انشا در مورد زبان فارسی کلاس ششم
انشا در مورد زبان فارسی کلاس ششم را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
من زبان فارسی را دوست دارم | ایران آنلاین
ایران آنلاین /زبان ملی و مهمترین شناسه هویت ملی ما زبان فارسی است، زبانی اگرچه به ظاهر هزار و دویست ساله که در این حال هم از کهنترین زبانهای زنده جهان است، بلکه به نظر و با تأیید زبانشناسان، چند هزار ساله. مردمی از قومهای گوناگون ایرانی که حتی اکنون گروهی از آنان بیرون از مرزهای سیاسی ایران امروز زندگی میکنند در تاریخی طولانی در نگهداری، گسترش و بالیدن این زبان کوشیدهاند و در قالب آن آثار بزرگ ادبی، علمی، فلسفی، تاریخی، جغرافیایی و دیگر معارف بشری آفریدهاند؛ این دستاوردها بدون توجه به اینکه آفرینندگانشان اهل کدام گوشه ایران بودهاند و به کدام قوم و قبیله تعلق داشتهاند اکنون سبب افتخار ما هستند و در آینده موجب سرافرازی فرزندان ما خواهند بود.
«رامبد جوان» مجری برنامه خندوانه در صفحه اینستاگرامش پیام و تصویری به اشتراک گذارده و نوشته است: «من زبان فارسی را دوست دارم». او در این پیام کوتاه که به روشنی تنها نشاندهنده مهر و علاقه او به زبان فارسی است نه به قوم و قبیلهای دیگر بیمهری کرده است و نه به زبانی دیگر بیاحترامی، تنها به زبان ملی، تاریخی، قانونی و رسمی کشورش اظهار علاقه کرده است. با کمال تأسف در مقابل چنین پیام روشن و مهرآمیزی افرادی با زشتترین کلمات و کاملاً خارج از موضوع، پیامهای هتاکانهای نوشتهاند که نه تنها تکرار، بلکه خواندن آنها هم شرمآور است؛ هر کس حق دارد با سخنی مخالف باشد اما ابراز مخالفت راه و روشی عقلانی و اخلاقی دارد که از شدت بدیهی بودن به یادآوری و تکرارش نیازی نیست. هیچ اصل عقلانی، اخلاقی، دینی، ملی و انسانی به هیچ فردی اجازه نمیدهد در مخالفت با نظری و سخنی کلماتی به کار ببرد که این گروه به کار بردهاند، آن هم به بهانه واهی دفاع از قومی که سبب افتخار این کشورند و در طول تاریخ مرزدارانی دریادل بودهاند و پیشاهنگانی آگاه و سرشار از فکر و فرهنگ. فراموش نکنیم شبکههای اجتماعی مکان و امکانی است برای ایجاد همدلی و دوستی و همچنین همبستگی ملی.
زبان فارسی زبان ملی ماست، زبانی که در درازای تاریخ از کشاکش دورهها، آمدن و رفتن فرمانروایان و سلسلهها و یورشهای بیامان به مدد تلاش و کوشش و نبوغ شاعران، نویسندگان و دانشمندان در کنار همت و علاقه مردم ساده و عادی این سرزمین در گوشه گوشه ایران و از قومهای گوناگون جان سالم به در برده و همچون میراثی گرانقدر به دست ما رسیده است و ما نیز وظیفه داریم آن را تواناتر، پربارتر و زیباتر به دست آیندگان بسپاریم. زبان فارسی زبان شاهنامه فردوسی، گلستان سعدی و غزل حافظ است، زبان نثر محمود دولتآبادی، شعر فروغ فرخزاد و سینمای عباس کیارستمی است، این یعنی بیش از هزار سال زنده بودن و توانا بودن. زبان فارسی را دوست بداریم و به دیگر زبانها و گویشهای قومهای ایران احترام بگذاریم و عزیزشان بداریم.
«من زبان فارسی را دوست دارم». / روزنامه ایران
منبع مطلب : www.ion.ir
مدیر محترم سایت www.ion.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
زبان فارسی
فارسی یا پارسی یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان،[۱۰] تاجیکستان[۱۱] و ازبکستان[۱۲] به آن سخن میگویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و افغانستان است. زبان رسمی کشور هندوستان نیز تا پیش از ورود استعمار بریتانیا، فارسی بود.[۱۳]
زبان فارسی را پارسی نیز میگویند. زبان فارسی در افغانستان بهطور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شدهاست.[۱۴]
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات پرباری داشته باشد و سوم در واپسین هزاره زندگانی خود دگرگونیهای اندکی کرده باشد.[۱۵][نیازمند منبع]
فارسی از دیدگاه شمار و گوناگونی ضربالمثلها در میان سه زبان نخست جهان است.[۱۶] با آمدن واژگان از زبان عربی (و زبانهای دیگری مانند یونانی، آرامی، ترکی و غیره) به زبان فارسی، این زبان از نظر شمار واژهها یکی از غنیترین و پرمایهترین زبانها شدهاست. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ سخن (در ۸ جلد) دیده میشود.[۱۷]
زبان فارسی از زبان کهن تر فارسی میانه (یا پهلوی) و آن نیز خود از فارسی باستان سرچشمه گرفتهاست. این دو زبان کهن تر برخاسته از ناحیهٔ و مرزبوم تاریخی و باستانی پارس در نزدیک استان امروزی فارس در جنوب ایران هستند. فارسی میانه بهعنوان گویش رسمی در زمان ساسانیان در دیگر سرزمینهای ایرانی گسترش بسیاری یافت به گونهای که در خراسان بزرگ جایگزین زبانهای پارتی و بلخی شد و بخشهای بزرگی از خوارزمیزبانان و سغدیزبانان نیز فارسیزبان شدند.[۱۸] گویشی از فارسی میانه که با گذشت زمان و دیرتر فارسی دری نام گرفت پس از اسلام به عنوان گویش استاندارد نوشتاری در خراسان پا گرفت و این بار با گسترش به سوی غرب به ناحیه و مرزبوم پارس و دیگر نقاط و بومهای ایران بازگشت.
بر پایهٔ نتایج و برآیندهای سرشماری سال ۱۳۷۵ دربارهٔ ترکیب و چیدمان قومی و تباری مردم ایران، جمعیت و آمار پارسیزبانها نزدیک ۷۳ تا ۷۵ درصد و آمار ایران است. این آمار نشان میدهد که ۸۲ تا ۸۳ درصد مردم «فارسی» سخن میگویند و ۸۶ درصد از آنها تنها فارسی را میدانند.[۱۹]
فارسی، زبان نخست ۲۰ میلیون تَن در افغانستان، ۵ میلیون تَن در تاجیکستان،[۲۰] و در ازبکستان حدود ۷ میلیون تَن است.[۲۱][۲۲] زبان فارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبهقاره هندوستان). با توجه و رویکرد به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و چیرگی گویشوران دیگر زبانها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را نزدیک ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.[۲۳] زبان فارسی نهمین زبان پرکاربرد در محتوا و درونمایه وب و بالاتر از عربی و ترکی و سایر زبانهای خاورمیانه است.[۲۴] همچنین ویکیپدیای فارسی از نظر تعداد مقالات در میان بقیه پروژههای بنیاد ویکیمدیا رتبه هجدهم را دارد.[۲۵]
نام
زبان پارسی نو، در درازای تاریخ و در پهنههای گوناگون جغرافیایی، نامهای گوناگونی داشته و دارد. این زبان بهصورت رسمی در ایران به نام «پارسی» و «فارسی»، در افغانستان به نامهای پارسی و دری، در تاجیکستان به نام تاجیکی، و در ازبکستان به نام «فارسی» مشهور است، اگرچه مردم فارسیزبان افغانستان همچنان زبان خود را «پارسی» مینامند.[۲۶] زبان فارسی در بحرین نیز نام «عجمی» دارد. در ترکیهٔ عثمانی، که زبان پارسی جایگاه ادبی داشت، نام «پارسی» برای آن بهکار میرفت. در هند نیز به این زبان، «فارسی» میگویند. در کشور ایران نیز نام این زبان در سراسر کشور «فارسی» است.[۲۷]
فارسیزبانان، در گذشته، واژههای «دری» و «پارسی» را نیز برای این زبان بهکار میبردند. واژهٔ «فارسی» در حقیقت معرّب «پارسی» است. برخی زبانشناسان، یکی از موارد دگرگونی «پ» آریایی را تبدیل آن به «ف» میدانند.[۲۸] در دبیرهٔ پهلوی برای واجهای «پ» و «ف» یک حرف بهکار میرفته و برخی از «پ» های پهلوی «ف» خوانده میشدهاند.
این زبان همچنین با عنوان «Persian» در جهان شناخته شدهاست. در زبان عربی کلاسیک، بهویژه در سدههای نخستِ دورهٔ اسلامی، به زبان پارسی «لسان العجم» (زبان عجم)، و به مردمان ایرانی «عجمی» و گاهی نیز «عجمو» میگفتند. برای نمونه در تفسیر الضحاک آمدهاست منظور قرآن از «عجمی»، سلمان فارسی است.[۲۹]
پیشینه
زبان فارسی از شاخهٔ هندواروپایی زیرشاخهٔ هندوایرانی و دستهٔ زبانهای ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایران باستان بازمیگردد. روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش میکنند. زبان فارسی امروزی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه ریشه در فارسی باستان.[۳۰][۳۱][۳۲][۳۳] و فارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آنها نوشتارهایی بهجا ماندهاست.
