاید بپرسید پس اینکه الان من در حال نوشتن و شما در حال خواندن یا شنیدنش هستید، مگر یک انشا درمورد شب یلدا نیست. باید بگویم نه و بله!
در واقع من قصد دارم در مورد اینکه نمیتوانم یک انشا در مورد شب یلدا بنویسم، بنویسم! اما حالا که خوب کنجکاو شدهاید توضیح میدهم منظورم چیست. در خانوادهی ما شب یلدا با خیلی جشن جدیای است. و مطمئن باشید خیلی جدیتر از آن چیزی که اکنون فکر میکنید. علت این امر بر ما که کوچکترهای خانواده هستیم، مشخص نیست. هر بار هم که در مورد آن سوال میکنیم، بزرگترهایمان جوری به ما نگاه میکنند که انگار سوالی بدیهی پرسیدهایم. انگار پرسیدهایم چرا انسان نفس میکشد. یا چرا شب سیاه است و خلاصه از این جور سوالهای ساده و مشخص. جدی بودن شب یلدا و مراسم آن در خانواده ما به گونهای است که از یک ماه پیش از شب یلدا، یعنی از اواخر آبان، اعضای خانواده در حال تدارک دیدن غذاها و خوراکیها و اتاق اصلی شب یلدا هستند. بگذارید اینگونه بگویم تا شاید متوجه اساسی بودن آن بشوید. حال هوای خیابانها در ماه اسفند چگونه است؟ یک ماه پیش از عید نوروز و بهار. در خانوادهی ما شب یلدا از چنین اهمیتی برخوردار است. به دلیل همین اهمیت، حجم خاطرات و اتفاقات و چیزهایی که در ذهن من در مورد شب یلدا وجود دارد، به قدری زیاد است که نمیدانم برای نوشتن یک انشا درمورد شب یلدا باید از کجا شروع کنم و از چه چیزی بنویسم. این امر باعث میشود من نتوانم هیچ چیزی در مورد آن بنویسم. چراکه اگر بخواهم شروع کنم به قول برادر بزرگترم بای یک رمان 5 هزار صفحهای بنویسم! همانطور که از ابتدا گفته بودم، این انشا در مورد شب یلدا، انشایی بود در مورد اینکه من نمیتوانم یک انشا در مورد شب یلدا بنویسم.
انشا درمورد شب یلدا شماره 8
موضوع انشا در مورد شب یلدا: اگر شب یلدا یک دقیقه کوتاهتر بود…
میدانیم که شب یلدا، شبی است که با شبهای دیگر سال فرق دارد و یک دقیقه طولانیتر از مابقی شبهاست. اما اگر شب آخر پاییز، یک دقیقه کوتاهتر از مابقی شبهای سال بود، چه میشد؟ آیا باز هم آن را جشن میگرفتیم؟ من فکر میکنم که در آن صورت شاید حتا جشن گرفتن منطقیتر هم بود. چرا که به ما نشان میداد که فرصتها کم هستند و بعضی روزها کوتاه، باید قدر همدیگر را بدانیم و با هم باشیم. باید قدر نعماتی که خدا به ما داده را بدانیم، قدر خانوادهمان را بدانیم. شاید اگر شب یلدا یک دقیقه کوتاهتر از شبهای دیگر بود، ما به پدر و مادر، خواهر و برادر، پدربزرگ و مادربزرگ، و عمو و خاله و دایی و عمه و فرزندان آنها بیشتر توجه میکردیم. این کوتاهتر بودن شب یلدا شاید میتوانست حواس ما را جمع خود و خانوادهمان کند.
بیایید بیشتر به این قضیه فکر کنیم. تا کنون دقت کردهاید که وقتی چیزی زیاد است، همه به آن بیتوجه میشوند؟ مثلا وقتی ده کیلو سیب در خانه داشته باشیم، بعد از خوردن چند عدد از آنها، دیگر به همهشان بیتوجه میشویم. اما اگر تنها یک دانه سیب در خانه باشد، توجه ما به آن خیلی بیشتر میشود. و اگر قرار باشد آن را بخوریم، با هر گازی که به آن میزنیم، طعم و بو و سفتی و خوشمزگی آن را با تمام وجود لمس و دریافت میکنیم. پس شاید اگر شب یلدا یک دقیقه کوتاهتر میبود، این نکته را یاد ما میانداخت که فرصت کوتاه است و باید خیلی بیشتر حواسمان به یکدیگر باشد.
موضوع انشا شب یلدا شماره 9
شب یلدا شبی است که در خانوادههای ایرانی آن را جشن میگیرند و همه اعضای خانواده دور هم جمع میشوند. بزرگترها خاطره تعریف میکنند و کوچکترها به آنها گوش میکنند. بزرگترها هیشه به ما میگویند که شب یلدا فرصت و بهانهای است برای اینکه دور هم جمع بشویم و قدر یکدیگر را بدانیم.
اما اگر بخواهم راستش را بگویم، نباید این را مخفی کنم که وقتی دیگران میگویند باید قدر یکدیگر را بدانیم، من حس میکنم آنها خوب این را نفهمیدهاند. شاید هم اشتباه میکنم! اما مگر برادر و خواهر و عمو و خالهی من، هر کس دیگری نمیتوانستند باشند؟ پس آیا من باید قدر همه آنها را بدانم؟ شاید بنظرتان کمی بیربط باشد، اما من اینگونه فکر میکنم. من حس میکنم ما باید قدر یکدیگر را بدانیم، اما علت این امر این است که اعضای یک خانواده برای یکدیگر، مانند آینه هستند. انسان در آینه میتواند خود را ببینید، کم و کاستیها خودش را مشاهده کند و برای بهبود خودش تلاش کند. ما در افراد خانوادهمان، بیش از هرجای دیگری رفتارهای درست و نادرست خودمان را میبینیم. چرا که این رفتارها را اغلب از خود آنها آموختهایم. پس ما باید قدر اعضای خانوادهمان را بدانیم. شب یلدا فرصتی است که دور هم جمع شویم و به آینههایی که ما را به خودمان نشان میدهند، بنگریم و با آنها گپ و گفت کنیم، تا هم آنها را بهتر بفهمیم و هم خودمان را.
انشا در مورد شب یلدا شماره 10
این انشا در مورد شب یلدا است و من قصد دارم به یکی از اتفاقات بدی که هر ساله در این شب رخ میدهد، اشاره کنم. موضوع اصلی این انشا در مورد شب یلدا، در مورد گرانفروشی برخی از میوهفروشیها و شیرینیفروشیهاست. همانطور که میدانیم از چند روز پیش از آخرین شب پاییز، ایرانیها برای مهمانی شب یلدا، به خرید میوههای خاصی مانند هندوانه و انار، و شیرینی و آجیل میپردازند. متاسفانه این امر باعث میشوند که برخی از فروشندهها از این فرصت سوء استفاده کنند و قیمت برخی از این میوهها و آجیلها را بالا ببرند. شاید این افزایش قیمت برای برخی از مردم خیلی تکاندهنده نباشد. به این منظور که از این افزایش قیمت شوکه میشوند، اما در نهایت خریدشان را انجام می دهند. اما بسیاری از افراد با این افزایش قیمتها توان خریدشان را از دست میدهند. سودجویان این اتفاق تنها قیمت میوه و آجیل را زیاد نمیکنند، آنها درد و رنج مردم را، شرمندگی سرپرستهای خانواده از اعضای خانوادهشان را زیاد میکنند. میدانم این حرفها شاید شعاری به نظر برسند، اما فکر نمیکنم کسب پولهای اینچنینی برکتی داشته باشد.
انشا در مورد شب یلدا شماره 11
وقتی موضوع انشا در مور شب یلدا ست، حرفهای قشنگی به ذهن آدم میرسد، مثلا نوشتن از رسم و رسومات ایرانی، مرور خاطرات بزرگترها، سفرهها و میزهای رنگارنگ و دورهمیهای فامیل. اما راستش امسال، آن حس به من دست نمیدهد، یعنی دیگر دلم راضی نمیشود که از آن خوشیها بنویسم. امسال سالی بود که بسیاری از ایرانیها و البته بسیاری از مردم جهان، عزیزانشان را از دست دادند. امسال نه تنها شب یلدایی برگزار نمیشود، که جای خالی عزیزانی که بر اثر ویروس کرونا از دست رفتهاند، بسیار پر رنگتر جلوه خواهد کرد. امسال آخرین شب پاییز، شب یلدا، یک دقیقه بیشتر از شبهای دیگر، دل ایرانیها را تنگِ عزیزان از دست رفتهشان میکند. شب یلدا امسال شاید تیرهتر از شب یلدای سالهای قبل باشد. امسال شب یلدا در خانه میمانیم و با اقوام دور هم جمع نمیشویم. اما دلمان بیش از سالهای قبل برای هم تنگ میشود. شاید این شب یلدا فرصتی باشد برای اینکه قدر با هم بودن را بیشتر بدانیم.
انشا در مورد شب یلدا شماره 12
من در این انشا در مورد شب یلدا قصد دارم در مورد چیزی بنویسم، که شاید برایتان عجیب یا ناخوشایند باشد. میدانیم که هر کدام از میوهها و آجیلهایی که در شب یلدا تهیه میشوند، نماد یک چیز به خصوص هستند. همچنین میدانیم که امسال به خاطر همهگیری ویروس کرونا، شب یلدا مانند سالهای قبل نخواهد بود. امسال اعضای فامیل دور هم جمع نخواهند شد. حالا چیزی که من آن را به عنوان موضوع اصلی این انشا در مورد شب یلدا انتخاب کردهام، اضافه کردن یک چیز به رسومات شب یلدا است. از آنجا شب یلدا بهانهای است برای دور هم بودن و قدر یکدیگر را دانستن، من فکر میکنم باید عکس عزیزان رفتهمان را هم در شب یلدا، بر یک میز قرار بدهیم. این عکسها یاد ما میاندازند که زندگی بسیار کوتاه است و هیچ امید و اعتباری به آن نیست. هر کسی که همین الان هست، میتواند در لحظهی بعد نباشد. این عکسها شاید خیلی بیشتر از انار و هندوانه و آجیل، رسم با هم بودن و قدر هم را دانستن را به ما یادآوری میکنند. عکس عزیزانی که از دستشان دادهایم، شاید ما را دل تنگ کنند و غبار حسرت بر دل و دماغ ما بنشانند، اما یک خاصیت مهم دارند؛ این عکسها ما را به وجود و حضور دیگر عزیزانمان که اکنون زنده و در کنار ما هستند، آگاه میکنند. شاید بخشی از دلتنگی ما برای عزیزانمان این باشد که در مواقعی که آنها کنار ما بودهاند، ما تمام توجهمان را به آنها معطوف نکردهایم. با خودمان فکر میکنیم کاش آن لحظاتی که سرمان در گوشی موبایل یا تلویزیون بود، به چشمهای مادربزرگمان نگاه میکردیم، به خندههای پدربزرگمان مینگریستیم و کاش آنها را در آغوش گرفته بودیم.
