ابوسفیان چه نسبتی با پیامبر داشت
ابوسفیان چه نسبتی با پیامبر داشت را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
ابوسفیان بن حرب
ابوسفیان (نام کامل:ابوحنظله صخر ابن حرب ابن امیه، مرگ: ۳۲ ه. ق) از بازرگانان معروف و بزرگان قریش در زمان محمد بن عبدالله بود. وی پدر معاویه و جد عدهای از خلفای معروف به بوسفیانی بود.[۱]
از دیگر کارهای او فرماندهی نیرویی برای کنترل بردهها در مکه بود. در جنگ بدر حضور داشت و در جنگ احد در برابر محمد جنگید. او در فتح مکه شهادتین گفت و در چند جنگ برای اسلام شرکت کرد. ابوسفیان در سال ۳۲ هجری در مدینه درگذشت.
او از جمله کسانی بود که با محمد خصومت و عداوت شدیدی داشت و در ادامه پس از فتح مکه توسط مسلمانان، مسلمان شد. او در تحریم محمد و خاندان بنی هاشم (ماجرای شعب ابی طالب) دست داشت.
نسب[ویرایش]
پدرش حرب بن أمیة بن عبدشمس بن عبدمناف بن قُصَی بن کِلاب بن مُرَّة بن کعب بن لُؤَی بن غالب بن فَهر بن مالک بن نَضر بن کِنانة بن خُزَیمَة بن مُدرِکَة بن إلیاس بن مُضَر بن نزار بن مُعِدّ بن عدنان بود. مادرش صفیه دختر حُزن بن بُجَیر بن هَزم بن رُؤَیبَة بن عبدالله بن هلال بن عامر بن صَعصَعة بن معاویة بن بکر بن هوازن بن منصور بن عِکرَمَة بن خَصَفة بن قیس عیلان مُضَر بن نزار بن مُعِدّ بن عدنان بود.
همچنین عبد مناف جد مشترک محمد و علی است که ابوسفیان بن حرب بن امیه بن عبد شمس بن عبدالمناف با هم اشتراکی می یابند.(شجرهنامه محمد: محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، شجرنامه علی: علی بن ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف)
مرگ[ویرایش]
ابوسفیان در مدینه، در سال ۳۲ هجری، درگذشت. عثمان بن عفان بر او نماز خواند و در بقیع دفن شد.
منابع[ویرایش]
[۱]
[۲]
برای مطالعه بیشتر[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.ابوسفیان بن حارث
ابوسفیان پسر حارث نوه عبدالمطلب و برادر رضاعی و عموزاده محمد و از بنی هاشم و از صحابه است. او پس از فتح مکه اسلام آورد و در جنگ حنین شرکت داشت و از معدود افرادی بود که جانانه در جنگ جنگید . او در سال بیستم هجری درگذشت و در بقیع دفن شد. وی را نباید با ابوسفیان بن حرب بن امیه از رؤسای قریش در دوران جاهلیت و پدر معاویه بنیانگذار خلافت اموی اشتباه گرفت.
نسب[ویرایش]
ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن قریش. وی پسرعمو، برادر رضاعی و همسال محمد بود و حلیمه سعدیه مدتی او را شیر می داد.[۱] او از نظر ظاهری شبیه محمد بود.[۲] [۳] مادر وی غزیه دختر قیس بن طُریف از خاندان حارث بن فهر کنانی [۴] [۵] [۶] و بنابر دیدگاه دیگر کنیزی به نام سمیه بود.[۷] خانه ابوسفیان دیوار به دیوار خانه علی بن ابیطالب و نزدیک خانه عقیل بن ابیطالب بود که در مدینه به دارالکراحی شهرت داشت.[۸]
زندگی[ویرایش]
او علاوه بر آن که با محمد پسر عمو بود، برادر شیری او نیز محسوب می شد و مدتی از سینه حلیمه سعدیه شیر نوشیده بود. ابوسفیان پسر حارث در کودکی و نوجوانی با محمد الفت بسیار داشت. اما از لحظه ای که بر رسول خدا وحی نازل شد کینهاش را به دل گرفت و هیچ جنگی رخ نداد جز آن که او از پیشگامان آن بود.