زبان فارسی به عنوان یکی از گویشهای قوم و تیره پارس که به جنوب غربی فلات ایران کوچیده بود آغاز شد و با چیره شدن خاندان هخامنش که از این تیره بودند بر سرزمینهای گستردهای در فلات ایران و پیرامون، فارسی نیز (در شکل آنزمان خود یعنی پارسی باستان) زبان چیره و زبان اداری این منطقه پهناور شد. پارسی باستان مانند تمامی زبانهای هندواروپایی آغازین زبانی بود با دستور زبان پیچیده، و دارای حالتهای صرفی گوناگون. بسیاری از مردم غیرایرانیزبان منطقه وسیع شاهنشاهی هخامنشی نیز به آموختن فارسی روی آوردند و از این تماسها و گسترشها به عنوان یکی از دلایل روند سادهتر شدن دستور زبان پیچیده پارسی باستان یاد میکنند.[۳۴]
در اواخر دوره هخامنشی پارسی باستان با سادهسازیهای پیوسته به شکل اولیهای از پارسی میانه تبدیل شدهبود. پارسی در زمان شاهنشاهی اشکانیان تأثیرات گوناگونی از زبان پارتی گرفت ولی با چیرگی ساسانیان خود تبدیل به زبان برتر و زبان رسمی و اداری ایران شد و در منطقه وسیعی گسترش یافت. فارسی میانه در مناطقی چون آسیای میانه رفتهرفته زبان رایج بازرگانان و بعداً زبان دیگر قشرها مردم شد.[۳۴]
در سدهٔ سوم پس از میلاد نوشتههای نخستین پادشاهان ساسانی به سه زبان ضبط شدهاند: پارتی، فارسی میانه و یونانی. پارتی زبان فرمانروایان اشکانی بود که قلمرو حکومت خود را بهتدریج از شمال خراسان بر همه ایران گسترش دادند. فارسی میانه زبان فرمانروایان ایرانی ساسانی بود که از ایالت فارس برخاستند، بر پادشاه اشکانی چیره شدند و بر جای او در تیسفون نشستند. در این دوران پارتی در شمال و فارسی میانه در جنوب ایران زبان گفتاری بود.[۳۵]
در چهار سدهٔ فرمانروایی ساسانیان دگرگونیهای اساسی در وضع زبان در ایران پدید آمد. پارتی دیگر بهعنوان زبان رسمی برجای نماند و از سدهٔ چهارم به بعد همهٔ کتیبهها به زبان فارسی نوشته شدند.[۳۵]
آرتور کریستنسن، ایرانشناس نامدار دانمارکی، باور دارد که رواج زبان فارسی در مناطق شمال خاوری فلات ایران ناشی از ایجاد مراکز نظامی در خراسان، به منظور دفاع از قلمرو شاهنشاهی در برابر هجوم ساکنان آسیای میانه بود.[۳۵]
با تسخیر سرزمین باختر (بلخ) به دست ساسانیان در سال ۵۵۸ میلادی، فارسی در بلخ به عنوان زبان رسمی جانشین زبان بلخی شد و به علت اینکه دستور زبان فارسی به مراتب از بلخی سادهتر بود مردم این ناحیه به آسانی فارسی را پذیرفتند و این آغازی شد بر گسترش فارسی در آسیای میانه.[۳۴]
در نیمه شمالی ایران و بهویژه خراسان، زبان فارسی از زبان پارتی تأثیر زیادی گرفت و باعث شد تا در این ناحیه گویش تازهای از فارسی (گویش شمالی آن زمان) بهوجود بیاید که با گویش جنوبی (در پارس و خوزستان و…) تفاوتهایی پیدا کرد؛ با انتقال مقر شاهنشاهی ساسانیان به تیسفون و مناطق شمالی، گویش شمالی که در تیسفون رواج بیشتری یافته بود برای تمایز با گویش اصلی منطقه فارس یعنی همان گویش جنوبی، به عنوان فارسی دری (پارسی درباری) نامیدهشد.[۳۴][۳۵]
بنابر این، در این زمان به گویش دستنخوردهتر استان فارس، پارسی، و به گویش شمالیتر که عناصر زیادی از پارتی را در خود جذب کردهبود پارسی دری گفته شد. برای نمونه در حالی که در فارسی (جنوبی) واژه «گَپ» رایج بود در گویش شمالی برای همین معنی واژهٔ «بزرگ» بهکار رفت.[۳۴]
در سده هفتم میلادی زبان فارسیزبان گفتاری نیمه جنوبی ایران، از خوزستان تا سیستان بود. در نیمه شمالی ایران فارسیزبان شهرها و زبان رسمی بود ولی پارتی هنوز در روستاها زبان گفتاری ساکنان بود. در بلخ نیز فارسیزبان رسمی نوشتاری و در حال گسترش به عنوان زبان گفتاری در جامعه بود. فارسی در این دوره در سغد و خوارزم تبدیل به زبان میانجی و بازرگانی شدهبود.[۳۴]
بر اثر این روندها، زبان پارتی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان بزرگ رخت بربست و جای خود را به فارسی (میانه) داد و عربها پس از حمله به ایران زبان فارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان فارسی دری را با خود در مناطق دوردستتری در آسیای میانه گسترش دادند.[۳۴]
پارسی باستان
«پارسی باستان» گونهٔ باستانیِ زبان فارسی بوده که دودمان هخامنشی بدان سخن میگفتند. نخستین یافتههای نوشتاری از این زبان، سنگنبشتهٔ بیستون است که پیشینهٔ آن به سدهٔ ششم پیش از میلاد برمیگردد.[۳۶] دبیرهٔ فارسی باستان، میخی بودهاست که به نظر میرسد در زمان هخامنشی دبیرهٔ رایج در میان هیچ گروهی از مردم نبودهاست و تنها دبیرهای ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست.[۳۷] درهمین زمان، لهجههای دیگرِ ایرانی باستان نیز وجود داشته که پابهپای چهار زبان مهم دوران باستان، مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای بلخی، سُغدی، پارتی (فارسی میانهٔ اشکانی) و خوارزمی.
ایرانی باستان، که از آغاز تا فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سدهٔ بیستم تا حدود سدهٔ چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد، از زبانهای ایرانی باستان چهار گویش آن شناخته شدهاست: مادی، سَکایی، اوستایی و فارسی باستان. از دو زبانِ مادی و سکایی، که یکی در غرب ایران و منطقهٔ فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، ازجمله بین اقوام پارت و ساکنان سُغد، رایج بوده، تنها واژهها و عبارتهایی در نوشتههای دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و فارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زرتشت کتاب خود را به زبان اوِستایی نوشتهاست.
خط باستان، خط میخی بودهاست و به نظر میرسد در زمان هخامنشی، خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبودهاست و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست که برای نگاشتن این سنگنوشتهها استفاده میشدهاست.[۳۷] زبان فارسی باستان ازنظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدیِ «فارسی» بودهاست.[۳۸][۳۹]
نمونهای از خط فارسی باستان:
نام پَیشیاوادا، شهرکی که «محل بایگانیها و متون مقدس» هخامنشی بود، به زبان فارسی باستان (حروف از چپ به راست خوانده میشود):
پارسی میانه
«پارسی میانه» در ردهبندی زبانشناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایرانزمین، کاربرد داشتهاست، گفته میشود. زبان فارسی به گویش مرکزی میانه که در دوران اشکانیان و ساسانیان رواج داشت، گفته میشود. دستور زبان فارسی در دوره میانه سادهتر از باستان ولی پیچیدهتر از زبان فارسی رایج در دورهٔ اسلامی بودهاست.[۴۰][۴۱]
واژهٔ پهلوی به معنی منتسب به پهلو است که خود صورتی از واژهٔ پارت است، و به عبارتی زبان پارتیان بوده. زبان پهلوی یا پارسی میانه (فارسی دری) شکلی از زبان فارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و فارسی امروزی است،[۴۲] که بعدها فارسی نو که فارسی امروزی است از این زبان به وجود آمده. در سدههای نخستین دوران اسلامی اصطلاح «فارسی» را برای «فارسی نو» که از «فارسی میانه» دگرگون شده بود به کار میبردند، در نتیجه اطلاق آن به فارسی میانه یعنی فارسی متداول زمان ساسانی موجب ابهام میشد. از این رو این زبان را در تقابل با فارسی نو «پهلوی» نامیدند.[۴۳]
زبان فارسی امروز و پارسی میانه چه از دید واژگانی و چه از دید دستوری همانندی زیادی دارند. در واقع تحولی که از فارسی باستان تا فارسی میانه اتفاق افتادهاست بسیار بزرگتر از تحولیاست که از فارسی میانه تا فارسی نو رخ دادهاست.