حالا شاید قرار دادن عکس آن عزیزانِ رفته یادمان بیاندازد که قدر عزیزانمان را کنارمان هستند بدانیم. این شاید بزرگترین رسالت شب یلدا باشد.
انشا در مورد شب یلدا شماره 13
انشا طولانی و طنز در مورد شب یلدا
راستش شاید این یک انشا طنز در مورد شب یلدا باشد. شاید هم باعث بدآموزی بشود. اما من امیدوارم تنها جنبهی طنز آن مورد توجه قرار گیرد و جوانب دیگر آن بر من بخشیده شود.
سال قبل شب یلدا همهی ما طبق عادت هر سالهمان در خانهی پدربزرگم جمع شدیم. داییام قرار بود که آجیل شب یلدا را تهیه کند. دایی چون کار داشت و قرار بود آخر شب برسد، آجیل را خیلی زودتر، یعنی ساعت 2 بعد از ظهر خریده بود و به خانهی پدربزرگم آورد. من و پسرخالهام هم از صبح به آنجا رفته بودیم. دایی که زنگ در را زد، من جواب دادم، به من گفت: «دایی من بالا نمیام، بیا پایین آجیل رو بگیر ببر تو خونه» من هم به همراه سینا پسرخالهام رفتیم و آجیل را از دایی تحویل گرفتیم. همانجا جلوی در پاکت آجیل را باز کردیم و دیدیم پر از گردو و بادام و پسته است. البته تخمه کدو و کشمش نیز در آن بود. چون خیلی هوسانگیز بود، با خودمان گفتیم اشکالی ندارد اگر نفری یک عدد گردو و بادام و پسته بخوریم. بعد از خوردن آن یک عدد بهم چشم دوختیم و با نگاهی که حاکی از رضایت دو جانبه بود، با خودمان گفتیم، اگر تنها نفری یک عدد دیگر گردو و بادام و پسته بخوریم، خیلی اتفاق خاصی نمیافتد. و خودمان را اینگونه توجیه کردیم که کسی که نمیداند چند عدد گردو بادام و پسته در این پاکت آجیل بوده. کم کم متوجه شدیم که آن نگاه حاکی از رضایت بالا که شرح دادم، دارد زیاد میشود و ما هنوز در راهرو هستیم و نصف وزن پاکت آجیل را خالی کردهایم! خاله صدایمان کرد که کجایید پس؟ و ما هم داد زدیم در راهروییم خاله، او هم بدون سوال بیشتر گفت باشه و رفت. باز ما ماندیم و پاکت آجیل که هنوز در آن گردو و پسته و بادام باقی مانده بود. خلاصه همانطور که حدس زدهاید هر آنچه گردو و بادام و پسته در آن پاکت بود را ما خوردیم و تمام کردیم. ادامهی ماجرا کمی خشن میشود که از گفتن آن به خاطر تعدد صحنههای دلخراش، خودداری میکنم. یکی از این صحنههای دلخراش وقتی بود که شب همهی فامیل رسیده بودند و مادرم که قرار بود برای همه در پیالههایی آجیل بریزد، متوجه شد آجیل دایی فقط از تخمه و کشمش تشکیل شده. سپس به من و پسرخالهام نگاه کرد و کل ماجرا را فهمید. سپس با طمانینهی بسیار زیاد، جاروی پشت گنجه را برداشت و ابتدا با پرتاب دمپایی ابری ما را متوقف و سپس با جاروی مذکور، تقاص تمام گردوها، بادامها و پستهها را از ما گرفت. بقیهی فامیل ابتدا جا خوردند و بعد از اینکه مادرم گفت این ذلیلمردهها تمام گردو و بادام و پستهی آجیل را تمام کردهاند، به یاری مادرم شتافتند و هر یک با ابزاری حرفهای، مانند کمربند، کش شلوار، دمپایی چوبی، و حتا بدون ابزار و با دست خالی، انتقام آجیل را از ما گرفتند. البته ما خیلی هم پشیمان نبودیم، اما در انتها به علت برخی جراحات وارده به بیمارستان منتقل شدیم و پس از چندی دست و پنجه نرم کردن با سزای اعمالمان دار فانی را وداع گفتیم. از آن پس ما را «شهیدان یلدا» نامیدند و نام ما در تاریخ جاودان شد!
انشا در مورد شب یلدا شماره 14
موضوع این انشا در مورد شب یلدا و به طور دقیقتر در مورد شب یلدای سال بعد است. چراکه امسال بخاطر ویروس کرونا، قرار نیست شب یلدا را مانند سالهای گذشته جشن بگیریم و دور هم جمع بشویم.
اما برویم سراغ شب یلدا سال بعد؛
همهی فامیل مانند گذشتهها دور هم جمع شدهایم و میز پذیرایی، پر از آجیل و شیرینی و انواع میوههاست. اما جای خالی عموی بزرگم بسیار خالی است. او پارسال بر اثر ویروس کرونا درگذشت. سال بدی برای همهی مردم جهان بود، همچنین برای خانوادهی ما. عموی بزرگم، در جنگ ایران و عراق شیمیایی شده بود و ریههایش بسیار ضعیف بود. سال گذشته متاسفانه به کرونا مبتلا شد و نتوانست دوام بیاورد و درگذشت. حالا در شب یلدا سال 1400 دور هم جمع شدهایم و خیالمان بابت زدن واکسن کرونا راحت است، اما دلمان تنگ و ناراحت است.
همیشه با ولع با پسرعموها و پسرعمههایم به سمت آجیلها حملهور میشدیم، اما حالا کسی دل و دماغ این کار را ندارد. هرکس خودش را با طرفی که جلویش هست، سرگرم کرده و معلوم است که حواسش در جمع نیست. کسی دل خاطره تعریف کردن ندارد. همه میترسند یاد و جای خالی عمو پر رنگتر شود و بغضی که همه در حال فروخوردنش هستند، یکدفعه بترکد.
خلاصه به همین شکل، شب میشود، یک دقیقه طولانی میشود و ما همه، در سکوت و بی که بخواهیم یا حتا بتوانیم بلند بگوییم، یک دقیقه بیشتر دلمان برای عمو تنگ میشود.
انشا در مورد شب یلدا شماره 15
رسم است شب یلدا فال حافظ میگیرند. من اما به فال اعتقادی ندارم و اصلا نمیفهمم فال گرفتن یعنی چه. تصور کنید کسی نیتی را که دارد، در دلش مرور میکند و سپس دستش را لای دیوان حافظ میگذارد و آن را باز میکند. بعد فکر میکند شعری که در صفحهی باز شده آمده، اشاراتی است از حضرت حافظ به او! بعد جالب است همه هم دستشان را طوری لای کتاب میگذارند که فقط اشعار یک سوم میانی کتاب باز میشود! یک لحظه فکر کنید، تا کنون دیدهاید کسی در شب یلدا به حضرت حافظ تفال بزند و اولین یا دومین غزل او را باز کند؟ به احتمال خیلی زیاد نه.
البته این را باید بگویم که حافظ خواندن در شب یلدا رسم بسیار پسندیدهای است، چراکه بالاخره به شکلی پنهان، به جایگاه شعر و کتاب صحه میگذارد و آن را تقویت میکند. یک چیز دیگر هم که من در مورد رسم حافظ خواندن در شب یلدا به آن علاقه دارم، خجل شدن آن دسته از اعضای فامیل است که نه تنها خودشان سال تا سال لای هیچ کتابی را باز نمیکنند، بلکه کسانی که کتاب میخوانند را هم مسخره میکنند! این رسم زیبا، باعث میشود دیوان گرانقدر حضرت حافظ در حین چرخیدن بین همه، به دست این عزیزان برسد و آنها با سواد تعطیلشان، نمایش طنزآمیزی از شعر خواندن را اجرا کنند! بله همین یک شب هم که بابت کتاب نخواندشان خجالت میکشند، من کلی ذوق میکنم. در واقع شب یلدا، شبی است که رسم حافظ خوانی، انتقام مرا از این دسته از افراد میگیرد. شاید این موضوع انشا درمورد شب یلدا کمی غیرعادی بود، اما خواستم چیزی که واقعا در وجودم شوق ایجاد میکند را بنویسم، نه لزوما آن چیزی را که تکراری است و همه مینویسند.
انشا درمورد شب یلدا شماره 16
من تا حالا زیر کُرسی نرفتهام، اما وصف آن را خیلی زیاد شنیدهام. مادرم و پدرم و مادربزرگ و پدربزرگم، و خالهها و داییها و … همه با یک ذوق و علاقهی خاصی در مورد کُرسی حرف میزنند. همانطور که حدس زدهاید من تصمیم دارم من میخواهم در مورد چیزهایی که از کُرسی میدانم و حسی که به آن دارم بنویسم.