وی پیش از فتح مکه برای اسلام آوردن به ابواء به پبشواز مسلمانان رفت ولی در ابتدا مورد پذیرش قرار نگرفت و در روایت نقل شده اقدام به واسطه قرار دادن ابن عباس ، علی ابن ابی طالب و ام سلمه همسر محمد کرد ولی باز با بیمهری محمد روبروشد. چون به ابوسفیان خبر رسید، پسرش هم همراهش بود. او گفت: به خدا سوگند یا باید محمد مرا بپذیرد یا دست این پسرم را می گیرم و سر در بیابان می نهم تا از تشنگی و گرسنگی بمیرم، و حال آنکه ای رسول خدا تو از همه مردم بردبارتر و کریمتری و من هم خویشاوند تو هستم. چون این گفتار او را برای محمد نقل کردند بر او رقت و مهربانی فرمود.(1 و 2)
وی در جنگ حنین در سپاه اسلام جنگید و در موقعی که بسیاری از مسلمین گریخته بودند وی در رکاب محمد با نه تن دیگر باقی ماند و فداکاری بسیار نمود که در تاریخ طبری قسمت غزوه حنین نقل شدهاست.
مرگ[ویرایش]
به نقل مشهور، او در سال ۲۰ق [۹] [۱۰] و به دیگر قول ۱۵ق [۱۱][۱۲] و در مدینه درگذشت و عمر بن خطاب بر او نماز خواند.[۱۳] [۱۴] او را در قبرستان بقیع کنار خانه عقیل بن ابیطالب به خاک سپردند.[۱۵] [۱۶]
به گزارشی او سه روز پیش از مرگش در بقیع برای خود قبری آماده کرد بود. [۱۷] سبب مرگ وی بریده شدن زگیلی در سرش هنگام تراشیدن موی سر در ایام حج بوده است. [۱۸] [۱۹]
منابع[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.ابوسفیان
صَخر بن حَرب بن اُمَیـَّة، معروف به اَبوسُفیان، از چهرههای مشهور عرب همزمان با ظهور اسلام.
وی در آغاز دعوت پیامبر(ص)، جزء دشمنان ایشان بود و در جنگهای بدر، احد و خندق، علیه مسلمانان حضوری فعال داشت. ابوسفیان در سال ۸ هجری اسلام آورد و از سوی پیامبر(ص) به عنوان والی نجران انتخاب شد. او با خلفای اول و دوم با مماشات رفتار میکرد و از خلافت عثمان حمایت نمود. پسر او معاویه نقش سیاسی مهمی در سده اول قمری ایفا کرد و سلسله خلافت اموی را بنیاد نهاد.
تولد و نسب
صَخر بن حَرب بن اُمَیـَّة بن عبدشمس بن عبدمَناف، معروف به اَبوسُفیان که گاهی او را به کنیه ابوحنظله نیز خواندهاند.[۱] وی در جد سوم خویش (عبدمناف) با پیامبر (ص) پیوند دارد. تاریخ دقیق تولد او روشن نیست، به روایتی ۱۰ سال پیش از عام الفیل (۵۶۰م) متولد شد.[۲]
مادرش صفیه دختر حَزن بن بُجَیر بن هُزَم بود و پدرش، حرب، در روزگار خود پیشوای بنیامیه و فرمانده آنان در جنگهای فجار بود.[۳]
شخصیت سیاسی و اجتماعی
به رغم شهرت ابوسفیان در تاریخ صدر اسلام، از زندگی او، خاصه پیش ا ز اسلام آگاهی دقیق و کاملی در دست نیست. از برخی اشارات مورخان، چنین برمی آید که وی پیش از اسلام از بزرگان قریش بوده و پیشه بازرگانی داشته است.[۴] ابن حبیب [۵] او را از حکام قریش خوانده است. او یکی از بلندپایگان قریش بود و یکی از ۴ تنی به شمار میرفت که در جاهلیت فرمانشان نافذ بود.[۶]
با آغاز دعوت پیامبر(ص)، ابوسفیان جزء سرسختترین دشمنان او شد. با این همه شدت مخالفتِ او را از دیگر سران قریش، مانند ابوجهل و ابولهب کمتر دانستهاند.[۷]
با آنکه او پس از فتح مکه اسلام آورد، سخنی که در ماجرای ردّه به او نسبت داده شده، نشان از بستگی و علاقه او به آیین گذشته دارد.[۸] ابن حبیب [۹] او را از «زنادقه قریش» خوانده است.