فارسی نو
«فارسی نو» یا «فارسی نوین» واپسین گونهٔ زبان فارسی به شمار میرود که خود به سه دوره بخشپذیر است:
پس از پیروزی اعراب در ایران، فارسی گفتاری همچنان به سوی خاور پیش رفت و به وسیلهٔ سپاهیان و بازرگانان به فرارود و افغانستان کنونی رسید. برای فاتحان عرب، فارسی، بسیار بیشتر از عربی، زبان تبلیغ و نشر اسلام در میان مردم این نواحی بود. از همینرو سرانجام فارسی جانشین زبانهای محلّی از جمله سغدی و دیگر گویشها شد؛ و در همین مناطق، در مرزهای خاوری ایران، بود که فارسیزبان ادبی این جوامع گردید.[۳۵]
فارسی میانهٔ ادبی زمان ساسانیان در این زمان هنوز کاملاً از میان نرفته بود و زرتشتیان به آن سخن میگفتند و مینوشتند ولی تقریباً در همین اوان زبان تازهٔ ادبی دیگری، بر پایهٔ گویشی از فارسی دری در خاور ایران جان گرفت که همان زبان امروزی فارسی نوشتاری است.[۳۵]
استفاده از خط عربی برای نوشتن فارسی در خراسان آغاز شد و علت آن این بود که در فارس و نواحی غربی ایران هنوز گروههای بزرگی از زرتشتیان و موبدانشان زندگی میکردند که به پارسی میانه (پهلوی) مینوشتند و خط پهلوی هنوز رقیبی برای خط و نگارشهای جدید بهشمار میآمد و از ساخت روشهای جدید نگارشی برای فارسی جلوگیری میکرد.[۳۴]
بنابراین، فارسی گویش محلی جنوبیترین ناحیه ایران بود که بهعنوان یک زبان گفتاری به تدریج از جنوب به شمال و خاور ایران گسترش یافت و آنگاه در منتهیالیه شمال خاوری ایران به زبان ادبی آن ناحیه تبدیل گردید و از آنجا به باختر و جنوب ایران رفت و سرانجام در بخشی بزرگ از آسیا ریشه دواند.[۳۵]
از آنجا که فارسی میانه (با خط پهلوی) مدتی به موازات فارسی نو به زندگی و پویایی خود در نوشتار ادامه داد، کسانی که به زبان ادبی نوین یعنی به فارسی امروزی مینوشتند، در آغاز تأکید میکردند که زبان آنها نه زبان فارسی ادبی پیشین بلکه فارسی از نوع دیگری است که فارسی دری نام دارد و به حروف عربی نوشته میشود. از آن پس، هنگامی که پهلوی ادبی عملاً به فراموشی سپرده شد، مگر در میان زرتشتیان، به کار بردن صفت «دری» دیگر ضرورتی نداشت و از اینرو زبان جدید تنها فارسی یا پارسی نامیده شد.[۳۵]
اندکی پس از نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی، در سیستان نخستین ابیات شعر جدید فارسی سروده شد. اما در فرارود و خراسان، و در دوران سامانیان، بود که نخستین آثار برجسته شعر فارسی به قلم شاعرانی چون شهید بلخی، رودکی، ابوشکور، دقیقی و فردوسی -که خود از سدهٔ دهم به بعد الهامبخش بسیاری از شاعران دیگر در جهان ایرانی و همچنین در هند، آسیای میانه و کشورهای ترکزبان در آسیای کوچک بود- نوشته شد.[۳۵]
در این میان، فردوسی با سرودن شاهنامه در سدهٔ چهارم تأثیر مهمی بر بازیافت بسیاری از واژههای گمشدهٔ زبان فارسی داشت و خود این تأثیر را در شاهنامه اعلام کردهاست. اگر کوششهای خودجوش فردوسی نبود، هویت فارسی امروز بسیار بیش از این به خطر میافتاد.
روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.[۳۴]
گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.[۴۴]
در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد.[۴۵]
عدهای بر این باورند که ادبیات فارسی از دورهٔ مشروطیت به بعد با ادبیات فارسی دورهٔ قاجار و صفویه و ماقبل آن متفاوت است و بهویژه با تأسیس فرهنگستان ایران (در سال ۱۳۱۳ ه.خ) و شروع نهضت ترجمه در ایران، یک دورهٔ نوین در زبان فارسی بهوجود آمدهاست که گرایش عملیتری به برگشت و به پاکی و خالصسازی زبان فارسی از عبارات و اصطلاحات پیچیدهٔ عربی دارد.[۴۶]
در فرهنگستان نخست زبان فارسی برای حدود ۲ هزار واژۀ بیگانه معادلیابی انجام شد.[۴۷] فرهنگستان دوم که در سال ۱۳۴۷ تأسیس شد، تا ۱۳۵۱ خورشیدی در مجموع ۶ هزار و ۶۶۵ واژۀ جدید در برابر واژههای بیگانه پیشنهاد کرد.[۴۷] فرهنگستان سوم در سال ۱۳۶۸ تأسیس شد که فعالیت آن تاکنون ادامه داشته و تا مرداد ۱۳۹۸ برای ۴۵ هزار واژۀ بیگانه معادلیابی انجام داده و به تصویب رسانده است.[۴۷] همچنین غلامعلی حداد عادل در اردیبهشت ۱۳۹۸ تعداد واژگان معادلیابیشدۀ مصوب فرهنگستان را بیش از ۶۰ هزار واژه اعلام کرد.[۴۸]
طی سدههای اخیر، زبان فارسی در نیمهٔ شرقی قلمرو خود با تنگنا و دشواری روبهرو شد، ولی در نیمهٔ غربیِ قلمرو خود (کشور ایران) رو به شکوفایی نهاد.
انگلیسها، با استعمار هند، برای زدودن فارسی از آن سرزمین و جایگزینی آن با زبان انگلیسی برنامهریزی کرده و این برنامهها را اجرا کردند. در پی تسخیر مناطق گستردهای از سرزمینهای فارسیزبان ازسوی روسها در آسیای میانه نیز، سه کانون بزرگ زبان فارسی و تمدن ایرانی در منطقه، یعنی سمرقند، بخارا و مرو رو به زوال نهادند و تحت روند شدید فارسیزدایی و ایرانیزدایی روسها قرار داده شدند.[۴۹]
بااینحال، زبان فارسی همچنان در تاجیکستان زبان اکثریت و زبان رسمی است و در ازبکستان، ساکنان شهرهای بخارا و سمرقند همچنان فارسیزبانند و فارسی در درهٔ فَرغانه و مناطق شرقِ تاشکند رواج دارد.[۳۴]
در افغانستان نیز سیاستهای شاهانِ پشتونتبار با گرایش فارسیزدایی باعث تنزل بلخ و هرات و کابل بهعنوان مراکز تمدن فارسی در افغانستان در اواخر سدهٔ بیستم شد، اما فارسی همچنان زبان میانجیِ اصلی در آن کشور است. این روندها در حالی بود که در ایران، زبان فارسی راه پیشرفت و توانمندی را پیمود و مرکز ثقل تولیدات فرهنگی، اعم از کتاب، ترجمه، فیلم و موسیقی به زبان فارسی بیشتر در ایران قرار گرفت.[۴۹]
در ایران زبان نخست بخش بزرگی از مردم فارسی است. فارسیزبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان،[۲۰] و در ازبکستان حدود ۷ میلیون است.[۲۱][۲۲] زبان فارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبهقاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبانها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.[نیازمند منبع] زبان فارسی پنجمین زبان پرکاربرد در محتوای وب است.[۲۴]
خط
خط فارسی کنونی، فارسیشدهٔ خط عربی است که چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و «چ» را افزون بر آن دارد و خط عربی خود تغییریافته خط کوفی است. در پی تغییر خط در تاجیکستان، در این کشور زبان فارسی به خط تاجیکی (مبتنیبر خط سیریلیک) نوشته میشود.[۵۰] خط فارسی هماکنون در دو کشور ایران و افغانستان کاملاً رواج دارد و تنها خط رسمی است. تاریخ آغاز نوشتن به این خط دقیق مشخص نیست با این وجود گاهی برخی پژوهشگران نظیر ریچارد فرای، رودکی سمرقندی را از ابداعگران خط نوین فارسی دانستهاند.[۵۱] خط امروزی فارسی در نظر برخی کارشناسان مانند محمدرضا باطنی و کوروش صفوی دارای معایبی است و ایشان آن را برای نوشتن فارسی مناسب نمیدانند. از مهمترین ایرادهایی که به این خط گرفتهاند میتوان به عدم ثبت آواها (واکههای کوتاه) در نوشتار و امکان غلطخوانی، وجود حروف متفاوت با صدای یکسان (ز ذ ض ظ−غ ق گ−س ص ث−ط ت−ع ئـ)، دشواری آموزش و فراگیری خط فارسی به دلیل نبود آوانویسی و اشکال مختلف حروف در کلمات برحسب مکان آنها، فراوانی نقطهها و اعمال سلیقه در نوشتار را میتوان ذکر نمود.[۵۲][۵۳] مسئله تغییر خط فارسی در آغاز دوره حکومت پهلوی اول مطرح شد و اگرچه کسانی مانند باطنی و صادق هدایت از این مسئله استقبال کردهبودند اما بههرحال این موضوع رخ نداد. همچنان نیز چنین علاقههایی وجود دارد.[۵۴]
ابراهیم پور داوود ایرانشناس معاصر، اوستاشناس، در ارتباط با خطوط رایج در ایران باستان در کتاب خود فرهنگ ایران باستان در صفحه ۱۰۲ مینویسد:
کهنترین نوشتهٔ بهدستآمده از زبان فارسی امروزی به خط عبری کتابت شدهاست. نمونههای بسیار کهن دیگری هم از نوشتههای متعلق به یهودیان فارسیزبان به دست آمدهاست که دارای مختصات گویشی خاص خود است. در زیر، چند خط سندی که احتمالاً متعلق به قرن پنجم هجری است برای نمونه ذکر میشود، ابتدا صورت مکتوب آن با تغییر الفبا از عبری به فارسی، و سپس صورت استاندارد فارسی امروزی آن:[۵۶]
به فارسی کلاسیک:
وامواژهها
زبان فارسی مانند بیشتر زبانهای زنده، آمیزش و دادوستدهایی با دیگر زبانها داشتهاست. در طول تاریخ به علت قرار داشتن ایران در منطقهای که کانون دادوستد فرهنگی و بازرگانی و حتی هدف جنگهای همیشگی بودهاست، زبان فارسی همیشه در حال کنش و واکنش با زبانهای دیگر بودهاست. در بین زبانهای بیگانه، به خاطر رواج زبان عربی در جهان اسلام، بیشترین آمیزش با زبان عربی بودهاست. برخی این آمیختگی با زبان ناهمشکل عربی (که برخلاف فارسی، صرفی و تحلیلیست) را مایه پیچیدگی ناموزون دستور زبان فارسی (همچون ۱۶ جمع شکسته اضافه و ۱۴ باب فعلی) و نازایی در تولید واژگان تازه میدانند بگونهای که مثلاً واژگان جدید با استفاده از دستگاه واژگانی عربی ساخته میشوند.
