آرایه ادبی کم گوی وگزیده گوی چون در
آرایه ادبی کم گوی وگزیده گوی چون در را از سایت پست روزانه دریافت کنید.
کدام آرایه ادبی در بیت زیر وجود ندارد ؟ کم گوی و گزیده... - ریاضی دبستان
کدام آرایه ادبی در بیت زیر وجود ندارد ؟
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا ز اندک تو جهان شود پر
مبالغه
ضرب المثل
تضاد
تشبیه
———————————————-
تشبیه
———————————————-
گفته وجود ندارد ؟🤔
———————————————-
مبالغه
———————————————-
تشکر
تضاد نمیشه ؟
———————————————-
تشکر 🙏
———————————————-
اندک
پر
———————————————-
1091242663_276773
———————————————-
تشکر خانم حسینی جان 🌺🌸🌺🙏🙏
———————————————-
با سلام ، به نظر من پر شدن جهان از سخنان چون در میشه مبالغه، ولی از اندک پر شدن میشه متناقض نما(پارادوکس) نه تضاد، مثل اینکه بگیم شب آفتابی شب که آفتابی نمیشه این میشه پارادوکس یا بگیم از اندک پر شدن از اندک که پر نمیشه. البته این نظر منه.
———————————————-
سلام تشکر از نظرتون همکار عزیز 🙏🙏
هر کی مبالغه رو تیک زده بود صحیح گرفتم 😢
منبع مطلب : math.matrees.ir
مدیر محترم سایت math.matrees.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
برای کلاس ششمی ها
مراعات نظیر
قرار گرفتن کلمه هایی که از نظر معنایی و یا دلیلی منطقی ارتباطی با هم دارند در یک نوشته یا سخن «مراعات نظیر یا تناسب» نامیده می شود.
مثال: گربه ی مسکین اگر پر داشتی تخم گنجشک از جهان برداشتی
تناسب: پر- تخم- گنجشک
مثال: صیّادی ضعیف را ماهی قوی بدام اندر افتاد. طاقت حفظ آن نداشت.
تناسب: صیّاد- ماهی- دام
مثال: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
ابر- مه- خورشید- فلک
به دلیل ارتباط زنجیروار این کلمه ها این آرایه را «زنجیره معنایی» و تجمع چند زنجیره ی معنایی را «شبکه ی معنایی» نیز نامیده اند.
تلمیح
اشاره به آیه، حدیث، داستانی قرآنی و یا تاریخی در یک نوشته « تلمیح» نامیده می شود.
مثال: به نام خدایی که جان آفرید سخن گفتن اندر زبان آفرید
تلمیح به آیات قرآن دارد. خَلَق الاِنسانُ مِن ...
مثال: ای دمت عیسی، دم از دوری مزن من غلام آنکه دوراندیش نیست
تلمیح: اشاره به نفس حیات بخش حضرت عیسی دارد.
تمثیل (ضرب المثل)
گاهی برای انتقال یک مفهوم به خصوص برای مردم عادی، نویسنده یا گوینده مثالی تکراری و عامّه فهم می آورد که در این صورت می گویند او از آرایه ی تمثیل استفاده کرده است.
مثال: کم گوی و گزیده گوی چون دُر تا ز اندک تو جهان شود پر
مثال: تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
اگر می خواهیم خوبی ببینیم باید به دیگران خوبی کنیم.
سجع
در ادبیات فارسی از گذشته ی دور در «نثر» وقتی می خواستند نوشته و یا سخن دارای وزن بنویسند یا بگویند، از سجع استفاده می کردند، یعنی از کلمه هایی که شبیه قافیه ی شعر هم وزن می باشند بهره می گرفتند.
مثال: «خداوندا! داغ تو دارم و بدان شادم، امّا از «بود» خویش در فریادم. الهی شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان. الهی ضعیفان را پناهی مومنان را گواهی. چه بُوَد که افزایی و نکاهی؟!»
دارم/ شادم/ فریادم امان/عیان پناهی/گواهی افزایی/ نکاهی
امروزه نیز از «نثر مسجّع» استفاده می شود و دو تن از مشهورترین نویسندگان تاریخ ادبیات فارسی ما که از سجع بهره گرفته اند عبارتند از:
1)خواجه عبدا... انصاری
2)سعدی( در گلستان به شکل بسیار واضح و گسترده از نثر مسجّع بهره برده است.)
تست های زیر را در دفتر دستور خود وارد کنید اما به هیچ یک از آنها پاسخ ندهید.