ابوسفیان احادیثی نیز از قول پیامبر(ص) روایت کرده است.[۱۰]
رویارویی با پیامبر(ص)
جنگ بدر
در دومین سالی که پیامبر(ص) از مکه به مدینه هجرت کرده بود، ابوسفیان در رأس کاروانی تجاری از شام باز میگشت. پیامبر(ص) با سپاهیانی آهنگ حمله به آن کرد، اما ابوسفیان، از یک سو از قریشیان مکه یاری خواست و از سوی دیگر خود با زیرکی تغییر مسیر داده، کاروان را به مکه رساند. با اینکه کاروان از خطر رسته بود، ابوجهل از تهدید پیامبر(ص) چنان در خشم شد که تصمیم گرفت به مکه بازنگردد تا با یثربیان پیکار کند.[۱۱]
در جنگ بَدر، قریشیان شکست خوردند و حنظله، پسر ابوسفیان کشته و پسر دیگرش عمرو اسیر شد که بعدها آزاد گردید.[۱۲]
آتش زدن نخلهای مدینه
شکست در بدر، چنان بر قریشیان گران آمد که تصمیم گرفتند، دوباره به پیکار با پیامبر(ص) و مسلمانان مدینه روند. پس ابوسفیان با ۲۰۰ سوار از قریش آهنگ مدینه کرد و پس از مذاکره با سلّام بن مِشْکم رئیس بنینضیر، کسانی را به مدینه فرستاد و آنان در جایی به نام «عُریض» نخلستانهایی را به آتش کشیدند و گریختند. پیامبر(ص) به تعقیب ابوسفیان پرداخت، اما به او دست نیافت و بازگشت.[۱۳]
جنگ احد
در سال ۳ ق، ابوسفیان در رأس سپاهی بزرگ به قصد انتقام از مسلمانان، به سوی مدینه حرکت کرد.[۱۴] در منطقه احد، نزدیکی مدینه، جنگ سختی روی داد که مسلمانان شکست خوردند و نخبگانی از آنان چون حمزه، عموی پیامبر(ص) به شهادت رسیدند. پس از نبرد، ابوسفیان بر فراز کوه آمد و ضمن ستایش بتها، پیامبر(ص) را به نبردی دوباره، در بدر وعده داد.[۱۵]
سال بعد پیامبر(ص) به بدر آمد، اما ابوسفیان پیش از رسیدن به وعدهگاه، قریشیان را متقاعد کرد که به مکه بازگردند.[۱۶]
جنگ خندق
سال دیگر، ابوسفیان با یاری یهودیان مدینه، پیکار خندق را بر ضد پیامبر(ص) ترتیب داد[۱۷]، اما با تدبیر و هوشمندی پیامبر(ص)، سپاه ابوسفیان و متحدان او، ناکام بازگشتند و مدینه رهایی یافت.[۱۸]
یک سال پس از جنگ خندق، صلح حدیبیه، میان پیامبر اسلام(ص) و مشرکان مکه برقرار شد. اما هنوز دو سال از این صلح نگذشته بود که قریش آن را نقض کرد. ابوسفیان شخصاً برای عذرخواهی به مدینه رفت، اما کسی به او اعتنا نکرد و عذرش پذیرفته نشد.[۱۹]
اسلام ابوسفیان
سرانجام پس از دشمنی و پیکارهای متعدد، ابوسفیان در سال ۸ ق، به هنگام فتح مکه به یاری و وساطت عباس بن عبدالمطلب، نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و اسلام آورد[۲۰] و پیامبر(ص) خانه او را پناهگاه امن اعلام کرد.[۲۱] پس از آن ابوسفیان و خانوادهاش در شمار مسلمانان درآمدند. [۲۲]و در همان سال در غزوه حنین، ابوسفیان فرماندهی گروهی جنگجو را بر عهده داشت و در پایان جنگ، پیامبر(ص) به ابوسفیان و فرزندانش غنایم بیشتری بخشید.[۲۳]
بنابر برخی اقوال؛ پیامبر(ص) ابوسفیان را به امارت نجران منصوب کرد. [۲۴] که البته این قول، مخالفانی نیز دارد. [۲۵]
به گزارش برخی منابع در غزوه طائف بود که ابوسفیان یک چشمش را از دست داد.[۲۶] پس از آن، پیامبر(ص) ابوسفیان را برای گردآوری صدقات به طائف فرستاد.[۲۷]
ابوسفیان و خلفای سه گانه
از پارهای روایات چنین برمیآید که هنگام رحلت پیامبر(ص)، ابوسفیان والی نجران بود[۲۸] و آنگاه به مکه آمد و چندی در آنجا ماند، سپس به مدینه رفت و در آن شهر ساکن شد.