زبانهای اروپایی
در سدهٔ اخیر، چندین هزار واژهٔ بیگانه از زبانهای اروپایی وارد زبان فارسی شدهاست. پارهای از این مفاهیم ممکن است در گذشتهٔ فرهنگی زبان وامگیرنده، برابر و معادل داشته باشد که گویشوران آن زبان، بنا به دلایلی آن را فراموش کرده باشند. یافتن این الفاظ کار باارزشی است که در وهلهٔ نخست بر عهدهٔ فرهنگستانها و سپس متخصصان زبان، ادبیات، و تاریخ است. برای مثال بسیاری از واژهها و اصطلاحات نظامی که امروزه در ایران به کار برده میشود، در همین سده و بیشتر از متون پیش از اسلام استخراج شدهاست، مانند: ارتش، ارتشبد، دژبان، پاسدار، و غیره.[۵۷]
امّا بسیاری از واژههای بیگانه در زبان فارسی و سنّت فرهنگی آن برابری ندارند. حال اگر با توجّه به قواعد آوایی و دستوری و واژگانی زبان فارسی، واژههای تازهای با عناصر موجود در زبان ساخته شود و به جای کلمههای بیگانه گذاشته شود، کار بسیار سودمندی است. بسیاری از واژههای نوساختهٔ نخستین فرهنگستان زبان فارسی، که اکنون در فارسی قبول همگانی یافتهاست، بر همین شیوه بودهاست، مانند «کالبدشناسی» بهجای «آناتومی»، «خبرگزاری» بهجای «آژانس»، «دادسرا» بهجای «پارکه»، «گذرنامه» بهجای «پاسپورت»، «دانشگاه» بهجای «یونیورسیتی»، «رایانه» بهجای «کامپیوتر»، «یارانه» بهجای «سوبسید»، «رایانامه» بهجای «ایمیل».
عربی
در آغاز رویارویی زبان فارسی و عربی، در میان فارسیزبانان دو گرایش وجود داشت. گروهی فارسیگرا بودند و گروهی عربیگرا. فارسیگرایان که ابن سینا و جوزجانی و ناصرخسرو و افضلالدین کاشانی از برجستگان آنان بودند، بر این باور بودند که باید برای واژههای عربی و یونانی که در عرصه دانش و فلسفه مطرح است برابرهای فارسی برگزید. در مقابل اینان عربیگرایان قرار داشتند که معتقد به وامگیری از زبان عربی بودند. در آن زمان این گرایش غلبه یافت و فارسی به مدت چند سده به وامگیری گسترده از زبان عربی پرداخت. این گرایش موجب شد که وامگیری به عادت فارسیزبانان تبدیل شود. این عادت هنوز هم پابرجاست، اما زبان عربی جای خود را به زبانهای انگلیسی و (تا چندی پیش از آن فرانسه) سپردهاست.[۵۸]
بیشترین پ واژههای بیگانه در فارسی واژههای عربی، واژههای ساختگی با بهکارگیری بن فعل عربی، واژههای اروپایی و تا اندازه کمی واژههای ترکی هستند. بهجز واژههای عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آنها در فارسی آمدن اسلام به ایران بود، واژههای دیگر زبانها به دلیل برهم کنشهای فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به فارسی آمدهاند.
تحقیقات و بررسیها نشان میدهد که بهطور کل، درصد واژههای عربی که در آثار شاعران اولیه زبان فارسی بهکار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان آنها است،[۵۹] برای نمونه سرودههای رودکی حاوی حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است.[۶۰] درصد واژههای عربی در شاهنامه فردوسی حدود دو درصد محاسبه شدهاست.[۶۰]
در سدهٔ چهارم هجری (سده دهم میلادی) درصد وامواژههای عربی در فارسی نوشتاری به ۳۰ درصد رسید و این میزان در سدهٔ ششم هجری (دوازدهم میلادی) به حدود پنجاه درصد هم رسید.[۶۱]
درصد وامواژههای عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن تفاوتهایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژههای عربی در فارسی امروزی گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کردهاند.[۶۲] این درصد در نوشتههای سیاسی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد.[۶۲]
هماکنون واژهها و ترکیبات فراوانی در زبان فارسی بهکار میرود که ریشه عربی دارد و عربیتبار است، ولی عربزبانان، امروز آنها را بهکار نمیبرند و در زبان عربی، همان واژهها، ترکیبات و اصطلاحات به شیوه دیگری بیان میشود. مانند صادرات و واردات (در عربی: تصریرات و مستوردات) و هیئت قوه مقننه (در عربی: وفد السلطة التشریعیة) و مسابقات (مباریات).[۶۳]
تعداد واژههایی که فارسی در ۱۰۰ سال گذشته از زبانهای غربی وام گرفته را حدود ۱۵۰۰ واژه میدانند که بسامد کاربردیِ بخشی از آنها بالاست.[۶۴]
گسترش زبان فارسی به جنبش ژرف و همکاری همگانی نیازمند است که این کار با دوری جستن از وامواژههای بیگانه و افزودن واژههای تازه (برپایه روش درست و بجا) به زبان فارسی انجامپذیر است. زبان فارسی (پارسی) با سامانه واژهسازی نیرومند، کارامد و آفرینشگرانه خود مگر در زمینههای ویژه ای از دانشهای نوین به واژههای بیگانه نیازمند نمیباشد. از دیرگاه کوشش نویسندگان و سرایندگان ایرانی این بوده که از وام واژههای تازی برای بیان اندیشههای خود بهرهمند شوند و از این رو شوربختانه بسیاری از واژههای ریشه دار فارسی دستنخورده و بیبهره ماندهاند. بسیاری از واژههای بیگانه و بهویژه تازی بیهوده در زبان فارسی بکار میروند و چنانچه از گفتهها و نوشتهها انداخته شوند هیچگونه نارسایی در سخن یا نوشتار پدید نمیآید.[۶۵]
پارسی سره
فارسی سَره یا پارسی سَره، آن گونه از زبان فارسی است که تهی از واژههای بیگانه یا دارای کمینهای از آنها باشد. زبان فارسی کنونی بازماندهٔ زبانی کهن است که در درازای پیشینه ش واژههای بسیاری به آن اندر شده یا از آن رخت بربستهاند؛ از این روی بخش بزرگی از دستور زبان فارسی کنونی و واژگان آن، ریشه در زبانهای فارسی میانه و فارسی باستان دارد.[۶۶][۶۷]
زبان فارسی دچار دگرگونیهای بسیاری بودهاست که یکی از چراییهای آن، پیوند نزدیک با مردمان دیگر به شوند (دلیل) گسترش ایران از یونان تا هند و دیگری فتح تازیان و مغولان است ایران را؛ که آسیب فراوانی بر آن وارد کرد و اگر نبود کوشش کسانی چون فردوسی که خطر از میان رفتن فرهنگ ایرانی را با از میان رفتن زبان فارسی دریافتند، زبان پارسی از میان میرفت.
میتوان گفت تنها مردمی که کشورشان به دست تازیان افتاد ولی زبانشان را به دلیل رخنه بسیار زبان تازی به واسطهٔ پشتیبانی دینی از آن از دست ندادند، ایرانیان بودند؛ هر چند که برخی از نویسندگان واژگان بسیاری را از تازی به فارسی آوردند ولی آن اندازه نبودهاست که نتوان با گذشت زمان آن را بازسازی کرد. ایدهٔ پالایش زبان فارسی از عربی در نیمهٔ دوم قرن نوزدهم به دست گروه کوچکی از روشنفکران ناسیونالیست رومانتیک آغاز شد. نخستین تلاش سیستماتیک برای یافتن کلمات فارسی برای واژههای فنی جدید، در آستانهٔ انقلاب مشروطه روی داد و به شکلگیری مجلس آکادمی انجامید که در سال ۱۲۸۲ش. (۱۹۰۳م) نشستهای ماهانه برپا میکرد.[۶۸]
چند سازمان دیگر نیز که عمر کوتاهی داشتند و در دورهٔ سالهای ۱۳۰۳ تا ۱۳۱۴ش. (۱۹۲۴–۱۹۳۵م) تشکیل شدند، به جستجو برای کلمات فارسی به ویژه در عرصههای جدید نظامی و فنی ادامه دادند. این امر به ابداع واژههای نامشخص بسیار و بحثهای داغ به نفع و ضد جنبش پالایش منجر شد. این تلاشها پس از دیدار رضا شاه از ترکیه در ۱۳۱۳ش. (۱۹۳۴م) به اوج خود رسید و تحت تأثیر یک پروژهٔ مشابه از سوی آتاتورک قرار گرفت.
در این شرایط بود که فرهنگستان زبان ایران در سال ۱۳۱۴ش. به ابتکار محمد علی فروغی نخستوزیر ایران بنیانگذاری شد و هدفش جایگزینی واژگان فارسی به جای عربی بود.[۶۹] فرهنگستان اول در جریان شش سال فعالیت خود تا سال ۱۳۲۰ش. بیش از ۳۵۰۰ کلمه، از جمله نام مکانها را عرضه کرد.[۷۰] پس از یک مرحلهٔ طولانی تعطیلی که با برکناری رضا شاه در ۱۳۲۰ش. آغاز شد، فرهنگستان زبان در سال ۱۳۴۹ش. به ریاست صادق کیا دوباره کار خود را آغاز کرد. کیا که شاگرد ذبیحالله بهروز بود، یکی از طرفداران سرسخت پالایش زبان فارسی از عربی بهشمار میرفت. فرهنگستان دوم تا زمان انقلاب ۱۳۵۷، ۱۴۷۰ واژهٔ فنی را گردآوری و تصویب کرد.
فرهنگ واژههای فارسی سره کتابی است که در آن به معرفی واژههای فارسیای که در گذشته بهطور متداول در ادبیات نوشتاری و در فرهنگهای قدیم فارسی استفاده میشده ولی بهتدریج جای خود را به واژههای عربی دادهاند، پرداختهاست. این واژهها کاربرد کمتری در زبان گفتاری و نوشتاری پیدا کردهاند. در این کتاب هدف واژهسازی نیست، بلکه منظور شناساندن واژههایی است که بهمرور فراموش شده یا کاربرد خود را از دست دادهاند و کاربرد کمتری در زبان گفتاری و نوشتاری دارند. این کتاب برای اولین بار تحت عنوان فرهنگ عربی در فارسی در سال ۱۳۶۶ منتشر شد، ولی این نام گویای مضمون و هدف کتاب نبود، ازاینرو در چاپهای بعدی نام کنونی جایگزین آن شد. این کتاب توسط فریده رازی گردآوری شدهاست.