1. در بیت زیر چه آرایه ای وجود دارد؟
«فارسی را پاس می داریم، زیرا گفته اند: قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری»
1)تلمیح 2)تشبیه 3)مبالغه 4)تمثیل
2.در کدام بیت آرایه ی تلمیح وجود دارد؟
1)خداوندا به فریاد دلم رس کس بی کس تویی، من مانده بی کس
2)یکی کوه بُد نامش البرز کوه به خورشید نزدیک و دور از گروه
3) خوشا آنان که الله یارشان بی به حمد و قل هو الله کارشان بی
4)پیش پای او به رسم پیشواز ابر با رنگین کمان، پل می زند
3. در بیت زیر کدام آرایه وجود ندارد؟
«آسان گذرد گر شب و روز و مه و سالت روز عمل و مزد، بود کار تو دشوار»
1)تضاد 2)تلمیح 3)تشبیه 4)تناسب
4. آرایه ی بیان شده در کدام گزینه صحیح نیست؟
1)دست در دامن مولا زد در که علی بگذر و از ما مگذر (آدم نمایی)
2)به فصل خزان در نبینی درخت که بی برگ ماند ز سرمای سخت (مراعات نظیر)
3)قضا خلعتی نامدارش دهد قدر میوه در آستینش نهد (مبالغه)
4)این زندگی حلال کسانی که همچو سرو آزاد زیست کرده و آزاد می روند (تشبیه)
5. کدام گزینه«تلمیحی» از مفاهیم قرآنی با خود دارد؟
1)الهی بر همه چیز دانایی
2)باز به گردون رسید ناله ی هر مرغ زار
3)مشورت نکردن در کارها ضعیف رأیی باشد.
4)قرآن به تواضع و مهربانی با پدر و مادر تأکید می کند.
6. با توجّه به جمله های: « فتاد از پای، کرد از عجز فریاد»، «بینداخت چون باد خمّ کمند»، «زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد» ترتیب عناصر ادبی در کدام گزینه درست است؟
1)مبالغه،کنایه،ضرب المثل 2)کنایه، ضرب المثل، مبالغه
3)کنایه،مبالغه، ضرب المثل 4) ضرب المثل، مبالغه، کنایه
منبع مطلب : abdi94.blogfa.com
مدیر محترم سایت abdi94.blogfa.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
در منابع ادبی به جا مانده از دوران قبل از اسلام و از اولین سالهای شکلگیری زبان پارسی دری، ادبیات داستانی خوب، خواندنی، جذاب و متنوعی داشتهایم. هزار بیتی را که دقیقی طوسی قبل از فردوسی سرود و خدای نامهها و شاهنامههای دیگر، مگر چیزی جز ادبیات داستانی منظوم ایران است که دهها داستان حماسی و جنگی و گاه عاشقانه را در بحر متقارب به وجود آوردهاند؟
منظومههای جاودان نظامی گنجهای، شاعر داستانپرداز پرآوازه ایران (قرن 6 هجری قمری)، همه داستان و قصهاند که در میان داستانهای بلند آن، بسیار اتفاق میافتد که داستانهای کوتاهی نیز ارائه میشود. نظامی که منظومهپرداز بزرگی است و پرداختن به داستانهای کوتاه و کم و گزیدهگویی را در عرصه سخنوری و داستاننویسی توصیه میکند، در ابتدای خمسه خود میگوید:
با اینکه سخن به لطف آب است
کم گفتن هر سخن صواب است
آب ار چه همه زلال خیزد
از خوردن پر، ملال خیزد
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
تا ز اندک تو جهان شود پر
لاف از سخن چو دُر توان زد
آن خشت بود که پر توان زد
یک دست گل دماغپرور
از خرمن صد گیاه بهتر
بسیاری از شاعران ما منظومهسرا و داستانپرداز بودهاند که برای نمونه به بعضی از آنان اشاره و مثالهایی ارائه میکنیم.
حکیم ابوالمجد مجدود بنآدم سنایی غزنوی، شاعر عارف بسیار مشهور ایرانی، دارای کتاب معروف حدیقهالحقیقه (الهینامه و فخرینامه) در این کتاب و منظومههای دیگرش عقلنامه، عشقنامه، کارنامه بلخ و سیرالعباد الیالمعاد و مثنوی منسوب به او بهرام و بهروز، و دهها داستان بلند، کوتاه و بسیار کوتاه را خلق کرده و در آنها برای بیان مفاهیم عرفانی و حکمی خود از قصص و روایات استفاده کرده است:
ابلهی دید اشتری به چرا
گفت نقشت همه کژ است چرا؟
گفت اشتر که اندرین پیکار
عیب نقاش میکنی هشدار
عطار (شیخ فریدالدین عطار نیشابوری) شاعر و عارف بزرگ و مشهور و پرکاری است. بیش از 45 هزار بیت غزل و مثنوی و رباعی سروده. منظومه منطقالطیر او که مراحل سیر و سلوک را در تصوف و عرفان نشان میدهد و داستان مرغان و سیمرغ و سفر طولانی آنها در قالب داستانی پرکشش است.