موضوع انشا در مورد شب یلدا: کُرسی
مادرم تعریف میکند که همسن من که بوده، زمستانها خیلی سردتر از زمستانهای این سالها بوده. مدام برف میباریده و زمین سفیدپوش از برف میشده. میگوید درست است که ما شوفاژ و شومینه نداشتیم، اما کُرسی داشتیم، که کیفش از اینها خیلی بیشتر بود. میگوید شب یلدا که میشد، اغلب برف هم باریده بود و هوا سرد سرد بود. همهی فامیل در خانهی مادربزرگم جمع میشدند و زیر یک کرسی بزرگ مینشستند. پاهایشان را زیر آن لحافهای بزرگ میکردند و از آجیل و میوهای که بر میز کرسی بوده میخوردند. میگوید چون گوشی تلفن و اینترنت نبود، همه حواسشان به مهمانی بود و گوش به خاطرات شیرین و تلخ مادربزرگ و پدربزرگ میدادند. میگوید کرسی در شب یلدا فقط یک وسیلهی گرمایشی نبود، نقش یک اتحاد و اشتراک ناگفتنی را داشت. دور کرسی که همه مینشستند، حواسشان به هم بود، به یکدیگر نگاه میکردند و با هم حرف میزدند. به هم گوش میدادند، میخندیدند و دلشان خوش بود. میگوید اینترنت و گوشی اصلا چیزی بدی نیست، و یک مزیت نسبت به گذشته است، اما اعتیاد به آنها بسیار بد است. میگوید امروز هرکس کرسی خودش را دارد، آن گوشی تلفن تو را گرم میکند، میخنداند و با تو حرف میزند، برایت خاطره میگوید و همهچیزت میشود. اما کمی که میگذرد، میبینی انگار به دستت زنجیر شده است. شب یلداهای این سالها، روحی که قدیمترها داشت را ندارد، انگار به یک چیز تو خالی تبدیل شده. مادرم میگوید من بعید میدانم این رسم و رسومات مدت زمان زیادی ادامه پیدا کند.
حرفهای مادرم که با نماد کرسی شروع شد، تاثیر زیادی بر من داشت و خواستم آن را در قالب یک انشا در مورد شب یلدا برای شما بازگو کنم.
انشا در مورد شب یلدا شماره 17
این یک انشا کوتاه در مورد شب یلدا است. شب یلدا، شب آخر پاییز است و ایرانیها از دیرباز آن را جشن میگیرند. این شب یک دقیقه طولانیتر از شبهای دیگر سال است. همانطور که مشخص است، فردای شب یلدا، اولین روز زمستان شروع میشود. با اینکه در اغلب رمانها و شعرها، زمستان نماد تاریکی و سردی و ستم و تلخی، من زمستان را خیلی دوست دارم.
من احساس میکنم واقعا شب آخر پاییز را، شب یلدا را باید جشن گرفت. فارغ از دلایلی که همه میدانند، من حس میکنم این شب را باید جشن گرفت، زیرا از فردایش زمستان شروع میشود و روزها کوتاه میشوند، شبها بلند میشوند، و سیاهی طولانیتر میشود. به نظر من سیاهی همیشه نماد چیزهای بد نیست، در زمستان آدمها هم مانند طبیعت در خودشان فرو میروند، من احساس میکنم برای شکوفایی، یعنی برای بهار، باید در خود فرو رفت، باید زمستان را تاب آورد و در آن عمیق شد. پس زمستان شاید نماد یک سفر درونی باشد. من شب یلدا را به عنوان درگاه زمستان، درخورد جشن گرفتن میدانم.
انشا در مورد شب یلدا شماره 18
میخواهم یک انشا در مورد شب یلدا بنویسم. در واقع تصمیم گرفتم این شب را به عنوان روز برنامهریزی یک سالهام در نظر بگیرم. پس به یک سال بعد فکر میکنم. به شب یلدای سال بعد فکر میکنم که یک سال بزرگتر شدهام و شب یلدای امسال را یادآوری میکنم. میگویند موفقیت از انجام کارهای کوچکی شکل میگیرد که بطور پیوسته و در طولانی مدت انجام میگیرند. حالامثلا اگر من از شب یلدای امسال شروع کنم و یک کار را در نظر بگیرم و روزی یک تا دو ساعت هر روز آن را انجام بدهم، احتمالا شب یلدای سال بعد از خودم راضیتر خواهم بود. در واقع به شب یلدای سال گذشته فکر میکنم و میبینم اگر یک مهارت را به طور پیوسته انجام داده بودم، امسال از خودم رضایت بیشتری داشتم.
راستش نمیخواهم این کار در مورد درسهایم باشد. میخواهم یک چیز کاملا متفاوت باشد و به آن علاقه داشته باشم یا برایم جذاب و جالب باشد. اما هرچه در ذهنم میگشتم، چیز خاصی بنظرم نمیرسید، برای همین تصمیم گرفتم از برادر بزرگترم کمک بگیرم. او به من پیشنهاد کرد یک زبان کاملا جدید را یاد بگیرم. بعد هم توضیح داد این زبان جدید میتواند یک زبان برنامهنویسی هم باشد. بعد کمی برایم توضیح داد که اگر یک زبان برنامهنویسی یاد بگیرم، میتوانم سال بعد یک برنامه کامپیوتری بنویسم که مثلا فال حافظ بگیرد. بنظرم خیلی جذاب آمد. البته گفت مثلا میتوانی زبان فرانسوی یا آلمانی یا حتا زبانهای جدیدی که شاید کمی عجیب بنظر برسند، مانند عبری و سانسکریت را هم یاد بگیری. علت این پیشنهادش را که پرسیدم، توضیح داد که یادگیری زبانهای جدید، ساختار ذهن را عوض و تکمیل و گسترده میکند. خلاصه کلی با برادرم صحبت کردیم و من کلی چیز جدید یاد گرفتم که تا کنون به آن فکر نکرده بودم. در نهایت تصمیم گرفتم به جای یک کار، از شب یلدای امسال دو کار را روزی یک تا دو ساعت انجام دهم. من تصمیم گرفتم زبان فرانسوی و زبان برنامهنویسی پایتون را شروع کنم تا سال آینده بتوانم یک برنامه که فال حافظ میگیرد بنویسم و همچنین بتوانم شب یلدای سال آینده، برخی از اشعار حافظ را که به زبان فرانسوی ترجمه شده است، برای خانوادهمان بخوانم.
انشا در مورد شب یلدا شماره 19
من به انشا نوشتن خیلی علاقه دارم. برخی از دوستانم همیشه از اینکه باید انشا بنویسند ناراحت میشوند، و میگویند نمیدانند درباره چه چیزی باید بنویسند. اما من حس میکنم که یک گنج یافتهام. البته همیشه سعی میکنم این گنج ذهنی را به آنها هم بدهم، اما اغلب بیتوجهی میکنند و با دقت آن را دریافت نمیکنند. گنجی که من پیدا کردهام این است که لازم نیست برای انشا نوشتن موضوع خاصی در ذهن داشته باشم، همینکه مداد یا خودکارم را در دست میگیرم و نوک آن را بر کاغذ میگذارم، نوشتن خود به خود آغاز میگردد و موضوع خودش پیدا میشود. حالا هم که قرار است یک انشا در مورد شب یلدا بنویسم، به همین شکل آغاز کردهام و موضوع انشا در مورد شب یلدا خودش پیدا شده است.
من میخواهم از امسال شب یلدا، تا شب یلدای سال بعد، یک دفتر سفید و دست نخورده را بردارم و بدون هیچگونه عذر و توجیه برای از زیر کار در رفتن، شبی یک صفحه در مورد افکاری که دارم، خواستهها و آرزوهام، ناراحتیها و شادیهام و خلاصه هر چیزی که برایم حائز اهمیت است بنویسم. شاید برایتان این سوال ایجاد شود که چرا چنین تصمیمی گرفتهام، و چرا قصد دارم آن را از شب یلدا آغاز کنم. علت تصمیمم برای شبی یک صفحه نوشتن، این است که میتوانم در شب یلدای سال بعد، خلاصه و چکیدهی افکار و احساسات یک سال گذشتهام را به طور یک جا در یک دفتر ببینم و روند این افکار و احساساتم را با ورق زدن این دفتر مشاهده کنم. اما علت اینکه چرا قصد دارم چنین تصمیمی را در شب یلدا آغاز کنم این است که چون شب یلدا یک جشن است، در ذهن آدم بهتر و پر رنگتر از روزهای عادی دیگر میماند. و پایان آن یک سال هم، باز شب یلداست که میتوانم تمام شدن دفتر افکار و احساساتم را مشاهده کنم.
انشا در مورد شب یلدا شماره 20
میخواهم خاطرهای نسبتا تلخ را شرح بدهم که سه سال پیش در شب یلدا برایم اتفاق افتاد. در آن سال طبق عادت همیشگی، همه در خانهی پدربزرگم جمع شده بودیم و میز پذیرایی پر از میوههای رنگارنگ و آجیلها بود. مادرم یک کاسه آجیل به من داد و من هم چون آجیل خیلی دوست دارم تند تند شروع به خوردن آن کردم. اما یکدفعه پوست یک تخمه در گلویم پرید و به کنارهی گلویم چسبید. شروع کردم به سرفه کردن، نفسم بالا نمیآمد، مادرم محکم میزد بر پشت کمرم تا راه نفسم باز شود، اما تاثیری نداشت. احساس بسیار وحشتناکی بود. تصور میکردم که صورتم قرمز شده، دمای پوست صورتم که بالا رفته بود را حس میکردم. زمان داشت کند میشد که یکدفعه عمویم آمد و از پشت بغلم کرد، دستانش را زیر دندههایم گذاشت و دو سه بار فشار داد، ناگهان فشار سنگینی از ریههایم به بیرون آمد و با یک سرفه خیلی سنگین پوست تخمه از دهانم به بیرون پرتاب شد و راه نفسم باز شد. نفس عمیقی کشیدم و کمی آرام شدم. سرم گیج میرفت و صداها را خوب نمیشنیدم. مادرم زیر گریه زد و اما، این گریه حکایت از ترس و همزمان رفع شدن این ترس داشت. کم کم بهتر شدم و آن شب به خیر گذشت. از آن شب من همیشه تخمه و حتا غذا را با ترس میخورم و بسیار محتاطم. شما هم حواستان باشد که خدای نکرده دچار چنین اتفاقاتی نشوید.