معینالدین آلتقی در نشریهٔ رشد معلم از این کتاب بهسبب بیکاربرد بودن بسیاری از واژگان عربی این فرهنگ در فارسی امروز، ریشهٔ عربی نداشتنِ بسیاری دیگر از واژگان (معرب واژگان عربی، سریانی، یونانی، فارسی و… هستند)، تفاوت معنایی زیاد برابرهای یک واژه، التباس میان برابرهای واژگان مختلف و سره نبودن برابرها انتقاد کردهاست.[۷۱]
فرهنگ پارسی سره محسن پاکروان فرهنگ ۲۴ پارهای پارسی به پارسی چاپ شد. در این فرهنگ تمامی واژگان عربی و غیر پارسی وارد شده به زبان پارسی حذف و به جای آنها واژههای ناب پارسی آورده شدهاست و هرکس با خواندن این فرهنگ درمی یابد که بیشتر واژههای عربی ریشه پارسی دارند و پس از تغییر به فرهنگ زبانی ما وارد شدهاند. در این فرهنگ نزدیک به ۳۰۰ هزار واژه نوین پارسی ساخته شدهاست که تمامی واژگان ریشه پارسی دارند. در این فرهنگ نزدیک به ۳۰۰ هزار واژه نوین پارسی ساخته شدهاست که تمامی واژگان ریشه پارسی دارند.[۷۲]
بسیاری بر این باورند که همین سرهگراییست که مانع نابودی زبان فارسی در دوران پس از هجوم اقوام بیگانه و بیابانگرد شده وگرنه زبان فارسی شکست خورده زبان مهاجمان میگشت.
جایگاه
زبان پارسی با اینکه یکی از پایههای اصلی هویت ایرانی است و به عنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شده است، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد.[۷۴][۷۵] و به همین دلیل عصر ارتباطها و دهکدهٔ جهانی آن را آسیبپذیر نمیکند.[۷۶] فارسی از حدود سال ۱۰۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰، زبان میانجی بخش بزرگی از غرب و جنوب آسیا بود.[۷۷] به عنوان نمونه پیش از استعمار هند به وسیلهٔ انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده پادشاهی تیموریان در هند بودند، فارسی، زبان رسمی این پادشاهی گسترده بود.[۷۸] یا نقل میکنند زمانی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگهای خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در پاسخ او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد.[۷۹] زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیتهای گوناگون بودهاست، نفوذ بسیاری در کشورهای همسایه خود همچون هند و عثمانی داشتهاست؛ و در دوره پادشاهی گورکانیان زبان فارسی در هندوستان زبان رسمی اداری و نظامی بودهاست و در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگهای دیگر دیده میشود و برای نمونه در پادشاهی گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحههای فرهنگیشان بودهاست.[۸۰][۸۱]
گرچه فارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری گورکانی (به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبهقاره هند بودهاست. زبان رسمی کنونی پاکستان (اردو)، که «اسلامیشدهٔ» زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر فارسی بودهاست و واژههای فارسی بسیاری دارد. بهطوریکه همهٔ واژگان سرود ملی پاکستان به جز یک حرف اضافه از واژههای مشترک با زبان فارسی تشکیل شدهاست.[۸۲] حتی برخی واژگان در زبان اردو، فارسی ماندهاند در حالی که در فارسی ایران، عربی آنها استفاده میشود.
زبان فارسی پس از عربی، زبان دوم اسلام است و امروزه هم گروندگان به اسلام در چین و دیگر نقاط آسیا فارسی را بهعنوان زبان دوم متنهای اسلامی پس از عربی میآموزند.[۳۴] با اینحال ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد باور دارد که «... عربها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکلگیری فرهنگ اسلامی درک نمیکنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشههای معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را پاک میکنند.»[۸۳][۸۴]
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزارهٔ عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.[۱۵]
هاینتس وندت (Heinz Wendt) دانشمند آلمانی در کتاب خود با نام زبانها (sprachen) که در آن ساختمان یکایک زبانهای جهان را بازگو کردهاست دربارهٔ زبان فارسی میگوید: «زبان فارسی با برخورداری از دستگاه آوایی متقارن و موزون دارای مزایای یک ساختمان ساده و کارآمد است که بینظمی و پیچیدگیهای هر زبان را که از دوران پیشین بر جای میماند به سود کاربرد عملی آن کنار گذاشتهاست. یک مزیت دیگر این زبان ترتیب تحلیلی و دوسا است که دارای تکاملی کمنظیر میباشد. این زبان میتواند بعنوان نمونهای برای یک زبان بینالمللی (جهانی) بکار رود.»[۸۵]هارولد والتر بیلی خاورشناس و ایرانشناس نامدار بریتانیایی و رئیس انجمن واژهشناسی انگلستان پیرامون اثر ریشهای و گستردهٔ زبانهای ایرانی و پارسی باستان در زبانهای امروز اروپا و زبان انگلیسی در کتاب میراث ایران و رسالهٔ زبان فارسی بیان نموده: «امروزه اگر یک دانشجوی انگلیسی بخواهد زبان مادری خود را بشناسد باید اطلاعهایی از کتیبههای پارسی باستان بدست آورد.»[۸۶]
از زبان فارسی واژههای زیادی در دیگر زبانها به وام گرفته شدهاست. شمار وامواژههای فارسی در زبان انگلیسی ۸۱۱ واژهاست.[۸۷] فارسی از نظر شمار و تنوع ضربالمثلها در میان سه زبان اول جهان است.[۱۶] دامنهٔ واژگان و تنوع واژهها در فارسی همچنین بسیار بزرگ و پرمایهاست و یکی از غنیترین زبانهای جهان از نظر واژهها و دایرهٔ واژگان بهشمار میآید. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده میشود.[۱۷]
امروزه بجز سدها کانال رادیویی و تلویزیونی داخلی کشورهای فارسیزبان، بسیاری از رسانههای بزرگ جهان همچون بیبیسی، صدای آمریکا، یورونیوز، صدای آلمان (دویچهوله)، رادیو فرانسه، نشنال جیوگرفیک، صدای روسیه، رادیو اسرائیل و رادیو بینالمللی چین،[۸۸] العربیه و غیره به زبان فارسی برنامه دارند.[۸۹] و دهها کانال ماهوارهای و اینترنتی به پخش برنامه به زبان فارسی مشغولند، و فارسی از زبانهای قابل انتخاب در گوگل، جیمیل و بسیاری از دیگر ابزارهای ارتباطی است. فارسی همچنین جزو چند زبانی است که در بسیاری از دانشگاههای اصلی جهان بهعنوان رشتهٔ تحصیلی در مقطع کارشناسی و بالاتر ارائه میشود و بسیاری از دانشگاهها نشریههایی به فارسی یا دربارهٔ زبان فارسی دارند.
پایگاه بینالمللی اسکوپوس با نگاهی جامع و تحلیلی به وضعیت زبان فارسی از سال ۱۹۹۷ تا انتهای سال ۲۰۱۷ مشخص نمود که انتشار مدرکهای علمی به زبان فارسی طی دو دههٔ یادشده بیش از ۴۰ برابر و رتبهٔ جهانی زبان فارسی نیز با ۱۵ پله ارتقاء، از رتبهٔ سییُم به پانزدهم رسیدهاست.[۹۰]
به عنوان زبان علمی
برخی از نخستین کتابهایی که در اواخر سده چهارم هجری به زبان فارسی دری نوشته شدند، کتابهای علمی بودند مانند هدایه المتعالمین فی الطب نوشته اخوینی بخاری و در سده پنجم کتابهای علمی بسیاری به زبان فارسی نوشته شده بود. ابن سینا و بیرونی کتابهایی به زبان فارسی نوشتند که در آنها واژههای علمی فارسی بسیاری ساخته شدهاست. از آن جمله میتوان به دانشنامه علائی و رگشناسی نگاشته ابن سینا اشاره کرد.
در دوره معاصر، در بسیاری از کشورهای جهان، زبان ملی، لزوماً زبان علمی کشور نیست و به خاطر محدودیتهای موجود یا انتخاب تاریخی، زبانهای ملی در حوزه ادبیات و رسانهها استفاده میشود و برای ورود به حوزه دانش از زبانهایی که پختگی علمی بیشتری دارند، همچون زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و روسی استفاده میشود. در ایران از همان آغاز ورود علم جدید به کشور، فارسیزبانان، زبان فارسی را به عنوان زبان علمی برگزیدند و کوشیدند این زبان را برای بیان مفاهیم علمی توانمند کنند.[۹۱]
در آغاز راه، زمانی که برخی از نخستین آموزگاران مدرسه دارالفنون دست به کار نگارش کتابهای علمی فارسی شدند، هر جا به اصطلاح علمی یا فن تازهای که در دانشهای قدیم سابقه نداشت، برمیخوردند، آن را به عربی برمیگرداندند یا اصل فرانسوی را به کار میبردند.[۹۲]
اما در سالهای آغازین سدهٔ بیستم میلادی کوششهای بسیاری برای وضع اصطلاحهای نو و واژههای علمی فارسی آغاز شد.[۹۳] افراد و گروههای جداگانهای دست به کار واژهگزینی شدند و جداگانه معادلهای بسیاری برای واژههای علمی وضع کردند. در سال ۱۳۱۱ در دارالمعلمین عالی انجمنی برای واژهگزینی علمی به سرپرستی عیسی صدیق و زیر نظر حسین گل گلاب و محمود حسابی بنا نهاده شد که معادلهایی برای ۳ هزار اصطلاح علمی وضع کرد و بیشتر این معادلها از پذیرش همگانی برخوردار شد.[۹۲]
در جریان نوسازی ایران در دوران رضا شاه پهلوی فرهنگستان ایران در سال ۱۳۱۴ برای هماهنگکردن کار واژهسازی تشکیل شد که مهمترین دستاورد آن ساخت واژههایی جایگزین برای واژههای بیگانه بود که امروزه بسیاری از آنها در گفتار و نوشتار ایرانیان بهکار میروند. مانند واژههای دانشگاه که معادل واژهٔ university و شهرداری که معادل واژهٔ بلدیه هستند.[۹۴]
در این فرهنگستان دانشمندان آشنا به دانشهای قدیم و جدید مانند سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر، عبدالعظیم قریب، محمدعلی فروغی، محمدتقی بهار، رشید یاسمی، عباس اقبال آشتیانی، ابراهیم پورداود، محمود حسابی، غلامحسین رهنما و حسین گل گلاب همزمان عضویت داشتند. دستاوردهای این همنشینی تأثیری ماندگار بر روند تحول زبان فارسی گذاشت.[۹۵]
در آغاز کار فرهنگستان اول، برخی از اهل قلم مخالفتهایی با واژهسازی کردند و حتی واژههای نوساخته را به ریشخند گرفتند اما فرهنگستان زبان فارسی به کار خود ادامه داده و واژههایی ساخت که اینک در جامعه فارسیزبان ایران تداول کامل دارند، برای نمونه: بازداشت، کودکستان، شهرداری، دادگاه، دادستان، نمایشگاه، خزه، گردهافشانی، فرودگاه و هزاران واژه دیگر.[۵۸]
بسیاری از واژههایی که در فرهنگستان ایران ساخته شد آن چنان در زبان فارسی پذیرفته و رایج شدهاند که امروزه کمتر فارسیزبانی توجه دارد که واژههایی مانند گزارش، شناسنامه، بخشنامه، شهرستان، بازتاب، روی هم رفته، جلبک، دادسرا، بهداری و دارایی از برابرنهادههای فرهنگستان بودهاند.