مانند قصهای که در مصیبتنامه نقل شده که مردی فقیر و پریشان به نیشابور رفته و از ابتدای ورود به شهر هرچه گله و رمه و غنم و حشم میبیند میپرسد اینها از که هستند؟ جواب میشنود از عمید خراسانی.
در شهر هم با دیدن قصرهای رفیع با دربانها و حاجبان و نگهبانان خوشلباس از صاحب آنها سوال میکند. میگویند عمید خراسانی. آن فقیر پریشان، کلاه و دستار ژولیده و مندرس و چرکین خود را به سوی آسمان پرتاب میکند و به خداوند معترضانه میگوید:
گفت گیر این ژندهدستار اینت غم
تا عمیدت را دهی این نیز هم
جان مینیمالیسم اختصار و ایجاز است و شریک شدن با فهم و استدراک خواننده. مصداق همان ضربالمثل فارسی که «تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل». نویسنده مینیمالیست با خواننده آگاه فهیم، جدی و علاقهمند شریک میشود. نحله «مرگ مولف» یا «نفی مولف» از همین جا سرچشمه میگیرد. خواننده با نویسنده شریک و همفکر و همراه میشود. مولانا در غزلی از دیوان شمس میگوید:
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بله جز که به سر هیچ مگو
و باز به قول خودش: پس سخن کوتاه باید والسلام
مولانا مردی داستانپرداز و قصهگوست که به زیبایی و جذابیت هر چه تمامتر و با کمک از فرآیند «جریان سیال ذهن»، که آن را محصول داستاننویسی فرنگی میدانیم، داستانهایی دلنشین و اثرگذار به مخاطبان خود عرضه میدارد و گاه در یک داستان داستانهایی دیگر و تمثیلات و لطایف کوتاهی را بیان میکند و بموقع سر داستان اول برمیگردد. این قابلیت را در سنایی و عطار و نظامی و جامی شبستری و داستانپردازان دیگر مهم و متعدد ایران
(به تفاریق) داریم. مولانا بالای هر قصهای مختصری از آن را با گزیدهترین کلمات به نثر هم مینویسد و در بالای داستانها یا مطالب که میتوان آن را چکیده منثور آن داستان یا داستانها دانست و این چکیده جز آثار منثور مولانا، مثل فیهمافیه باید احصاء شوند.
اغلب داستانها مخلوق ذهن خلاق خود او هستند. بعضی قصهها و تمثیلات را از افواه عوام یا به تعبیر فرنگیها، فلکلور گرفته یا از منابع معتبر مکتوب استفاده کرده اما به هر حال در مثنوی او همه چیز «مولانا»یی است؛ آمیزه درخشان شعر و داستان. مولانا یک شاعر ـ نویسنده مینیمالیست است. بارها استنتاج را به عهده خود خواننده میگذارد و خود را به سکوت و خموشی میخواند تا جایی که بعضی از مولوی پژوهان تصور کردهاند تخلص او «خموش» یا «خاموش» بوده، که البته این نظریه نمیتواند محل اعتنا باشد. تمثیلات طنزآمیز مولانا مثل اعلای قصههای شیرین، کوتاه و پرتاثیر در حیطه ادبیات داستانی است. به این تمثیل یا لطیفه کوتاه توجه فرمایید:
آن یکی میگفت اشتر را که هی
از کجا میآیی ای فرخنده پی
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو
آیا این قصه کوتاه شیرین طنزآمیز یک داستان مینیمالیستی نیست؟ ادگار آلنپو، نویسنده معروف آمریکایی که خود داستانهای کوتاه زیادی نوشته و از پیشگامان جدی داستان کوتاهنویسی جدید است، میگوید: «داستان کوتاه آن است که در یک فرصت زمانی مشخص و ثابت خوانده شود و قبل از آن که خواننده بخواهد روی صندلی جابهجا شود، به پایان برسد.»