انشا در مورد شب یلدا شماره 21
مشخصهی اصلی شب یلدا، طولانیتر بودن آن نسبت به دیگر شبهای سال است. ما در فرهنگ ایرانی شب یلدا را جشن میگیریم و این جشن با مراسم و خوراکیهایی همراه است. من قصد دارم موضوع انشا در مورد شب یلدا را به انار اختصاص بدهم. البته قبلش بگویم که قصد کالبدشکافی نماد انار در شب یلدا را ندارم.
شب یلدا معمولا همهی فامیل در خانهی یکی از بزرگترها جمع میشوند. به همین دلیل اناری که قرار است به این جماعت برسد باید خیلی زیاد باشد. خب البته اینکه من موضوع انشا در مورد شب یلدا را به انار اختصاص میدهم، نشان از عشق من به این میوهی شگفتانگیز است. داشتم میگفتم که، چون تعداد میهمانان زیاد است، مقدار انار باید زیاد باشد تا به همه برسد. بنابراین از ظهر که قرار است شبش همه گرد هم آیند، چند نفر مشغول دانه کردن انارها میشوند و این کار زمان قابل توجهی هم میطلبد. اما پس از چند ساعت که انارها همه دانه دانه شدند، و در یک ظرف بلوری یا کریستالی جمع شدند، نه فقط خوردن آنها، که دیدنشان هم لذت و حظ زیادی دارد. دانههای انار با طیفی از صورتی روشن تا قرمز و بعد سرخ سرخ و در نهایت زرشکی مایل به تیره در یک ظرف بُرش خوردهی کریستالی، بدون له شدن و مورد فشار قرار گرفتن، روی هم قرار گرفتهاند. نور زرد تند روی دیوار کناری، بر گوشت این دانههای انار میتابد و یک شفافیت خیره کننده به آنها میبخشد. اگر با حوصله و ظرافت به این ظرف پر از انار و این جلوهها و بازیهای نور و رنگ، توجه کنیم، رفته رفته احساس میکنیم که چیزی ما را به درون خودش میکشد. دیگر شاید برای مدتی شب یلدا و میهمانان را فراموش کنیم و به اصطلاح پدرم مسخِ این ظرف اعجابآور شویم. بعد متعجب میشویم که چطور تا کنون به انار بیتوجه بودهایم و همیشه پس از پوست کندن و دانه کردنش، سریعا به خوردنش اقدام میکردیم. چطور به زیبایی بصریای که داشته بیحواس بودهایم. شاید اصلا مهمترین ویژگی انار زیبایی آن است و حالا در کنار آن، خوردنی هم هست. میدانم این انشا در مورد شب یلدا کمی از شب یلدا دور شد، اما مگر شب یلدا چیزی جز مجموعهی چیزهایی است که آن را تشکیل میدهند؟ خب داشتم میگفتم که به خوردن انار شاید به این شبیه باشد که پس از سالها بفهمیم میتوانیم الماس را بپزیم و بخوریم!! البته این یک شوخی بود، اما قصدم از آن، پر رنگ کردن وجه زیبایی انار بود.
انشا در مورد شب یلدا شماره 22
به شما قول میدهم که پس از خواندن این انشا از من قطع امید کنید. یا شاید هم تشویقم کنید و با حیرتی اغراق شده بگویید «بابا تو دگر که هستی؟» البته توجه کنید که قرار نیست بگویید «بابا تو دیگه کی هستی؟» همان که گفتم را لطفا بگویید:
بابا تو دگر که هستی؟
یا
بابا تو دگر کهای؟
خب بنظرم تا همینجا قطع امید کردید و دیگر به آنچه من به عنوان موضوع انشا در مورد شب یلدا نوشتهام، گوش نخواهید کرد. اما آنهایی که به آن گوش دهند، پشیمان نخواهند شد، و راز یک گنج را میتوانند از این انشا در مورد شب یلدا بیرون بکشند! خب میبینم که تا کلمهی «گنج» را شنیدید، گوشهاتان تیز شد و حواستان جمع! اما گول خوردهاید، چون خبری از گنج نیست و این تنها یک انشا در مورد شب یلدا است. خب حالا به گمانم هرکه دارد به این انشا گوش میدهد، یار حقیقی من است، شما گول نخورده بودید، آنها که گوششان تیز و سپس کُند شد، گول خوردند. خب دوستان حقیقی من، من میخواستم به این وسیله و با آن حرفها شما را بشناسم و سپس رازی را با شما در میان بگذارم. اما این راز در مورد گنج نیست، شاید بتوان آن را اعتراف نامید، من میخواهم یک اعتراف کنم و امیدوارم که مرا ببخشید و درکم کنید، راز یا اعتراف من این است:
من نمیتوانم یک انشا در مورد شب یلدا بنویسم!
آیا راز بیارزشی بود؟ آیا اعتراف کسلکنندهای بود؟ پس ای یاران حقیقی من شما باز هم گول خوردید، چرا که من توانستم یک انشا در مورد شب یلدا بنویسم، اما موضوع آن همانطور که متوجه شدید این بود که من نمیتوانم یک انشا در مورد شب یلدا بنویسم!
انشا در مورد کرونا شماره 23
شاید امسال اولین سالی باشد که شب یلدا با چنین اتفاق شومی برخورد کرده است. البته خب قدیمترها جنگ و قحطی و اینها هم بوده، اما در طول زندگی من این اولین بار است. من قصد دارم در این انشا در مورد شب یلدا به فکر کردن به شب یلدای سال 99 و بعدش فکر کنم. یعنی یک روز و یک هفته و یک ماه بعد از شب یلدا. پس میتوان گفت این نوشته نه تنها یک انشا در مورد شب یلدا است، بلکه، یک آیندهپژوهی درباره فردا و هفته بعد و ماه بعد از شب یلدا هم هست!
البته این کلمهی «آیندهپژوهی» را از پدرم شنیدهام و بنظرم لغت قشنگی است، گرچه ممکن است محتویات آن، یعنی آینده خیلی قشنگ نباشد!
خب برویم سراغ انشا در مورد شب یلدا؛
امسال به خاطر کرونا و قدرت انتقال زیاد آن، باید همه فاصله اجتماعی را رعایت کنیم و به میهمانی و دورهمی نرویم، چراکه در این صورت اگر تنها یک نفر به ویروس کرونا مبتلا باشد، همهی ما هم مبتلا خواهیم شد.
پس ما برای حفظ سلامتی و جان خود و خانواده و اقواممان شب یلدا را در خانه میمانیم. اما آن قسمت آیندهپژوهی که قرار بود در این انشا در مورد شب یلدا بیاید، این است که تا اینجا تجربه نشان داده، آدمهای بسیاری به این موضوع بیتوجه هستند و آن را جدی نمیگیرند. و متاسفانه همین افراد شب یلدا به میهمانی میروند و در نتیجه آمار کرونا دوباره زیاد میشود و وضعیت همهی شهرها قرمز میشود.
آیندهپژوهی خیالی من، نشان میدهد که اگر قانونی سفت و سخت برای عبور و مرور دز شب یلدا، تعیین نشود، موج بعدی کرونا به سراغمان خواهد آمد.
انشا در مورد شب یلدا شماره 24
مقدمه انشا در مورد شب یلدا: شب یلدا رسمی بسیار دوست داشتنی در فرهنگ ما ایرانیان است. در شب یلدا خانوادههای ایرانی، دور هم جمع میشوند و این شب را، که بلندترین شب سال است، کنار یکدیگر جشن میگیرند.
بدنه اصلی انشا در مورد شب یلدا: آنچه میخواهم در این انشا به آن بپردازم، وضعیتی است که امسال به خاطر همه گیری ویروس کرونا، درگیر آن هستیم و تاثیری که بر شب یلدا خواهد داشت. همانطور که دور هم جمع شدن در شب یلدا، در کنار تمام نمادهایی که این شب طولانی برای ما دارد، نشان از همبستگی و علاقهی ایرانیها به خانوادههایشان است، برگزاری شب یلدا در امسال، دقیقا نشانی از خلاف این علاقه خواهد بود. تصور کنید تنها یک نفر در جمع خانواده به ویروس کرونا مبتلا باشد و به اصطلاح پزشکان ناقل بیعلامت باشد. در اینصورت با احتمال خیلی خیلی زیاد تمام افراد خانواده بواسطهی او، به ویروس کرونا مبتلا میشوند و شب یلدا به جای جشن، تبدیل به یک شب تلخ و حتا برگشتناپذیر میشود.
نتیجه انشا در مورد شب یلدا: همانطور که در بدنه انشا گفتم، دور هم جمع شدن در شب یلدا، در شرایط کرونایی، برخلاف تمام رسومی است که ما ایرانیها سالهای سال به آن متعهد بودهایم و آنها را پاس داشتهایم.
انشا در مورد شب یلدا شماره 25
من رنگ قرمز را دوست ندارم. شاید بهتر باشد که بگویم من از رنگ قرمز متنفرم! در این انشا در مورد شب یلدا میخواهم کمی در مورد حس خودم نسبت به این شب و رابطهای که با رنگ قرمز دارم بنویسم؛
همانطور که گفتم من از شب یلدا متنفرم. اما همانطور که خودتان هم میدانید، شب یلدا پر است از چیزهای قرمز، از انار و هندوانه گرفته، تا ژلههای آلبالو و گیلاس و حتا ربانها قرمز و زرشکی و شاید حتا باور نکنید، اما جلد دیوان حضرت حافظی که ما داریم هم قرمز است! همهی اینها شب یلدا را، به شبی نچسب و ناخوشایند برای من تبدیل کرده است. میدانم که این انشا در مورد شب یلدا با بقیه انشاهای شب یلدا فرق دارد و کمی شما را تعجب وا داشته، اما راستش نمیتوانستم به دروغ از شب یلدا و این جشن قرمزی که برایش میگیرند، الکی تعریف و تمجید کنم.