برابرنهادههای فرهنگستان زبان و ادب فارسی پیش از انقلاب به وسیله بخشنامه به سازمانها و ادارههای دولتی اعلام میشد و کاربرد آنها الزامی بود.
پذیرش و رواج برخی از این نوواژهها در زبان گفتار یا در متنهای علمی راه را برای واژهسازی با ساختن ترکیبهای تازهتر با همان واژهها یا ساختن واژههای تازه بر قیاس آنها هموار کرد. چنانکه ساختن «جشنواره» برای «فستیوال» راه را برای ساختن «ماهواره» هموار کرد یا ساخت «پیشوند» و «پسوند» راه را برای ساخت «شهروند» هموار کرد.[۹۶]
دستاورد واقعی فرهنگستان اول زنده کردن بخشی از تواناییهای زبان فارسی بود که همواره در زبان شعر زنده بودهاست، اما در زبان علمی و زبان اداری، به دلیل غلبه دوزبانگی دانشوران و دیوانیان با زبان عربی، از میان رفته بود. به سبب کوششهای فرهنگستان و مترجمان اکنون دستگاه صرفی زبان فارسی بسیار فعالتر از گذشته شدهاست، ترکیبسازی از نو در حوزه نثر زنده شده و بسیاری از وَندها که پیش از این با آنها به مثابه عناصر جامد و تزیینی رفتار میشد معنای مستقل خود را بازیافتهاند و در واژههای جدید به کار میروند. (نمونه: وندهای پیش-، باز-، فرا-، ترا در واژههای پیشدانشگاهی، بازتولید، فراجناحی، تَراجنسی) بدین ترتیب استفاده از توانمندیهای دستگاه واژههای زبان فارسی که از دستاوردهای فرهنگستان زبان بود باعث بارآوری و زایایی بیشتر فارسی و بازشدن دست مترجمان علمی شد.[۹۱]
از آن سالها تاکنون کتابها و مقالههای علمی منتشر شده به زبان فارسی رشدی فزاینده داشتهاست و شمار افزونتری از دانشمندان و پژوهشگران دستاندرکار نگارش و ترجمه آثار علمی و گزینش برابرهای مناسب فارسی برای اصطلاحهای علمی بودهاند. مطالب علمی و فنی در رشتههای گوناگون به زبان فارسی نوشته شدهاند و به تدریج زبان فارسی برای بیان آنها پرورده شدهاست. واژهها و اصطلاحهای بسیاری در معناهای دقیق و مشخص، پذیرش همگانی یافته و یکدست شدهاست و بدین ترتیب متنهای علمی فارسی روشنتر و گویاتر شدهاست.[۹۷]
در سال ۱۳۹۰ خورشیدی حدود پنجاه گروه تخصصی واژهگزینی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی فعالیت داشتند و از زمان انقلاب ۱۳۵۷ تا این سال، بیش از ۳۵٬۰۰۰ معادل فارسی برای واژههای بیگانه به تصویب رسید که در ۱۰ دفتر انتشار یافتهاست.[۹۸]
در سال ۱۳۹۴ خورشیدی، رشتهٔ دانشگاهیِ «واژهگزینی و اصطلاحشناسی» نیز برای زبان فارسی در ایران تشکیل شد. در این رشته ۱۰ دانشجو در پژوهشکدهٔ مطالعات واژهگزینی فرهنگستان زبان پذیرفته میشوند.[۹۹]
فارسی هفدهمین زبان علمی دنیا است و کمیت تولید مقالههای علمی به زبان فارسی براساس آخرین گزارشها افزایش یافتهاست و رتبه زبان فارسی در تولید مقالههای علمی به ۱۷ دنیا رسید. هماکنون براساس آخرین آمار پایگاه استنادی اسکوپوس تا تاریخ ۱۰/۷/۱۳۹۴، ۶ صدم درصد از کل تولیدات علمی جهان به زبان فارسی است و این در حالی است که در سال ۲۰۰۵ این میزان تنها ۱ صدم درصد بودهاست. نکته قابل توجه در این میان اما کاهش تولید مقالات علمی به زبان عربی است. زبان عربی با حدود ۳۰۰ میلیون مخاطب و گویشکننده تنها ۳ دهم درصد مقالات علمی به زبان عربی داشتهاست.[۱۰۰]
توانایی واژهسازی
زبانهای هندواروپایی دارای شمار کمی ریشه در حدود ۱۵۰۰ (هزار و پانصد) عدد و دارای تقریباً ۲۵۰ پیشوند (Prefixe) و در حدود ۶۰۰ پسوند (Suffixe) هستند که با اضافه کردن آنها به اصل ریشه میتوان واژههای دیگری ساخت. مثلاً از ریشهٔ «رو» میتوان واژههای «پیشرو» و «پیشرفت» را با پیشوند «پیش»، و واژههای «روند» و «روال» و «رفتار» و «روش» را با پسوندهای «اند» و «ار» و «اش» ساخت. در این مثال، ملاحظه میکنیم که ریشهٔ «رو» به دو شکل آمدهاست: یکی «رو» و دیگری «رف». با فرض این که از این تغییر شکل ریشهها صرف نظر کنیم و تعداد ریشهها را همان ۱۵۰۰ بگیریم، ترکیب آنها با ۲۵۰ پیشوند، تعداد ۱۵۰۰ × ۲۵۰ = ۳۷۵٬۰۰۰(سیصد و هفتاد و پنج هزار) واژه را به دست میدهد. اینک هر کدام از واژههایی که به این ترتیب به دست آمدهاست را میتوان با یک پسوند ترکیب کرد. مثلاً از واژهٔ «خودگذشته» که از پیشوند «خود» و ریشهٔ «گذشت» درست شدهاست، میتوان واژهٔ «خودگذشتگی» را با افزودن پسوند «گی» به دست آورد و واژهٔ «پیشگفتار» را از پیشوند «پیش» و ریشهٔ «گفت» و پسوند «ار» به دست آورد. هرگاه ۳۷۵٬۰۰۰ واژهای را که از ترکیب ۱۵۰۰ ریشه با ۲۵۰ پیشوند به دست آمدهاست با ۶۰۰ پسوند ترکیب کنیم، تعداد واژههایی که به دست میآید، میشود ۳۷۵٬۰۰۰ × ۶۰۰ = ۲۲۵٬۰۰۰٬۰۰۰ (دویست و بیست و پنج میلیون). باید واژههایی را که از ترکیب ریشه با پسوندهای تنها به دست میآید نیز حساب کرد که میشود ۱۵۰۰ × ۶۰۰ = ۹۰۰٬۰۰۰ (نهصد هزار). پس جمع واژههایی که فقط از ترکیب ریشهها با پیشوندها و پسوندها به دست میآید، میشود: ۲۲۵٬۰۰۰٬۰۰۰ + ۳۷۵٬۰۰۰ + ۹۰۰٬۰۰۰ = ۲۲۶٬۲۷۵٬۰۰۰ یعنی دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه. در این محاسبه فقط ترکیب ریشهها را با پیشوندها و پسوندها در نظر گرفتیم، آن هم فقط با یکی از تلفظهای هر ریشه؛ ولی ترکیبهای دیگری نیز هست مثل ترکیب اسم با فعل (مانند: پیادهرو) و اسم با اسم (مانند: خردپیشه) و اسم با صفت (مانند: روشندل) و فعل با فعل (مانند: گفتگو) و ترکیبهای بسیار دیگر در نظر گرفته شده و اگر همهٔ ترکیبهای ممکن را در زبانهای هندواروپایی بخواهیم بهشمار آوریم، تعداد واژههایی که ممکن است وجود داشته باشد، مرز معینی ندارد و نکتهٔ قابل توجه این است که برای فهمیدن این میلیونها واژه فقط نیاز به فراگرفتن ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم، در صورتی که دیدیم در یک زبان سامی برای فهمیدن دو میلیون واژه باید دستکم ۲۵۰۰۰ ریشه را از برداشت و قواعد پیچیدهٔ صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت و در ذهن نگاه داشت. اساس توانایی زبانهای هندواروپایی در یافتن واژههای علمی و بیان معانی همان است که شرح داده شد. زبان فارسی یکی از زبانهای هندواروپایی است و دارای همان ریشهها و همان پیشوندها و پسوندها است. تلفظ حروف در زبانهای مختلف هندواروپایی متفاوت است ولی این تفاوتها طبق یک روالی پیدا شدهاست. تواناییای که در هر زبان هندواروپایی وجود دارد، مانند یونانی و لاتین و آلمانی و فرانسه و انگلیسی، در زبان فارسی هم همان توانایی وجود دارد. روش علمی در این زبانها مطالعه شده و آماده است و برای زبان فارسی به کار بردن آنها بسیار ساده است. برای برگزیدن یک واژهٔ علمی در زبان فارسی فقط باید واژهای را که در یکی از شاخههای زبانهای هندواروپایی وجود دارد با شاخهٔ فارسی مقایسه کنیم و با آن هماهنگ سازیم.[۱۰۱]