ابوسفیان و خلافت ابوبکر
پس از رسیدن ابوبکر به خلافت، ابوسفیان از اینکه مردی از کمارجترین تیرههای قریش به خلافت برگزیده شده، ناراضی و آشفته به نظر میرسید و احتمالاً در اندیشه فتنهانگیزی بود.[۲۹]
با این همه وی در ۱۵ق، در پیکار یرموک که فرماندهی آن با یزید فرزند او بود، شرکت داشت و سپاه اسلام را به مبارزه و پایداری تشویق میکرد.[۳۰]
گفتهاند که وی در این نبرد چشم دیگرش را نیز از دست داد.[۳۱]
ابوسفیان و خلافت عمر
از برخی روایات چنین برمی آید که ابوسفیان، فرزندش معاویه را از مخالفت با عمر بر حذر داشت و به او سفارش کرد که باید از وی پیروی کند[۳۲] ابوسفیان در روزگار عمر، ظاهرا خلافهایی مرتکب و بدین سبب مورد نکوهش وی واقع شده است.
ابوسفیان و خلافت عثمان
پس از رسیدن عثمان به خلافت، ابوسفیان نزد وی و در جمع امویان گفت: اکنون که گوی خلافت به دست شما افتاده، آن را در میان خود بگردانید و نگذارید که از دستتان بیرون افتد.[۳۳]
درگذشت
تاریخ دقیق مرگ وی چندان روشن نیست. به گزارش واقدی[۳۴]، وی ۵ سال پیش از قتل عثمان در ۳۰ق درگذشت، اما تاریخهای ۳۱ تا ۳۳ق را هم برای مرگ او آوردهاند.[۳۵]
فرزندان
از ابوسفیان، فرزندان متعددی برجای ماندند. بنامترین آنان معاویه است که نقش سیاسی مهمی در سده اول قمری ایفا کرد و سلسله خلافت اموی را بنیاد نهاد.
فرزند دیگر او یزید بود که ابوبکر او را فرمانده سپاه کرد و سپس عمر بن خطاب او را به امارت گمارد. دیگر فرزند او عتبه بود که با عایشه در جمل شرکت کرد و معاویه او را به امارت مصر فرستاد.[۳۶]
یکی از دختران او به نام ام حبیبه است که به حبشه هجرت کرد و سپس به مدینه بازگشت و پیامبر(ص) با او ازدواج کرد.[۳۷]
ابوسفیان در سینما و تلویزیون
فیلمهای سینمایی و سریالهای مختلفی در ایران و خارج از ایران ساخته شده است که ابوسفیان هم از شخصیتهای این فیلمها بوده است. برخی از این فیلمها و سریالها عبارتند از:
پانویس
مآخذ
پیوند به بیرون
منبع مطلب : fa.wikishia.net
مدیر محترم سایت fa.wikishia.net لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
بره گم بشه این ابو سفیان
رسول خدا با ابوسفیان دارایی خویشاوندی بود درواقع پدربزرگ آنها باهم پسرعمو بودند وابوسفیان پدر زن پیامبر هم بود
پیامبر از همه جا و همه کس زن گرفته. عجب کمری داشته
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
من از
مممممممممممممممممممم من جوابی ندار