مثلا فکر میکردم چه میشد اگر شب یلدا، شبی آبی یا سبز بود. شاید در آن صورت میبایست میوههایی آبی میداشتیم. خب البته بلوبری آبی است، اما خب متاسفانه، تنوع میوههای آبی کم است. اما اگر کم نبود، شاید شب یلدا برای من شبی زیبا و یا حداقل شبی تحملپذیر میشد.
به هر حال اگر این انشا در مورد شب یلدا توی ذوق شما زد متاسفم، اما من خواستم تنها حس واقعیام را به این شب، یا شاید بهتر باشد بگویم به ظواهر این شب بیان کنم.
منبع مطلب : bastar.org
مدیر محترم سایت bastar.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
انشا در مورد شب یلدا | ۱۲ تحقیق و انشا درباره شب یلدا و شب چله
انشا در مورد شب یلدا| ۱۲تحقیق و انشا درباره شب یلدا و شب چله
شب یلدا یا همان شب چله خودمان از مهم ترین ، زیبا ترین و رنگارنگ و پر معنا ترین رسوم اصیل ایرانی ست و مسلما جا دارد که برای آشنایی بچه هایمان با این روسم و رسوم اصیل و زیبا تلاش کنیم . ما هم به این مناسبت و تشویق بچه ها برای آموختن بیشتر در مورد شب یلدا ۱۲ تحقیق و انشا در مورد شب یلدا گرد آوری ، نگارش و بازنشر کرده ایم که در ادامه برای کمک به دانش اموزان در پایه های مختلف تقدیم حضور شما خواهیم کرد. با ما همراه باشید.
انشا در مورد شب یلدا
.
موضوع انشا : تحقیق در مورد تاریخچه و آداب و رسوم شب یلدا
شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن میگیرند.
واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند و از این رو به دهمین ماه سال دی ( دی در دین زرتشتی به معنی دادار و آفریننده) میگفتند که ماه تولد خورشید بود.
ایرانیان باستان بر این اعتقاد هستند که یلدا که یکی از خدا های مرد انان است در فردای این شب به وجود می اید و خون گاو مقدس را می ریزد و در زمانی که خون ان گاو به زمین می رسد ریشه گیاهان در زیر زمین سر سبز می شوند و در فصل بهار به رویت ایرانیان در می ایداو یلدا با شیطان به جنگ می ایستد و از مردم عادی را تحت مراقبت قرار می دهد. یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است.
مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشاند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی – هند و اروپایی، دریافتند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.
از نظر طب سنتی ایران در شب یلدا باید غذاهای گرم خورده شود. میوه مخصوص این شب کدو تنبل میباشدکه دارای طبیعت گرم میباشد. میوه هندوانه مخصوص چله تابستان میباشد نه زمستان چون طبیعت هندوانه سرد است و در فصل گرم باید خورده شود. هم چنین کدو تنبل در تقویت قوای مغز نیز بسیار مؤثر میباشد.
شب یلدا یا شب چله آخرین روز آذرماه، شب اول زمستان و درازترین شب سال است. ایرانیان باستان با باور اینکه فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلند تر شده و تابش نور ایزدی افزونی می یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند.
این جشن در ماه پارسی «دی» قرار دارد که نام آفریننده در زمان قبل از زرتشتیان بوده است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد.
نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه هایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانه هایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاه تر نشانه یی از غلبه تاریکی.
ادامه ی مطلب را دنبال کنید . . .
● پیشینه جشن
یلدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است. این جشن مراسمی آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. یلدا روز تولد میترا یا مهر است. این جشن به اندازه زمانی که مردم فصول را تعیین کردند کهن است.
● مراسم و آداب جشن
برای در امان بودن از خطر اهریمن، در این شب همه دور هم جمع می شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری آن، آینده گویی می کنند.
جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می شود. ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است. یکی دیگر از دلایل برگزاری این جشن، شب زادروز ایزدمهر یا میترا است. مهر به معنای خورشید است و تاریخ پرستش آن در میان ایرانی ها و آریایی ها به پیش از دین زرتشت بازمی گردد که پس از ظهور زرتشت این پیامبر او را اهورامزدا تعریف کرد. یکی از ایزدان اهورایی مهر بود که هم اکنون بخشی از اوستا به نامش نامگذاری شده. در «مهریشت» اوستا آمده است؛ «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می نگرد تا دروغی نگوید».
● آیین های جشن شب یلدا
یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند. در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. بازگویی خاطرات و قصه گویی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه اینها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر آیند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپیده برسانند.
در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزء آداب و شیوه آن نباشد. در جاهای گوناگون ایران، گونه های تنقلات و خوراکی ها به تبع ژیرامون و شیوه زندگی مردم منطقه بهره برده می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا شمار زیادی به این باورند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.
مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می پردازند و برخی نیز بسیاری از دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند. آنها در این شب سفره یی می گسترانند که بی شباهت به سفره هفت سین نوروز نیست و در آن آینه را جای می دهند. گونه های بی شمار آجیل و تنقلاتی چون نخودچی، کشمش، حلواشکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به ویژه هندوانه خوراکی های این شب را تشکیل می دهند.
در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می خوردند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را سوگند می دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغزگردو و نخودچی و کشمش می خورند. در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می کنند و باورمندند که هرکس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد.
«آوکونوس» یکی دیگر از میوه هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می ریزند، خمره را پر از آب می کنند و کمی نمک هم به آن می افزایند و در خم را می بندند و در گوشه یی خارج از هوای گرم اتاق می گذارند، ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می شود.
آوکونوس (ازگیل) در اغلب خانه های گیلان تا بهار آینده یافت می شود و هر زمان هوس کنند ازگیل و تازه و پخته را از خم بیرون می آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می خورند.بنا به روایت مردم کرمان تا سحر انتظار می کشند تا از قارون افسانه یی استقبال کنند. قارون در پوشاک هیزم شکن برای خانواده های فقیر تکه های چوب می آورد. این چوب ها به زر دگرگون می شوند و برای آن خانواده، ثروت و روزی به همراه می آورند.
● جشن شب یلدا
جشن شب یلدا یک جشن کاملاً زنده است و همه مسیحیان جهان این جشن را با نام جشن تولد مسیح برگزار می کنند. یلدا و مراسمی که در نخستین شب بلند زمستان و بلندترین شب سال برپا می کنند سابقه یی بسیار دراز داشته و مربوط می شود به ایزد مهر. این جشن که یکی از کهن ترین جشن های ایران باستان است در اصطلاح به آن شب چله هم می گویند. چله بزرگ از یکمین روز دی ماه جشن خرم روز تا دهم بهمن که جشن سده است به طول می انجامد و آن را چله بزرگ می نامند به آن دلیل که شدت سرما بیشتر است، آنگاه چله کوچک فرا می رسد که دهم از بهمن تا بیستم اسفند به طول می انجامد و سرما کم کم کاسته می شود.
چله اول که اولین روز زمستان و یا نخستین شب آن است تولد مهر و خورشید شکست ناپذیر است، زیرا مردم دوره های گذشته که پایه زندگی شان برکشاورزی و چوپانی قرار داشت و در طول سال با سپری شدن فصل ها و تضادهای طبیعت خو داشتند و براثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیتشان را براساس آن تنظیم می کردند و به تدریج دریافتند که کوتاهترین روزها آخرین روز پاییز یعنی سی ام آذر و بلندترین شب ها شب اول زمستان است اما بلافاصله بعد از این با آغاز دی روزها بلندتر و شب ها کوتاه تر می شود.
اقوام قدیم آریایی جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان می گرفتند خصوصاً ژرمن ها که این ماه را به خدای آفتاب نسبت می دهند و زیاد هم بی تناسب نیست چرا که آغاز زمستان مثل تولد خورشید است که از آن روز در نصف کره شمالی رو به افزایش و ارتفاع و درخشندگی می گذارد و هر روز قوی تر می شود. در این شب آتش برمی افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیاطین نابود شده و بگریزند و همچنان که خورشید به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش تقدس پیدا کرده بود آتش نیز همان والایی را نزد مردمان دارا شد.
چون تاریکی فرا می رسید در پرتو روشنایی آتش تاریکی اهریمنی را از بین می بردند. در شب یلدا یا تولد خورشید افراد دور هم جمع می شدند و جهت رفع این نحوست آتش می افروختند و خوان ویژه مانند سفره یی که عید نوروز تهیه می کنند اما محتویات آن متفاوت است می گستراندند و هر آنچه میوه تازه فصل که نگهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند.
این سفره جنبه دینی داشته و مقدس بود و از ایزد خورشید روشنایی و برکت می طلبیدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و میوه های تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره تمثیلی از آن بود که بهار و تابستانی پربرکت داشته باشند و همه شب را در پرتو چراغ و نور و آتش می گذراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی نیابد. سفره شب یلدا سفره میزد است و میزد عبارت است از میوه های تر و خشک و آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان لرک که از لوازم این جشن بود که به افتخار و ویژگی مهر یا خورشید برگزار می شد.
امروز هم ایرانیان در سراسر جهان این جشن زیبا را در کنار یکدیگر برگزار می کنند
و به خواندن شاهنامه و گرفتن فال حافظ می پردازند.
تحقیق کامل در مورد شب یلدا
.
موضوع انشا : متن ادبی در مورد شب یلدا با عنوان یلدا می آید تا …
یلدا می آید شبی که در آن انار محبت دانه می شود
و سرخی عشق و عاطفه، نثار کاسه های لبریز از شوق ما؛
شبی که طراوت هندوانه های تازه تابستان به سرمای دستان زمستان هدیه می شود
و داغی نگاه های زیبای بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج می گیرد و بالا می رود.
در ازدحام بشقاب های کوچک بلور، شیرینی صمیمیت ها و یکدلی ها، تقسیم می شود
و کام های همه را شیرین می کند.