این تعداد واژهها به روش اشتقاقی به وجود میآید و اگر روش ترکیبی و اشتقاقی ترکیبی و علایم اختصاری را هم بدان اضافه کنیم حساب کنید چند واژه خواهیم داشت و برای یادگیری دهها میلیون واژه، فقط ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند را باید حفظ کرد مقایسه کنید با حفظ ۲۵۰۰۰ ریشهٔ عربی! با توجه به این که زبان فارسی یکی از زبانهای هند و اروپایی است همان ریشهها و پسوندها و پیشوندها در این زبان نیز هست. محمود حسابی در پیشگفتار کتاب «وندها و گهواژههای فارسی» مینویسد که: «مطابق محاسبه به کمک ۱۵۰۰ ریشه و ۱۵۰ پیشوند و ۲۰۰ پسوند بر روی هم میتوان ۴۵۰۰۰۰۰۰ واژهٔ دیگر ساخت.» ناگفته نماند اینها غیر از وندهای منسوخ و مهجور فارسی باستان است. بنابر آنچه گفته شد تواناییهای زبانهای یونانی و لاتین و آلمانی و انگلیسی و فرانسه و… در زبان فارسی هم هست برای ساخت یک واژهٔ علمی جدید در فارسی، تنها باید آن را با یکی از شاخههای زبان هند و اروپایی مقایسه کنیم و با آن هماهنگ سازیم.[۱۰۲]
زبانشناسی
مهمترین ابزارهایی که زبانها برای واژهسازی در اختیار دارند اشتقاق و ترکیب است. برخی زبانها از این هر دو روش سود میجویند و برخی تنها یکی از آنها را به کار میبرند. فارسی از جمله زبانهایی است که از هر دو روش سود میجوید. منظور از اشتقاق استفاده از پسوندها و پیشوندها در ساختن کلمات جدید است. فارسی از دید ترکیبی زبانی توانا است و بیش از پنجاه پسوند در اختیار دارد که برخی از آنها را در واژههای زیر میبینیم: آهنگر، شامگاه، کوشش، آتشدان، تاکستان، نمناک، دانا، دانشمند، دربان، ماهواره، شنزار، کوهسار، دانشکده، فروشنده، هنری، هنرور، ساختمان، پروردگار، زرین، و غیره.[۵۸]
فارسیزبانی ضمیرافتان است یعنی انداختن ضمیر و به کار نبردن آن لطمهای به معنای جمله نمیزند.[۱۰۳] نمونه: (من) نامه نوشتم.
ترتیب متعارف واژههای فارسی در یک فراکرد به صورت فاعل - مفعول - فعل است. گرچه وَرز (فعل) در زبان فارسی در پایان جمله میآید ولی این زبان در دیگر قسمتها هستهْآغازی است. برای نمونه در عبارات «برادر من» «خودروی تو» و «زنی که دوست دارم» هسته جملات یعنی واژههای برادر، خودرو و زن در آغاز آمدهاند.
اگر گروه حرف اضافه در جمله باشد، معمولاً میان فاعل و مفعول مستقیم میآید. نمونه: فرزاد به مینو آب داد.
پس توصیف کامل ترتیب سازهها در زبان فارسی چنین است:
هنگامی که مفعول مستقیم، شناس (معرفه) باشد این مفعول یا ورزیدهنمای «را» و پیش از گروه فزونواژه میآید. نمونه: فرزاد آب را به مینو داد.[۱۰۳]
فعل
در زبان فارسی فعل از لحاظ ساختمان به ۵ گونهاست.
حدود دوهزار فعل سادهٔ فارسی که در ادبیات فارسی بکار رفته، در کتاب «فهرست فعلهای فارسی» توسط محمد بشیر حسین گردآوری شدهاست.[۱۰۴]
ساختمان واژه
ساده: فقط یک تکواژ دارد مانند: گوسفند، دیوار.
مرکب: دو تکواژ آزاد یا بیشتر دارد: چهارراه، کتابخانه
مشتق: یک تکواژ آزاد و یک یا چند وند: هنرمند، رفتن
مشتق-مرکب: ویژگی هر دو را دارد: نوجوانی، کشت و کشتار[۱۰۵]
واجشناسی و آواشناسی
همخوانهای فارسی
(هرجا که دو نماد کنار هم آمده نماد سمت راست نشانگر همخوان واکبَر است. واجگونهها در پرانتز آمدهاند)
در زبان فارسی ۲۹ واج وجود دارد که به دو دستهٔ واکه(۶ واج) و همخوان(۲۳ واج) تقسیم میشوند.[۱۰۶]
در زبان فارسی هر واژه یا تکواژ با همخوان آغاز میشود و هیچ واژهای با واکهها آغاز نمیشود. واژگانی چون آب، ابر، اردک، او، ایران و اثبات همگی با صدای همزه (ء) آغاز میشوند.[۱۰۶] الگوی هجایی زبان فارسی معیار اینگونه است: ۱- صامت + مصوت: ما ۲- صامت + مصوت + صامت: در، کاش ۳- صامت + مصوت + صامت + صامت: درد، دست[۱۰۷]
همسنجی با دیگر زبانهای هندواروپایی
به غیر از شباهتهای فرهنگی میان مردم هند و اروپایی هنوز هم شباهت در واژگان زبانهای هندواروپایی وجود دارد.[۱۰۸]
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
ایسنا
مرگ هر زبان به معنای از دست رفتن مجموعهای از فرهنگ، تاریخ و آداب گروهی از ساکنان زمین است و سازمان یونسکو روز ۲۱ فوریه را روز حمایت از زبان مادری نامگذاری کرده است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، منطقه گیلان،زبان مادری زبانی است که از مادر، پدر و نزدیکانمان آموخته ایم و بنا به نظر پژوهشگران کودک در رحم مادرش با زبان مادریش آشنا می شود و هنگام بدنیا آمدن که گریستن آغاز میکند اگر به زبان مادریش با وی سخن گفته شود، گریه اش را قطع کرده گوش میدهد.
در سال 2000 میلادی بود که سرانجام، انسان به فکر حفظ بزرگترین میراث بشری خویشتن افتاد، میراثی که در قرون اخیر، به تاراج اصحاب نسلکشی و نژادپرستی رفته است بر این اساس 21فوریه را روز جهانی زبان مادری نام نهادهاند، 16سال از آن روز بزرگ تاریخی در سازمان ملل میگذرد. در این مدت، صدها جلد کتاب و هزاران مقاله درباره حقوق زبانی و زبان مادری نوشته شده است و صدافسوس که حتی یک از این هزاران به زبانهای مردم ایران ترجمه نشده است.
تنوع زبانی امری طبیعی در زندگی انسان و مساله اصلی، به رسمیت شناختن، فهمیدن و البته ارج نهادن به این تنوع زبانی به عنوان یک نظم طبیعی در جهان است.
باید بدانیم که زبانها عامل ارتباط، ادراک و تامل بوده و ترسیمکننده مسیری هستند که خط واصل گذشته، حال و آینده است. انسانها در مناطق جغرافیایی مختلف با گذشته و تاریخ خاص خویش زاده میشوند و ارزشها، آداب و رسوم و باید و نبایدهای مختلف و شیوههای زندگی به تناسب و تدریج از طریق زبان به آنها آموخته میشود.
امروزه در سطح جهان بیش از 6 هزار گونه زبانی مختلف وجود دارد که این زبانها در طول تاریخ و در یک جغرافیای خاص بوجود آمده اند و این تنوع و تعدد زیاد زبانی بیانگر توانایی انسان برای ایجاد ابزار ارتباط است، اما بد نیست که بدانید در عصر ارتباطات و دهکده جهانی فقط چند زبان بصورت جهانی در آمده اند.
بخش اعظم هر فرهنگی پیامد وجود یک زبان خاص در یک جغرافیای مشخص است و زبان اولین و مهمترین شاخص تعریف قومیت و تمایز یک قوم از سایر اقوام است، بنابراین میتوان گفت «زبان» فرهنگ ساز است.
زبان مادری هویت انسان را شکل میدهد
زبان مادری نخستین زبانی است که نوزاد از بدو تولد با آن سروکار دارد و وقتی که در آغوش پر مهر و محبت مادر شیر میخورد آن را میشنود. دقیقاً به همین دلیل عنوان «زبان مادری» به خود گرفته است. این زبان اولین زبانی است که هر انسان در دوران زندگی خود یاد میگیرد. زبان مادری هویت انسان را شکل میدهد و حامل فرهنگ گذشته و گذشتگان به ما و ما به آینده و آیندگان است.
عواطف و احساسات، اندیشهها، ارزشها و نگرشها به بهترین شکل و با خلوص کامل توسط زبان مادری به هر فرد منتقل و در بسیاری از موارد زبان مادری تنها ابزار موجود برای انتقال مفاهیم مذکور است، به همین دلیل است که نیـچـه فیلسوف آلمانی گفته است که «ترجمه لفظ به لفظ زبان خیانت است». هایدگر دیگر فیلسوف آلمانی میگوید «زبان مادری قلب احساس و الهام انسان است و بنابراین کسانی که با زبان مادری در میافتند در واقع با عمیق ترین جنبه هویتی انسان مبارزه میکنند و پیروز نخواهند شد».