پس شاخصه اصلی مینیمالیسم، بسیار کوتاهنویسی و گریز از اطناب و شرح و تفصیل است. «اما باید دانست، داستاننویسی مینیمال نوعی جریان آگاهانه است در جهت خلق آثار داستانی که از واژگان اندک پدید آمده تا از آن طریق، مباحث و مفاهیم عمیق و پیچیده مطرح شود.» پس صرف کوتاه و بسیار کوتاهنویسی نمیتواند علیالاطلاق مینیمالیسم باشد. ایجاز یکی از مولفههای علم بیان است. علمای بلاغی چه در زمینه شعر و چه در میدان نثر از علم بیان مفصلا صحبت کردهاند.
همیشه موجزگویی مزیتی برای شاعران و نویسندگان و متکلمان بوده است. نظامی گنجوی بارها «کمگویی و گزیدهگویی» را مورد تاکید قرار داده است. لازم نیست که داستاننویسی سیر داستان را آماده کند و مثل راحتالحلقوم در دهان خواننده بگذارد.
سعدی در گلستان خود که مشحون از قصص و تمثیلات کوتاه و زیباست، تمثیلی دارد که بسیار معروف است:
یکی بر سر شاخ و بن میبرید
خداوند بستان نظر کرد و دید
بگفتا که این مرد بد میکند
نه بر من که بر نفس خود میکند
فیالحقیقه سعدی در همان مصرع اول، داستان خود را گفته و تمام کرده. مردی که بر سر شاخ درختی نشسته و آن را از بن میبرد، خب نتیجه آن محتومالوقوع است. لزومی برای نویسنده ایجاد نمیکند که بگوید شاخ را برید و خود به زمین افتاد و دست و پایش یا دندهاش شکست. همین قصه بسیار کوتاه را میتوان در چندین صفحه هم نوشت؛ مبالغی باغ را توصیف کرد و درخت را و آن مرد ابله را و نتیجهگیری و درس و موعظه. ولی این خلاف علم بلاغت است.
مین مال بر استعاره مبتنی است. ادبیات منظوم و منثور ما سرشار از استعاره است و اگر خواننده «اهل» نباشد درک درستی از آن گنجینههای استعارهآمیز نخواهد داشت. عطار در مختارنامه خود میگوید:
جانی که به رمز قصه جانان گفت
ببرید زبان و بیزبان پنهان گفت
تا کی گویی واقعه عشق بگوی
چیزی که شنیدنی بود نتوان گفت
در پایان باید یادآور شد مینیمالیسم نیامده تا ادبیات داستانی را ارتقا بدهد، بلکه میخواهد انسان ماشینزده گرفتار کمفرصت و تا حدی بیحوصله کنونی را با دنیای داستاننویسی پیوند دهد یا از انفکاک و گریزش جلوگیری کند. به یاد داشته باشیم که امروز نهتنها در عرصه داستاننویسی که در همه زمینههای ادبی و هنری همه چیز به سوی ایجاز و اختصار میگراید. مدرنیته که چالش مهم و عمده ادبیات و هنر کنونی است با ایجاز و اختصار تلازم دارد. به ساختارهای عقلانی بشر هم نزدیکتر است، چراکه پرگویی، همیشه و در هر حال در همه مکاتب ادبی و فلسفی و فرهنگی مذموم و کلافهکننده بوده است.
سیدمحمود سجادی / جامجم
منبع مطلب : jamejamonline.ir
مدیر محترم سایت jamejamonline.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
تشبیه میشه؟
خیلی ممنون از شما 🌹🌹🌹🌹♥️♥️♥️♥️♥️میشه بگید فقط در بیت اول چه چیزهای اماده است
سلام
تشبیه و تضاد ( پر و اندک ) تشبیه به دُر
و منی که نفهمیدم:/
سلام میشه بگید کدوم آرایه ادبی به کار رفته در این بیت
کم گوی و گزیده گوی چون در
سلام میشه بگید کدوم آرایه ادبی به کار رفته در این بیت
کم گوی و گزیده گوی چون در
سلام ببخشید کسی میدونه
آرایه ادبی کم گوی گوزیده روی چون در چی میشه؟؟؟؟؟؟
سلام میشه بگید ارایه ادبی (کم گوی و گزیده گوی چون در)چیست؟
مبالغه
سلام
متضاد که داره اندک و پر
تشبیه به دُر
مبالغه تا ز اندک تو جهان شود پر
به نظرتون ضرب المثل نمیشه
کم سخن بگو تا سخنت ارزشمند باشه
کم سخن بگو تا َسخن ار زشمند باشد
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
من می گم مبالغه است