یلدای طولانی سال، بهترین مجال برای نیم نگاهی کوتاه به لحظه هاست؛
لحظه هایی که در سرعت عبور، خلاصه می شوند و می گذرند و این گذشتن،
بهترین پیام برای زیبا زیستن ماست؛
زیرا شیرینی در کنار هم بودن لبخندهای امروز،
هزار بار بهتر از اشک حسرت ریختن بر مزار جدایی های فرداست.
یلدا بهانه ای است، بهانه ای، تا ما از فرمان کانال های پر پیچ و خم سیم های ارتباطات بگذریم
و لحظه های قشنگ با هم بودن را به هیجان سریال های زندگی شیشه ای، بدل نکنیم.
یلدا، بهانه ای است تا پندها و تجربه های ارزشمند پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی را
که در پس وقت نداشتن ها و بی حوصلگی های کوچک ترها مدفون مانده اند، زنده کنیم.
یلدا، مجالی است برای تکرار هر آنچه روزگاری، سرمشق خوبی هایمان بوده اند
و امروز بر روی طاقچه عادت هایمان غبار می گیرند و فراموش می شوند.
مجالی است برای دیدن عزیزانی که تصویر و صدایشان در پس مشغله های زندگی رنگ باخته اند.
مجالی است برای نشستن لبخند بر لبان کودکان، در آغوش پر مهر بزرگ ترها.
یلدا مجالی است؛
مجالی برای من، مجالی برای تو، تا همگی، لحظه های شیرین با هم بودن را تجربه کنیم.
.
موضوع انشا : شب یلدا و آداب و رسوم آن
یلدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است. این جشن مراسمی آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. یلدا روز تولد میترا یا مهر است. این جشن به اندازه زمانی که مردم فصول را تعیین کردند کهن است.برای در امان بودن از خطر اهریمن، در این شب همه دور هم جمع می شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند.
آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری آن، آینده گویی می کنند.جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می شود. یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند.در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد.
بازگویی خاطرات و قصه گویی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه اینها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر آیند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپیده برسانند. در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزء آداب و شیوه آن نباشد.
در جاهای گوناگون ایران، گونه های تنقلات و خوراکی ها به تبع ژیرامون و شیوه زندگی مردم منطقه بهره برده می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا شمار زیادی به این باورند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.
.
موضوع انشا : تحقیق در مورد شب یلدا
شب یلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در اول ماه دی اطلاق میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن میگیرند.واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند و از این رو به دهمین ماه سال دی میگفتند که ماه تولد خورشید بود.
ایرانیان باستان بر این اعتقاد هستند که یلدا که یکی از خدا های مرد انان است در فردای این شب به وجود می اید و خون گاو مقدس را می ریزد و در زمانی که خون ان گاو به زمین می رسد ریشه گیاهان در زیر زمین سر سبز می شوند و در فصل بهار به رویت ایرانیان در می ایداو یلدا با شیطان به جنگ می ایستد و از مردم عادی را تحت مراقبت قرار می دهد.
یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشاند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی – هند و اروپایی، دریافتند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.
از نظر طب سنتی ایران در شب یلدا باید غذاهای گرم خورده شود. میوه مخصوص این شب کدو تنبل میباشدکه دارای طبیعت گرم میباشد. میوه هندوانه مخصوص چله تابستان میباشد نه زمستان چون طبیعت هندوانه سرد است و در فصل گرم باید خورده شود. هم چنین کدو تنبل در تقویت قوای مغز نیز بسیار مؤثر میباشد.
.
موضوع انشا : شب یلدا در گذشته و امروز
قدیم تر ها در شب یلدا همه میرفتن خونه ی بزرگتر ها
و دور یک کرسی می نشستن و گل میگفتن و گل می شنفتن .
آجیل، انار و هندونه هم قسمت اصلی ماجرا بود.
حالا…
انار و هندونه و آجیل هست اما کرسی نیست.
گاهی خونه ی بزرگتر ها هم حذف میشه
و جاش رو به پارک و شهر بازی و سینما و… میده!
باید برای خودمون متاسف باشیم! ما یادمون رفته چی بودیم. حالا چی شدیم؟
البته هنوز هم هستند کسانی که پای کرسی می نشینند
و گل می گن و گل می شنون. مشاعره میکن و فال میگیرن.
امسال که شب یلدا مون آخرین شب عمرمونه…!!!!!!!!!!!!!
درسته این حرف غلطه، اما شاید به خاطر همین هم که شده خیلیا تصمیم بگیرن
امسال بهتر از سال های پیش این مهمونی رو برگزار کنن.
شب یلدا یعنی شروع زمتستونی که همیشه ازش با سرما و بدی و تلخی یاد شده…
اما من یه جورایی دلم برای مظلومیتش میسوزه!
زمستون مظلومه چون با امتحانای ترم شروع میشه
و آخراش هم همه لحظه شماری میکنن واسه بهار و تعطیلی.
اما انصافا برف های امسال نوید یه زمستون سرد و قشنگ رو میده…
و چه قدر خوب میشه اگه شب یلدا هم برف بیاد…
.
موضوع انشا : شب چله یا شب یلدا
آخرین شب پاییز را شب یلدا یا به اصطلاح عوام شب چله می نامیم این شب آداب و رسومی دارد که قرنهاست در بین ایرانیان رواج داشته است…مردم ایران در شهرها و روستاهای مختلف با توجه به فرهنگ، آداب و رسوم ویژهی خود شب چله را جشن میگیرند. در این شب همه ی اقوام نزد بزرگ طایفه ی خود جمع می شوند و پس از خوردن شام تنقلاتی نظیر میوه های زمستانی ، آجیل یلدا میخورن … فال حافظ می گیرند و به شادی این شب را به پایان می رسانند.
یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند. آنان ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش اند.
.
موضوع انشا : شب یلدا فرصت و بهانه ای برای …
کم کم آخرین لحظه های آذرماه را ورق می زنیم و شمع های روشن زرد پاییز را فوت می کنیم. شب آغاز زمستان است، چراغ خانه ها هنوز بیدارند و خانه نشینان گرد آتش گرم دوستی، نشسته اند و خاطرات دیروز را پلک می زنند. آن طرف هندوانه ای که ضربات چاقو خون سرخش را جاری کرده و این طرف مادر بزرگ که تسبیح فیروزه ای رنگش را بارها مرور می کند. همه گرد هم آمده اند تا از روزهای خوب خدا سخن بگویند و به بهانه یلدا این طولانی ترین شب سال، فارغ از پیچ و خم های زندگی همدیگر را به شنیدن خاطرات خوب خویش میهمان کنند.
یلدا فرصتی است برای دیدارها، وقتی کشاکش روزگار تو را از دیدار آنان که به چشمان تو نیازمندند، بازمی دارد. آتش گرم و کرسی خانه مادربزرگ ما را به گرد خویش آورده و گرمایش را با ما تقسیم می کند تا در زمستان سر در راه، به یاد چون امشبی همیشه گرم گرم بمانیم، در میان تقویم ورق خورده پدر بزرگ، سیاووش را می بینیم که از آزمون آتش سربلند بیرون می آید و پدربزرگ چه باشکوه داستان او را می گوید.
خاطره نویسی در مورد شب یلدا
.
موضوع انشا : خاطره من از شب یلدا
دانه های برف آرام آرام می بارید و زمین مانند فرشی یکدست و سفید شده بود هوا بسیار سرد بودو زمستان آهسته می آمد . پدر بزرگ کنار شومینه ای هیزمی روی صندلی راحتی اش نشسته بود و پیپ قدیمی اش را روشن کرده بود.
پتویی کهنه اما گرم روی پاهایش بود و چهره اش غمگین .یاد خاطره ایی از سالها پیش اش افتاده بود که همسر و فرزندان و نوه هایش همه در کنار او در چنین شبی جمع بودند وهمه خوشحال .همسر مهربانش شامی گرم وخوشمزه آماده کرده بود و سفره ایی زیبا چیده بود :انار-هندوانه –آجیل و میوه و شیرینی در روی میز دیده میشد و در گوشه اتاق دیوان حافظی نمایان بود .
انشایی زیبا در مورد شب یلدا
پس از صرف شام همه ساکت بودند تا پدربزرگ برای هریک غزلی از حافظ بخواند و او آرام عینکش را به چشم زد و باصدای رسایی شروع به خواندن کرد:
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
وهرکس تعبیری زیبا از اشعاررا می گفت و حالا سالها از آن موقع و آن شبهای به یاد ماندنی یلدا می گذرد و همسر پیرمردسالهاست که از دنیا رفته است و فرزندانش اورا ترک کرده و به خارج از کشور رفته اند و اینک یلدایی دیگر است وآن خاطرات خوش یلدایی برایش به جا مانده است و دیگر هیچ .
,انشا در مورد شب یلدا
.
موضوع انشا : خاطره شب یلدا
پاییز که داشت تموم میشد و شبی که قرار بود ازفرداش دیگه زمستون شروع بشه شورو حال خاصی داشتم از صبحش لحظه شماری میکردم که کی شب فرا میرسه تا کنار بخاری نفتی دور خانواده و پدربزرگ و مادر بزرگ جمع بشیم و شبی خاطره انگیز رو سپری کنیم .
پدرم میوه و تنقلات و هندونه رو خرید میکرد و منم به احترام شب یلدا بهش دست نمیزدم تا شب سروش کنیم خیال میکردم منظور از طولانی ترین شب سال یعنی اینکه خیلی زمان میبره تا صبح بشه .دلم واسه اون شبا لک زده ،
بعد از شام پدر اولش قران میخوند و بعدش تفعلی میزد بر خواجه حافظ شیراز و هرکدوم تو دلمون نیتی میکردیم بعد که پدر شعرو میخوند اصرار میکردیم که تعبیرشو هم زودتر بخونه چون از شعرش هیچی متوجه نمیشدم سپس نوبت هندونه بری میشد و خیره به هندونه میشدم و قاچ کردنشو تماشا میکردم و با ولع خاصی میخوردم انگار که از واجبات این شبه ،
بعدش مادرم انارو دون میکرد و تو ظرفا میریخت و به همه تقسیم میکرد آخر سر هم مینشستیم پای قصه مادر بزرگ ،آخر داستانو هیچ وقت نمیفهمیدم چون تا اونموقع خوابم میبرد .اگر میدانستم که مادربزرگم یه زمانی ما رو ترک میکنه و اون روزا دیگه تکرار نمیشه هرگز آخر قصه رو نمیخوابیدم.