و اما زبان مادری ما
زبان گیلکی، زبان مردم گیلان آمیختهای از ادامه زبانهای باستان ایرانی شاخه غربی و زبان مردمان بومی منطقه، پیش از آخرین مهاجرت آریاییان به فلات ایران است. در این زبان بسیاری از ویژگیهای زبانهای باستان ایران دیده میشود، برای نمونه صرف فعل در زبان گیلکی با صرف فعل در زبانهای پهلوی و پارتی شباهت دارد و نیز همگونیهای وجه اخباری و ماضی نقلی در گیلکی و پهلوی کاملاً قابل بررسی است.
زبان گیلکی، مشتمل بر چهار لهجه بیهپسی (گیلان غربی)، بیهپیشی (گیلان شرقی)، تبری (غرب مازندران) و دیلمی (مناطق کوهستانی جنوب گیلان) است. البته مردم شمال غربی گیلان، به زبانی دیگر از خانواده زبانهای حاشیه دریای خزر که زبان تالشی است تکلم میکنند.
مردم گیلک زبان با گویشهای مختلف سخن میگویند که ریشه در زبانهای ایران باستان دارد. در بین گویشهای مختلف زبان گیلکی از نظر فونتیک (بیان صوت و آوا) و صرف افعال اختلاف جزئی دیده میشود که ناشی از تحول تدریجی و ویژگی فرهنگی اقلیمی هر منطقهاست.
گویشهای زبان گیلکی را میتوان چند بخش کرد گویش تبری (گویش مردم غرب مازندران) گویش بیهپسی (گویش مردم غرب سفیدرود)گویش بیهپیشی (گویش مردم شرق سفیدرود) گویش دیلمی (گویش مردم کوهپایهها و مناطق سمام و اشکور و رودبار زیتون و عمارلو و الموت) و.... تقسیم کرد
زنگ خطر نابودی زبان گیلکی، مدتهاست که شنیده میشود
زنگ خطر نابودی زبان گیلکی، مدتهاست که شنیده میشود و تکتک گیلانیان در این نابودی سهیم هستند زیرا اصرار برخی خانوادههای گیلان به یادگیری زبان فارسی فرزندانشان، گویشهای گیلکی را به ورطه فراموشی سپرده و مرگ تدریجی آن را رقم میزند این در حالیست که گویشهای محلی نباید از یادها بروند.
بشرا پژوهشگر فرهنگ مردم و مردم شناس گیلانی به مناسبت ۲۱ فوریه روز جهانی زبان مادری در گفتگو با خبرنگار ایسنا با اظهار تاسف از اینکه در خصوص زبان گیلکی تاکنون بسیار صحبت شده است، خاطرنشان کرد: این صحبتها به جایی نخواهد رسید مگر اینکه خانواده ها به این زبان توجه کنند زیرا تک تک ما گیلانیان در نابودی زبان گیلکی بازیگر نقش داریم.
وی با انتقاد از اینکه ما امروز در اطراف خود نسلی داریم که اصلا زبان گیلکی بلد نیستند افزود: در چنین شرایطی چگونه می توانیم امیدوار باشیم که در آینده زبان گیلکی باقی بماند.
بشرا افزود:گیلانی که زبان مادریش را یاد نگیرد یک گیلانی بی خاصیت است زیرا زبان برای فهماندن و فهمیدن است وقتی من از فرهنگ مردم گیلان کناره گیری می کنم میشوم یک گیلانی منهای مردم گیلان.
شاعر و پژوهشگر گیلانی نگرانی خانواده ها برای خراب شدن لهجه فرزندان خود را بهانه ای غیر قابل توجیه دانست و گفت: امروز کردها ،لرها و ترکها در دانشگاهها باهم به زبان مادری صحبت می کنند و در برخورد با کسی که زبان مادری آنها را صحبت نکند روش خاصی دارند.
وی با تاکید بر اینکه آموزش گیلکی رشتی به عنوان زبان مرکز استان باید در صدا و سیما بیش از پیش مورد توجه قرارگیرد افزود: خود مردم گیلان باید زبان خود را حفظ کنند زیرا بعد از دوره مشروطیت توجه خاصی به زبان رشتی شده است .
محقق و پژوهشگر گیلانی با اشاره به اینکه در سالهای اخیر برای زبان گیلکی شعر، نمایشنامه و داستان های بسیار نوشته شده است تصریح کرد: اما این آثار برای کسی که گیلکی متوجه نمی شود اهمیتی دارد.
بشرا با تاکید بر اینکه تشویق خانواده ها برای جذاب جلوه دادن زبان گیلکی باید مهمترین رویکرد صدا و سیما باشد
وی با اشاره به برخوردهای سیاسی اجتماعی که در سالهای دور، توسط خارج از گیلان بر دیار ما می شد و گیلکی بودن مورد تهاجم قرار می گرفت اظهار کرد: امروز ما باید جلوی این فرهنگ را بگیریم و این ایستادگی را با آموزش زبان گیلکی به فرزندان خود اثبات کنیم .
وی با اشاره به اینکه مترقی ترین قانون کار قبل از هر کجای دنیا در گیلان وجود داشت تاکید کرد: گیلان پر از فرهنگ و تمدن است وقتی هنوز دنیا به این نتیجه نرسیده بود که به کارگر باید خرجی (غذای کارگر) داد گیلانیان با کارگران خود قرارداد می بستند و علاوه بر دستمزد به وی خرجی می دادند و شب وقتی کارگر به خانه می رفت به آن شب برنج می دادند و باید بدانیم که ما گیلانیان در برخی از قوانین چون قانون کار ،از اروپاییان هم جلوتر بودیم.
بشرا با تاکید بر غنی بودن فرهنگ گیلان تصریح کرد: وقتی گیلانی از زبان خود خجالت بکشد و یا نگران تغییر لهجه اش باشد مثل این است که شما از سجل (شناسنامه) خود واهمه دارید کنارگیری از فراگیری زبان گیلکی یعنی کنار گذاشتن خود.
این گیلان شناس آموزش زبان گیلکی را لازم و ضروری دانست و اضافه کرد: همان طور که برای زبانهای خارجه کلاس برگزار می شود، برای آموزش زبان گیلکی نیز باید کلاس برگزار شود.
شاعر و پژوهشگر گیلانی جایگاه اصلی زبان گیلکی را در بین بی سوادان و مردم عادی دانست و آنان را بزرگترین منبع این زبان خواند و ابراز داشت: امروز در روستاههای دور دست گیلان، مردم به زبان مادری ما گیلکی صحبت می کنند.
بشرا تنها راه نجات زبان گیلکی از فراموشی را هماهنگی و همگامی مردم گیلان و برانگیختن حس ملی و تعصب گیلانی عنوان کرد و افزود: لازم است در این راه باید همه سازمانها (ارشاد اسلامی ،آموزش و پرورش ،شهرداری و…) دست به دست هم دهند تا آن چیزی را که صدا و سیما در جامعه ارائه می کند نهادینه سازند.
شاعر زبان گیلکی، گویش گیلکی را دستخوش تغییرات فراوانی میداند و میگوید: برای یافتن واژههای اصیل باید به روستاها رفت زیرا در شهرهای دیگر بهکار برده نمیشوند.
بشری، با بیان اینکه هر گیلانی باید چهار را بداند اضافه کرد: زبان گیلکی را به عنوان زبان مادری، فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور، عربی را به عنوان زبان دینی و انگلیسی را به عنوان زبان علمی خود فرا بگیرد و این را هم بدانید نسلی که قادر به انتقال زبان مادری خود به نسلهای آینده نباشد، تهدید محسوب میشود.
وی به سخره گرفتن را یکی از عمدهترین دلایل پسرفت زبان گیلکی عنوان کرد و افزود: زمانی که خودمان یکدیگر را به تمسخر میگیریم در واقع راه را برای به سخره گرفتن دیگران نسبت به خود باز کردهایم.
این استاد دانشگاه، معتقد است: با توجه به روند تغییر زبان و لهجه در شهرستانهای گیلان از جمله رشت، دو نسل آینده دیگر قادر به تکلم زبان گیلکی نیستند.
بهگفته وی، مادران بیشترین سهم زبانآموزی را در قبال فرزندان خود بهعهده دارند و باید قادر به انتقال زبانهای گیلکی و مادری خود به فرزندانشان باشند.
منبع مطلب : www.isna.ir
مدیر محترم سایت www.isna.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
ییلماز : من نه😥
ناشناس : خوب است
ساتین : آره
دینا : من خیلیییی راضی هستم
ساتین : آرع
تالللللل
.
سلام عالی بود
مطالب خوبی داشت اما من پنجمیم و معلممون گفته در مورد زبان فارسی تحقیق کنین و این خیلی زیاده
آره
خیلی خوب بود من از این متن راضی هستم
عالی
چشم
بدک نبود
خوب است
کوچه های شهر پر نامردهههههههه
متن انشاش اصلا بدرد نمیخوره 😛😛😛😛😛
اصلا متنش نیست قشنگ من که خوشم نیومد😒😒😒 و ننوشتم من بچه کلاس چهارمی هستم این متن انشا واسه یک بچه کلاس ششمی هم خیلی زیاده 😪😪😪😪
خیلی بده شوخی کردم
خیلی زیاده
خیلی زیاده خلاصه کنید
بد
از اسمم راضی نیستم چون اسمم آشقاغ هست اگه عصبانی بودین روی پاسخ بزنید و به من فوش بدین
خوب من میرم یه متن آماده میکنم براتون می کنم
از همه سپاسگزارم خیلی زحمت کشیدم🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
برای یک بچه ی 13 ساله زیاد هست خیلی زیاد
عالی بود اما طولانی
زیاد بود من راضی نبودم
ممنون
✅
من خیلیییی راضی هستم
من خیلیییی راضی هستم
من خیلیییی راضی هستم
ممنون
خوبه اما برای یک بچهی ۱۳ ساله خیلی بزرگ هست
تالللللل