انشا کوتاه درباره ی شب یلدا
.
موضوع انشا : انسا ادبی در مورد شب یلدا
صدای قدم های بلند یلدا آرام آرام به گوش می رسد.
تا باری دیگر سنت شیرین ایرانیان رازنده کند و بازقصه های کهن ولذت بخش مادربزرگ رابه یادمان بیاورد و دوباره دورهم هرچه سرما و کینه واندوه است ازقلبمان رخت ببندد و به جز شیرینی لحظه ها چیزی در خاطر و قلبمان نماند
باهمان قامت بلند،باهمان گیسوان سیاه وکوله باری ازبلورهای سفید و خنده های قاه قاه وشیرین.
تا مجالی بدهد به آدم هایی که کتاب انسانیت رابسته اند وروی طاقچه ی زندگی خاک گرفته تا آن رابردارند و دستی بکشند و مروری کنند در زندگیشان. ودوباره پسته ی خندان وهندوانه ی قرمز و انارشیـرین و فال حافظ و یک شب پراز عشق وشیرینی،یک شب مهتابی وطولانی که می توان درآن معنای خوش باهم بودن راچشید.
و میشود یکی از بهترین شب های زندگی ما و هنگامی که با هم هستیم گویی لحظه ها جامه ی شیرینی خودرا به تن کرده اند و می رقصند و ما حتی رقصیدنشان راهم نمی فهمیم.
تا باری دیگر به یادمان بیاوری که زندگی آنقدرکوتاه است که حتی چند لحظه بیشتر باهم بودن را جشن می گیریم. واینک کنار تابوت پاییــــزنشسته ایم وخاطرات رنگارنگش را مرورمیکنم وبه این می اندیشیم که لحظه ها آنقدر زودمی گذرند که حتی نفهمیدیم پاییز چگونه کوله بارش را جمع کرد
قطره ای اشک به یادخاطرات پاییز برگونه هایم چکید اما ناگهان بادی موذی صورتم را نوازش کرد و قطره ی اشک رابا خودبرد، صدایی از دوردست ها به گوش میرسد.آری،این صدای قدم های آرام زمستان بودکه با کوله باری ازالماس وبلور وسرما می آمد.
در مورد شب یلدا چه خاطره ای دارید؟
.
موضوع انشا : انسا کوتاه در مورد شب یلدا
در این روزهای پاییزی که برگ های رنگارنگ دست از دامن شاخه ها رها می کنند
دلها نیز از ساحل وابستگی ها ی کودکانه رها و به استقبال یلدایی دیگر می رود.
یلدا یعنی تجلی در کنار هم بودن و مهربانی،
یلدا یعنی شب نشینی های شبانه و هیاهوی کودکانه
و چه زیباست چشم های دریایی کودکان در این شب پرمهر و محبت،در این شب پر امید و خنده…
قلب های لبریز از عشقمان برای یکدیگر می تپد و افکارمان آیینه های جاری هستند مثل رود…
در شب یلدا دل ها بی انتهاست تا کران آسمان…
و چه دیدنی است دانه های یاقوتی انار در ظرف بلور و بوی خوش همدلی و صفا در فضای خانه
الفبای انتظار نیز در این شب طولانی کمر خم می کند
و دیگر قادر به توصیف این شب که دلها به عشق بودن می تپد نیست
انشا کوتاه درباره شب یلدا به زبان ادبی
.
موضوع انشا : انسا کوتاه در مورد شب یلدا
وقت لحظه شماری رسیده است دوشنبه،سه شنبه،چهارشنبه پنجشنبه….
می رسیم به شب یلدا!!!!!!!!!!!!بلندترین شب سال شبی پراز شور و نشاط
شبی که همه در خانه بزرگتر ها جمع می شوند و بلندترین شب سال را در کنار یکدیگر سپری می کند
در شهر ما هنوز هم رسم زیر کرسی نشستن در شب یلدا پابرجاست
و عجیب تر آن که هرچه جمعیت زیاد باشد باز هم یک جا و زیر یک کرسی می نشینند و شادند….
هندوانه،آجیل ،انار،شیرینی،داستان های قدیمی همه و همه در این شب شکوه خاصی دارد
همیشه دوست داشتم شب یلدا برفی ببارد و زیبایی این شب بیاد ماندنی را دوچندان کند ،
زیر کرسی بنشینیم و پرده هار ار کنار بزنیم ،
دانه های سفید و نقره ای برف را که چون گل بر دامن زمین می نشینند نظاره کنیم
و از دیدن ان به وجد بیاییم
انشا کوتاه با موضوع شب یلدا
انشا درمورد شب چله مـقـالـه کامل برای شب یلدا , انشا کودکانه در مورد شب ،
شعر در مورد شب یلدا, شعر درباره ی شب یلدا, تاریخچه شب یلدا, شعر کوتاه شب یلدا
منبع مطلب : delbaraneh.com
مدیر محترم سایت delbaraneh.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
انشا در مورد شب یلدا + انشا شب یلدا برای دبستان و دبیرستان
انشا در مورد شب یلدا
یکی از تکنیک های آموزشی در ایران برای یادگیری، تفکر و قدرت نوشتن بچه ها، انشاء نوشتن می باشد که باید توسط خود دانش آموز انجام شود
اما بخاطر تجربه کم بچه های ابتدایی و دل مشغولی دانش آموزان دبیرستان گاهی لازم هست بعنوان نمونه و کمک برای نوشتن انشا به آنها کمک کنیم
شماره 1 :
مقدمه : شب یلدا طولانی ترین شب سال می باشد و از غروب آخرین روز پاییز تا طلوع خورشید در روز اول زمستان طول می کشد. ایرانیان از قدیم الایام رسومات و آداب خاصی برای این شب داشته اند.
هنگامی که بچه تر بودم نمی دانستم یلدا چطور شبی است تا اینکه عزیز جان همان مادر بزرگم را می گویم برایم توضیح داد؛
عزیز جان می گفت : شب یلدا طولانی ترین شب سال می باشد که همه خانواده ها دور هم جمع می شوند و آن شب را جشن می گیرند و میوه و آجیل می خورند و بعد فال می گیرند و آرزو می کنند، آدمها در آن شب خودشان را برای شروع فصل زمستان و سرما آماده می کنند.
عزیز جان هر سال همه خانواده و حتی اقوام دور را دعوت می کند تا دور هم باشیم و آن شب را خوش بگذرانیم و همه عمه ها و عموهایم دور کرسی خانه عزیز جان جمع می شویم و خوشحال هستیم. هر کس هر کار با مزه و یا جوک خنده داری را که بلد است تعریف می کند.
هر سال عموی کوچکترم آجیل می خرد و عمه عاطفه جانم شیرینی درست می کند. ما هم مثل هرسال میوه می خریم و همگی همراه با هم به خانه عزیز جان می رویم.
تقریباً هیچ کس دست خالی نمی آید و هرکس هر چیز خوردنی که در خانه دارد با خودش می آورد، آنقدر شب یلدا به همه ما خوش می گذرد که حتی عزیز جانم با صدای بلند می خندد. من خندیدن بلند عزیز جانم را خیلی دوست دارم
انشاالله گرمای مجلس امشب بتواند سرمای زمستانتان را از بین برده و برف های زندگیتان را ذوب نماید. من از این حرفهای مادر بزرگم هیچی نفهمیدم. هر وقت هم از بابا و مامان می پرسم می گویند: برای تو زود است معنی این چیزها را بدانید.
عزیز جان هر سال شب یلدا به همه بچه ها عیدی می دهد و برای همه دعای سلامتی می کند تا همیشه در پناه خداوند شاد و سلامت باشیم.
امسال هم مثل هرسال برای یلدا لحظه شماری می کنم و دوست دارم دوباره همگی دور کرسی عزیز جان جمع شویم. ولی امسال عزیز جان کمی مریض شده است.
بابام چند روزی است که دنبال داروهای مادر بزرگ می باشد و می گوید خیلی گران شده است. هر وقت از بابام در مورد شب یلدای امسال می پرسم می گویدم: خدا بزرگ است
مطمئنم امسال دعای همه ما در شب یلدا برای شفای عزیز جان می باشد تا زود زود خوب شود و دوباره برایمان قصه بگوید. شما هم برای سلامتی مادر بزرگم و همه مریضان دعا کنید.
پایان.
شماره 2 :
مقدمه : بلندترین شب سال برای مناطق واقع در نیمکره شمالی زمین، چله یا شب یلدا است. عبور از شب یلدا مصادف با شروع اولین روز زمستان در دی ماه می باشد.
این شب در ایران با جشن و شادی همراه است
شروع انشا : با آغاز پاییز هر چه از خط استوا به سمت عرضهای بالای جغرافیایی و قطب شمال پیش می رویم از طول زمان روز در شبانه روز کاسته و بر طول شب افزوده می شود تا اینکه، در آخرین شب پاییز و اولین روز زمستان، طول مدت شب و تاریکی به حداکثر مقدار خود می رسد.
نکته جالب اینکه هر چه به عرضهای بالاتر می رویم به شکل منظم بر طول ساعات شب، در شب یلدای ما ایرانی ها افزوده می شود و در کشورهای حوالی مدار 66 درجه عرض جغرافیایی شمالی، یعنی کشورهای اسکاندیناوی و …24 ساعت کامل شب می باشد و روزی به معنای واقعی وجود ندارد.
واژه یلدا به معنای زایش و زاد یا همان تولد می باشد و براساس باورهای قدیمی ایرانیان، شروعی بر طولانی تر شدن روزها است که زایش خورشید و زایش مهر نامیده اند.
ما ایرانیان هر سال این شب را جشن می گیریم و با دورهمی و شب نشینی خانوادگی، به پیشواز فصل زمستان می رویم.
که شیرینی لبخندهای زیبای کنار هم بودن خود را، به مهربانی نگاههای بزرگانی می دهند که سرشار از ترنم عشق و لبریز از تبسم آینده هستند. با عاشقانه های روزهای آخر پاییز دوباره لبریز می شویم از شبی پر نور و پر امید، از یلدا.
یلدا معمای هستی است از یک دقیقه ای که شبی ساده را یلدا کرد و ماندگار ساخت.
یلدا قدر دقیقه ای است که می توان منزلت با هم بودن را درک کرد، حتی برای دقیقه ای بیشتر. دقیقه ای بیشتربرای بودن، ماندن و یک دل شدن.در کنار هم بودن را سرشار سازیم از خنده های هندوانه ای و دان کردن انارهای سرخ محبت و دیداری نو در کاسه های انتظار چشم های مادران و پدران چشم به راه.
از نگاه عشاق، یلدا شب ولادت الهه مهربانی است و غلبه او بر اهریمن سرسخت وجودمان است که دوباره بذر امید و مهربانی، بذر دیدار و وصلت را در جانها می کارد و شبی خاطره انگیز را برایمان رقم می زند.
در پایان برای تک تک شما شبی یلدایی پرستاره و روزهایی پر فروغ را آرزومندم.
شماره 3 :
ما ایرانی ها شب یلدا را خیلی دوست داریم و به آن اهمیت می دهیم چون شب خاطره انگیزی بوده و بلندترین شب سال است که خبر از آمدن زمستان می دهد
در این شب زیبا و دوست داشتنی در خانه پدربزرگ و مادربزرگ دورهم جمع می شویم
مادربزرگ با میوه های رنگارنگ و خوشمزه مثل انار، پرتقال، سیب و تنقلات خوشمزه از ما پذیرایی می کند، سیب های قرمز و انارهای دانه شده را خیلی دوست دارم چون خیلی خوشمزه هستند
در این شب طولانی پدربزرگ برای ما دیوان حافظ و شاهنامه می خواند، قصه های شاهنامه خیلی هیجان انگیزاست، او بعضی وقت ها هم برای ما قصه های قدیمی می گوید، شوخی و خنده شب یلدایمان را خیلی قشنگ می کند،به شب یلدا،شب چله هم می گویند
در شب چله همه مردم لباسهای رنگارنگ و زیبا می پوشند و جشن می گیرند و خوشحال هستند چون شب یلدا برای آنها شب خاصی است
در شب یلدا عمویم نی می زند و بعضی وقتها هم برای ما آواز می خواند این رسمی است که از زمان های قدیم در خانواده ما انجام می دادند
در شب یلدا آنقدر گل می گوییم و گل می شنویم که اصلا متوجه گذشت زمان نمی شویم
پایان.
شماره 4 :
طولانی ترین و پرخاطره ترین شب سال یعنی در اولین شب زمستان ،شب یلدا یا چله رقم می خورد ،یکی از مهمترین شب های ایران باستان است که آداب ورسوم خاص خود را دارد و از زمان های قدیم مورد توجه مردم ایران بوده است
مردم ایران از آغاز شب تا دم صبح با انواع و اقسام کارهای مختلف وبه یاد ماندنی وقت خود را به شیرینی سپری می کنند ،درحال حاضر مردم ایران در شب یلدا در خانه بزرگان فامیل که اغلب پدربزرگ ها و مادربزرگ ها هستند گردهم می آیند
سفره رنگارنگ و میوه های چند رنگ و قصه گویی وگاهی نقالی های پررنگ وبی رنگ پدربزرگ بهانه ای است برای به هم پیوستن و در کنار هم بودن.
پدر بزرگ گرچه پیر است ولی باز هم با همان ابهت جوانی اش دیوان حافظ و شاهنامه می خواند پذیرای غذای روح ما می شود و مادربزرگ هم با دانه های انار پذیرای جسم و جانمان می شود.
میوه های پردانه شب یلدا حکایت عجیب و جالبی دارند ،دانه های کنار هم چیده شده درس همدلی و همراهی را به ما می آموزند
نه تنها میوه بلکه تنقلات دیگری هم که در شب یلدا صرف می شود با هر شب دیگری از سال متفاوت است، طوری خاص به دل می نشیند چون با دلخوشی و خنده صرف می شوند.
شب بسیار سرد یلدا علاوه بر اینکه محفل گرم خانواده و اقوام را گرم می کند ،با آتشی که نماد روشنی می باش
در بعضی از شهرهای ایران مرسوم است که در شب زیبای یلدا کادو تزئین شده (تنقلات ،آجیل ،لباس و طلا و …) راب ه خانه عروس نامزد یا تازه عروس می برند و در سینی های زیبا میوه های رنگارنگ یلدا را تزئین می کنند
البته درشهرهای شمالی ماهی را تزئین می کنند، به خاطر همین است که شب یلدا ،به یاد ماندنی ترین شب برای تازه عروس هااست چون به سبب ارج و قربی که اقوام شوهر و یا نامزد برای او قائل می شوند، هدایایی را برای او می برند،
میوه های متنوع، کله قند و نقل ونبات، پارچه ها و لباس های زیبا و رنگارنگ و… ازجمله این هدایا می باشد که از رسومات قدیمی ایرانی ها می باشد
شماره 5 :
هر سال وقتی مهمان شب چله خانه پدربزرگ می شویم و جشن می گیریم و پای قصه های پدربزرگ و مادربزرگ می نشینیم ،صدای خنده دوباره پیدا می شود لای همه نگرانی ها و غصه های هر روز
یلدا شیرین است وقتی لبخند هندوانه ها زیبا می شود و دست به دست هم دادن دانه های انار کنار سیب و گل و کشمش و انجیر دوست داشتن و کنار هم بودن را به یادمان می آورد.
یلدا معنی تولد می دهد و خبر زاده شدن روزهای طولانی و تابیدن نور و روشنایی بر تاریکی و سیاهی را در قدم های زمستان پیشکش می کند.یلدا نوید آمدن خوبی ها و شادی ها و امیدهاست.
امسال همه فامیل کنار سفره نشتند و عکس یادگاری گرفتند.
با اینکه از کرسی گرم و قل قل سماور خبری نبود ولی هر کس به وسع خودش از میوه و آجیل مقداری خریده بود و مادر با سلیقه همه را در ظرف های نارنجی رنگ پاییز چیده بود.
از تاب پاییز که آویزان درخت یلدا بود بارها تاب خوردیم و تا ته دل خندیدیم.
همه خاطرات روزهای بارانی و چکمه های قرمز و زرد را لا به لای خاطره ها ورق زدیم و سرفصل زمستان را با نام یلدا نوشتیم و برای تکرار روزهایی بهتر و خوبتر دعا کردیم.
امسال شب یلدا به همه خوش گذشت با اینکه قاچ های هندوانه به همه نرسید و ظرف آجیل در یک چشم به هم زدن خالی شد ولی من خوشحال بودم از خنده هایی که آن شب در چشم ها برق می زد و صمیمیتی که هوا را یلدایی کرده بود.
حس خوبی بود که بعد از مدت ها دوری از هم به نام یلدا دور هم جمع شدیم و خوشحال بودیم.
شماره 6 :
یلدا جشنی برای بدرقه فصل پاییز و یادآوری پشت سرگذاشتن یک فصل پر از تلاش و فعالیت است، یلدا بهانه ای است برای یک دورهمی صمیمی و گرم خانواده در کنار هم.
یلدا شبی است که در آن دانه کردن انار و قاچ کردن هندوانه با همه روزهای دیگر فرق دارد، میوه ها و تنقلات و خشکبارهای چیده در سفره یلدا با چاشنی صفا و صمیمیت ترکیب شده اند و طعم آنها عجب زیر دندان می ماند و جا خوش می کند.
طولانی ترین شب پاییز را در جشنی به نام یلدا جشن میگیریم و پای سفره پررزق و روزی یلدا آمدن زمستان را خوش آمد می گوییم.
شب یلدا بوی شعر حافظ می دهد وقتی پدربزرگ نیت می کند و فال هر یک را می خواند و همه در دلهایشان امید و آرزوها را زیباتر از دیروز فریاد می زنند.
همه نیت می کنیم شروع فصلی پربرکت را و قرعه فال را به نام زمستان می زنیم و دعای سلامتی و طول عمر را رهسپار آینده می کنیم.
رنگین بودن سفره یلداها به چیدن میوه های رنگ به رنگ پاییزی نیست.زیبایی سفره یلدا به لبخند های گرم پدر و مادر و حضور گرم و با صفای مادربزرگ ها و پدربزرگ ها است.
یلدا تنها یک نام نیست بلکه سنتی دیرینه است و حکایت ها و قصه های زیبا در کوله بار پاییزی اش را به رخ می کشد.
شاید امسال جای خیلی ها کنار سفره یلدا خالی باشد .یلدا باید باشد تا یادمان بماند که قدر یکدیگر را بدانیم و هوای دلهای هم را داشته باشیم.یلدا دوستت دارم، دوست داشتنی به شیرینیه هندوانه و زیبایی یاقوت های دانه سرخ انارهای حیاط پاییز.
یلدا غم و غصه ها را دست چین کن و در دامن پاییز بگذار .زمستان قدم هایش را محکم بر می دارد و خورشید گرم تر از دیروز می تابد.یلدا هر سال میهمان اخرین شب پاییز باش ،شبی که طولانی ترین شب سال را رقم می زند و تولد دوباره خورشید را مژده می دهد.
یلدا به خاطر همه زیبایی هایت دوستت دارم
انشا درباره شب یلدا برای ابتدایی و متوسطه | سایت فتوکده
منبع مطلب : photokade.com
مدیر محترم سایت photokade.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
علی
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
علی